EN
به روز شده در
کد خبر: ۵۲۹۸۲

زندگی در تکرار؛ استعاره‌ای از انسان مدرن در انیمیشن «مرغ‌سانان»

کارگردان انیمیشن «مرغسانان» درباره ایده این اثر گفت: ایده‌ اصلی از تجربه‌ شخصی من آمد؛ احساس گرفتار بودن در یک چرخه‌ تکراری. وقتی بیشتر به آن فکر کردم، دیدم این وضعیت فقط مختص من نیست؛ بسیاری از آدم‌های جامعه در همین ریتم روزمره زندگی می‌کنند: کار، خوردن، خوابیدن، دوباره کار...

زندگی در تکرار؛ استعاره‌ای از انسان مدرن در انیمیشن «مرغ‌سانان»

 انیمیشن «مرغسانان» که در چهل و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران به نمایش درآمد، علاوه بر بار طنز فوق‌العاده‌اش، بسیار تأمل‌برانگیز بود. فضای انیمیشن در یک مرغداری می‌گذرد و چرخه‌ تکرار در مرغ‌ها را به شکل اغراق شده‌ای به تصویر می‌کشد. در واقع مرغ‌ها همان انسان‌های جهان معاصر هستند که در چرخه کار، خوراک، خواب و باز هم خواب، گرفتارند  و راه گریزی نیست. 

«سارا علی‌مرادی»، کارگردان این انیمیشن، معتقد است:  هرچند داستان در مرغداری می‌گذرد، اما در واقع درباره‌ انسان‌هاست؛ مرغ‌ها استعاره‌ای از آدم‌های مدرن‌اند. من مخالف مدرنیته نیستم- به‌هرحال باعث افزایش طول عمر و کاهش مرگ‌ومیر شده- اما در عوض، فردیت را از انسان‌ها گرفته و آن‌ها را در چرخه‌ای بی‌پایان انداخته است.

 گفتگویی کردیم با این کارگردان  جوان که در ادامه می‌خوانید: 

در این انیمیشن، زندگی مرغ‌ها به شکلی چرخه‌ای، تکراری و مکانیکی نمایش داده می‌شود. این ساختار تکرار چه جایگاهی در پیام اثر دارد؟

ایده‌ اصلی از تجربه‌ شخصی من آمد؛ احساس گرفتار بودن در یک چرخه‌ تکراری. وقتی بیشتر به آن فکر کردم، دیدم این وضعیت فقط مختص من نیست؛ بسیاری از آدم‌های جامعه در همین ریتم روزمره زندگی می‌کنند: کار، خوردن، خوابیدن، دوباره کار... و این دور ادامه دارد. به نظرم این همان روایت زندگی انسان مدرن است، که در قالب اغراق‌شده‌ یک مرغداری می‌شد آن را به‌خوبی به تصویر کشید.

انیمیشن مرغسانان

 آیا نوعی آگاهی فردی یا اعتراض به یک نظم جمعی را در اثر شاهدیم؟

فکر می‌کنم این بیداری از یک فرد آغاز می‌شود اما می‌تواند جرقه‌ای برای آگاهی جمعی باشد و در ادامه نوعی بیداری در کل سیستم شکل می‌گیرد.

فضای اثر میان واقعیت و نماد در نوسان است. چطور تصمیم گرفتید مرز بین استعاره و واقع‌گرایی را کجا بکشید؟

برای من مهم بود که بیننده بتواند داستان را باور کند و با آن همراه شود، اما در عین حال مفهوم نمادین اثر هم منتقل شود. این تعادل بین واقعیت و استعاره جایی برقرار می‌شود که هم «باورپذیری» حفظ شود و هم حرف اصلی اثر گم نشود.

چالش‌های شما در مرحله پیش‌تولید اثر چه مسائلی بود؟ 

در مرحله‌ پیش‌تولید، بزرگ‌ترین چالشم طراحی پایان‌بندی بود. شاید بیش از صد پایان مختلف نوشتم تا بالاخره به نتیجه‌ی دلخواهم رسیدم. طراحی استوری‌بورد و انتخاب زاویه‌های دوربین برای انتقال شوک بسیار مهم بود. اما نقش اصلی را صدا ایفا کرد؛ از همان نسخه‌ اولیه‌ فیلمنامه صدا برایم عنصر کلیدی بود. بدون صدا، بسیاری از مخاطبان پیام فیلم را درک نمی‌کردند. وقتی صداگذاری تمام شد، واقعاً حس کردم جهان فیلمم کامل شده است.

ریتم حرکت مرغ‌ها و تکرار حرکات‌شان حس ماشینی بودن را القا می‌کند. چه میزان از این طراحی حرکتی بر پایه‌ی مشاهده‌ رفتار واقعی حیوانات بود و چقدر برای معنا‌سازی طراحی شد؟

برای طراحی حرکت‌ها، زمان زیادی را در مرغداری گذراندم و از رفتار مرغ‌ها فیلم گرفتم. سپس حرکات واقعی‌شان را اغراق کردم تا به معنایی که در ذهنم بود برسم. واقع‌گرایی اولیه پایه‌ای بود برای خلق حرکتی استعاری‌تر و معنا‌دارتر.

انیمیشن مرغسانان

استفاده از صدا در بخش‌هایی که سیستم از کنترل خارج می‌شود نقش مهمی دارد. در طراحی صوتی چه هدفی داشتید؟ سکوت یا سر‌و‌صدا برای‌تان چه مفهومی دارد؟

صدا در «مرغ‌سانان» فقط یک عنصر فنی نیست، بخشی از روایت است. بعضی لحظه‌ها را عمداً روی دوش صدا گذاشتم، چون تصویر به‌تنهایی قادر به انتقال حس نبود. منظورم از صدا، «سروصدا» نیست؛ بلکه آن کیفیت صوتی‌ای است که جهان فیلم را باورپذیر و ریتم حرکت را زنده می‌کند. موسیقی در کارم بسیار محدود است و در لحظاتی با صدا تلفیق می‌شود، اما بار اصلی بر دوش صداست. همکاری با آقای آرش قاسمی در صداگذاری، تجربه‌ای فوق‌العاده بود.

طراحی محیط مرغداری از لحاظ ترکیب‌بندی و فضا حس فشردگی و اسارت دارد. این حس را با چه عناصری ایجاد کردید؟

از اینکه این حس به مخاطب منتقل شده خوشحالم. در واقع، عامل اصلی القای این حس، تعداد زیاد مرغ‌ها بود. با وجود اینکه از زاویه‌های باز هم استفاده کردم، تراکم بصری باعث شد حس خفگی و فشار منتقل شود. هدفم این بود که مخاطب همان فشردگی‌ای را حس کند که انسان‌ها گاه در محیط‌های کاری یا اجتماعی تجربه می‌کنند.

در روایت هیچ عنصر انسانی دیده نمی‌شود. آیا حذف انسان‌ها تصمیمی آگاهانه بود برای تأکید بر بی‌چهره بودن سیستم؟

بله، کاملاً آگاهانه بود. هرچند داستان در مرغداری می‌گذرد، اما در واقع درباره‌ انسان‌هاست؛ مرغ‌ها استعاره‌ای از آدم‌های مدرن‌اند. من مخالف مدرنیته نیستم- به‌هرحال باعث افزایش طول عمر و کاهش مرگ‌ومیر شده- اما در عوض، فردیت را از انسان‌ها گرفته و آن‌ها را در چرخه‌ای بی‌پایان انداخته است. این همان چیزی بود که می‌خواستم به آن اشاره کنم.

به نظر می‌رسد تماشاگر در ابتدای فیلم با حس طنز یا اغراق روبه‌رو می‌شود، اما در پایان به تلخی و تفکر می‌رسد. این تغییر حس در مخاطب چقدر برای‌تان اهمیت داشت؟

خیلی زیاد. به نظرم طنز ابزاری است برای جلب توجه مخاطب؛ وقتی مخاطب جذب شد، می‌توانی حرف اصلی‌ات را بزنی. همین تغییر مسیر از خنده به تأمل، همان چیزی بود که دنبال می‌کردم.

انیمیشن مرغسانان

ارسال نظر

آخرین اخبار