سینما در آتش
حمیدرضا هنری- کارگردان سینما
آتش به جانش افتاد و مُرد. مردنش لابهلای اخبار گرانی سفرههایمان گم شد. آنجا سالها گم شده بود؛ بی در، بی پنجره، بی پلاک. ساختمان هفتاد ساله «سینما ایران» را میگویم در میانه خیابان لالهزار که طعمه آتش شد و کسی ککش نگزید و نگفت «وا مصیبتا که تکهای از تاریخ معاصر سوخت».
مخروبه بود اما روح سینما هنوز در کالبد نیمه جانش جاری بود. در صفحات تاریخ، از «راج کاپور» در مراسم افتتاح فیلم آقای 420 به سال هزار و سیصد سی و پنجاش میخوانیم و اینکه مردی انگلیسی به نام «جورج یاکوبسن» سینما ایران را ساخت و وارثانش در سال 1338 سینما را به «حقگو» و «زنجانی» فروختند و از 35 سال پیش دیگر فیلمی آنجا نمایش داده نشد و ساختمان سینما ایران در خیابان لالهزار سالخوردهتر و فرسودهتر شد.
پرویز دوایی، منتقد کاربلد سینما، در کتاب «بازگشت یکه سوار» از سینما ایران در قلب خیابان لالهزار به عنوان گل سینماهای تهران در دهه 40 یاد میکند و مینویسد: «سینما ایران مشتریهای مرتب خود را از بین تیپ و طبقه خاص داشت. طبقه مرفهتر یا طبقهای که به مسخره فکلی ماب لقب گرفته بودند و خیلی از سینماروهای آن زمان میگفتند: جمعه پاشیم بریم سینما ایران.»
آنچه قانون میگوید این است یا این بود که «ساختمان در بافت قدیمی شهر و با درجه دو برای حفظ و نگهداری قرار دارد» و اینکه یکباره دود میشود و میسوزد غصهمان میگیرد و یاد سینما جمهوری (نیاگارا) و آتش گرفتنش در 25 آبان 1387 میافتیم همان سینمایی که برای علی حاتمی بود و علی مصفا داشت به آن جان میداد با کافه انتراکت که آن هم سوخت و دود شد.
در میانه دود و آتش، در میانه اندوه و اشک و در میانه سینمای بیسینما، چشمها را باید به کجا بدوزیم و به کجا برویم؟
