به روز شده در
کد خبر: ۲۷۶۵۲

نشست نقد و برسی فیلم «لاک‌پشت و حلزون» برگزار شد

نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «لاک‌پشت و حلزون» توسط گروه سینمایی هنر و تجربه در سالن فردوس موزه سینما برگزار شد.

نشست نقد و برسی فیلم «لاک‌پشت و حلزون» برگزار شد

محمدرضا فهمیزی مجری نشست در ابتدای این نشست گفت: فیلم لاک‌پشت و حلزون، میراث دار جریانی است که ۵۶ سال پیش در سینمای ایران آغاز شد؛ جریانی تحت عنوان موج نو، که با فیلم‌هایی همچون گاو، قیصر و اندکی بعد، فیلم آرامش در حضور دیگران از ناصر تقوایی، شکل گرفت. موج نوی سینمای ایران به‌شدت تحت تأثیر موج نوی سینمای فرانسه، همچنین سینمای ایتالیا بود.

وی ادامه داد: ویژگی‌ای که این فیلم را متمایز می‌کند، آن است که به نظر می‌رسد، تنها فیلم از این جنس در سینمای ایران است که قهرمان و شخصیت اصلی آن یک کودک است

وقتی برای اولین بار این فیلم را دیدم، از بابت کاراکتر پسر بچه شگفت‌زده شدم و این موضوع در بار دوم نیز برایم تکرار شد؛ زیرا شخصیت این پسر بچه بسیار متفاوت از آن چیزی است که ما معمولاً می‌شناسیم

احسان طهماسبی منتقد سینما نیز با اشاره به نمایش این فیلم در گروه سینمایی هنرو تجربه و اهمیت فعالیت این گروه گفت: فیلم‌هایی مانند لاک‌پشت و حلزون رویکردی دارند که در آن، داستانی جمع‌وجور و مینیمالیستی از یک اتفاق خانوادگی، شهری یا روایتی از یک زندگی یا برهه‌ای از زندگی ارائه می‌شود. این فیلم‌ها می‌کوشند تا در لایه‌های زیرین خود، اشاراتی به موضوعات مهم‌تر و اساسی‌تری داشته باشند؛ موضوعاتی که در واقع مورد توجه و تأکید فیلمنامه‌نویس و کارگردان بوده‌اند. در بسیاری از این آثار، داستان ساده و روایت عمومی که گاه برای مخاطب عام جذاب‌تر است در قیاس با مضمون اصلی فیلم، از درجه‌ی اهمیت کمتری برخوردار می‌شود

وی ادامه داد: ما در این فیلم با یک پسر بچه‌ی معترض، آسیب‌پذیر و منزوی مواجه‌ایم که نقش قهرمان و شخصیت اصلی داستان را ایفا می‌کند؛ کودکی که قرار است با جهان واقعی توسط فردی که نمی‌توان گفت از دنیای فانتزی آمده، بلکه یه آدم حقیقی است از یک دنیای غیر حقیقی، روبرو شود. ما به‌وضوح می‌بینیم که این شخصیت بزرگسال، عملاً یک نئودالیست است؛ فردی که برخلاف جریان تکنولوژی حرکت می‌کند بنابراین گوشی ندارد، صفحه گرامش را به اصطلاح تعمیر می‌کند، سوار خودروهای قدیمی آمریکایی می‌شود و رویکردی متفاوتی دارد نسبت به جهان زیست و آدم‌های نرمالی که در آن فضا زندگی می‌کنند. این فیلم از منظر روانشناسی و با رویکردی تحلیلی، به ارتباطات انسانی و نوع نگرش افراد به جهان می‌پردازد و در سطحی کلان‌تر و فلسفی نیز قابل بررسی است.

طهماسبی با اشاره به نام فیلم گفت: معمولاً انتخاب اسم برای فیلم‌هایی این‌چنینی کار دشواری است، ولی فکر می‌کنم در مورد این فیلم این کار بسیار ساده‌ای بوده است؛ چرا که این نکته اهمیت ویژه‌ای دارد و کلید مهمی برای باز کردن در رفتارهای قبلی و بعدی این دو نفر در اختیار ما قرار می‌دهد که بسیار راهگشا است. حلزونی که از لانه خود خارج شده، کشف شده و سپس حذف و از بین رفته است، در مقابل، لاک‌پشتی که دچار این آسیب نشده و زنده مانده است.

محسن رضایی نویسنده اثر در پاسخ به چرایی انتخاب این قصه گفت: فیلمنامه و داستانش هم‌زمان و در کنار هم در ذهن شکل می‌گیرند. وقتی درباره‌ی قصه یا داستان صحبت می‌کنیم، یک سوءتفاهم زبانی رایج وجود دارد. ما یک «داستان» داریم که در دل هر اثر ادبی می‌تواند وجود داشته باشد و یک «داستان» به‌عنوان فرمت. در واقع، هر نمایشنامه، شعر، رمان، داستان کوتاه یا فیلمنامه، یک داستان درونش دارد که جدای از فرمت آن اثر است برای همین است که می‌گویم فیلمنامه و قصه‌اش با همدیگر در ذهن شکل می‌گیرند. چون نمی‌توان داستان درونی اثر را که برای یک داستان کوتاه مناسب است، صرفاً به شکل مکانیکی تبدیل به یک فیلمنامه‌ی بلند سینمایی کرد.

وی ادامه داد: در دوره‌ای از زندگی مثلاً در کودکی بسیاری از ما، و نه فقط از منظر روان‌شناسی بلکه از منظر تجربه‌ی زیسته، چنین موقعیتی را تجربه کرده‌ایم. معمولاً کودکی که هنوز توانایی درک کامل دیگران را ندارد، خواسته‌های خود را با فریاد، گریه، یا لج‌بازی بیان می‌کند. بسیاری از کودکان آن‌قدر اصرار، نق و گریه می‌کنند تا بالاخره چیزی را که می‌خواهند، به دست آورند. اما مشکل از جایی آغاز می‌شود که کودک درمی‌یابد، به عنوان یک شخصیت اجتماعی و فرهنگی، دیگر نمی‌تواند از این روش‌ها استفاده کند. هرچه فضای زندگی کودک محدودتر باشد، او ناچار است راه‌های دیگری برای رسیدن به خواسته‌هایش انتخاب کند؛ ممکن است دروغ بگوید، یا چیزی را پنهان کند. به‌نظر من، این مرحله‌ای از دوران کودکی است که در بسیاری از ما تا بزرگسالی ادامه پیدا می‌کند؛ چرا که همچنان راهی جز پنهان‌کاری یا دروغ‌گویی برای ابراز خواسته‌هایمان نمی‌یابیم.

رضا حماسی کارگردان فیلم نیز درباره‌ی چرایی انتخاب اثر گفت: به‌طور معمول شاید ویژگی مشخص در یک فیلمنامه عامل جذب شما نباشد بلکه این کلیت اثر و ساختار آن است که باعث می‌شود یک کارگردان احساس کند دلش می‌خواهد آن اثر را بسازد و این فیلمنامه دقیقاً چنین تاثیری بر من داشت به نظرم فیلمنامه بسیار بدیهی، شفاف و در عین حال قدرتمند بود و هرچقدر در مسیر ساخت جلوتر رفتیم، بیشتر به این کشف رسیدم که چقدر کار دقیق و درستی روی فیلمنامه انجام شده است و حتی امروز پس از بارها دیدن فیلم می‌بینم که بسیاری از تماشاگران هم با فیلمنامه درگیر می‌شوند.

وی ادامه داد: این فیلم تلاش کرده تا در قالب نوعی از سینما که هدفش خلق مخاطب منفعل نیست و به دنبال تماشاگر فعال و مشارکت‌کننده است، قدم بردارد. به همین دلیل هم، معمولاً علاقه‌ای ندارم که درباره‌ی جزئیاتی صحبت کنم که ممکن است در ذهن مخاطب شکل گرفته باشد و بخواهد سؤالی در آن رابطه از من بپرسد چرا که اگر قرار بود چیزی بیشتر از این بگویم، یا اگر در فیلمنامه قرار بود چیزی فراتر از آنچه هست مطرح شود، قطعاً آن موضوع در فیلمنامه می‌آمد و ما هم در فرآیند ساخت آن را لحاظ می‌کردیم و در فیلم گنجانده می‌شد تا مخاطب، بیش از آنچه هست را ببینید. بنابراین، اگر امروز در ذهن شما پرسش‌هایی ایجاد شده، به این دلیل است که آن سؤال‌ها قرار بوده به‌وجود بیایند و وجود آن‌ها بخشی از ساختار اثر است، نه نقص یا خلأ آن.

 

 

ارسال نظر

آخرین اخبار