وحدت یا حذف؛ آنسوی پیامکهای استیضاح پزشکیان چه میگذرد؟
حمله به پزشکیان، ادامه پروژهای است که با رأی مردم شکست خورد اما عدهای با پیامک و تهدید، بهدنبال انتقام از جمهوریت هستند.

در حالیکه هنوز شعلههای جنگ فرو ننشسته و کشور بیش از هر زمان دیگر به عقلانیت و انسجام درونی نیاز دارد، صدای حذف و حذفطلبی از درون به گوش میرسد. آنچه قرار بود «دولت وحدت ملی» باشد، حالا آماج حملاتی از همانجا شده که از ابتدا با «همگرایی سیاسی» بیگانه بود. در نخستین سالگرد انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳، جریانهای افراطی بار دیگر نشان دادند حاضرند حتی هزینه جنگ و تضعیف سیاست خارجی را هم بپردازند، اگر نتیجهاش براندازی یک دولت برخاسته از رای مردم باشد!
روایت حذف زیر پوست سیاست
حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی، در گفتوگویی با خبرآنلاین از ارسال پیامکهایی با مضمون «لزوم استیضاح مسعود پزشکیان» به برخی چهرههای سیاسی پرده برداشت؛ آنهم نه در بحبوحه بحران سیاسی یا اقتصادی، که دقیقاً در سالگرد پیروزی او در انتخابات. فلاحتپیشه صراحتاً گفت: «اصلاً بحث سیاست خارجی برای افراطیون مهم نیست؛ برایشان مهم است که جای پزشکیان را بگیرند… نیمچه قدرت برخاسته از مردم را هم تحمل نمیکنند.»
این روایت نگرانکننده، زمانی معنای عمیقتری پیدا میکند که بدانیم همزمان، برخی نمایندگان تندرو در مجلس نیز به تریبونسازی علیه دولت روی آوردهاند. امیرحسین ثابتی، عضو کمیسیون امنیت ملی، در شبکه اجتماعی «ایکس» خطاب به رئیسجمهور نوشت: «پاسخهای ضعیفتان به خبرنگار آمریکایی شرمآور بود… اگر دستفرمان سیاست خارجی تغییر نکند، برخورد مجلس با دولت هم عوض خواهد شد.» جملهای که نه نقد دیپلماتیک، که عملاً تهدید سیاسی بود.
دولت در خط آتش؛ از درون
جریان تندرو که در انتخابات ریاستجمهوری شکست خورد و حتی در نهادهایی مانند شورای نگهبان نتوانست مانع نامزدی پزشکیان شود، حالا بار دیگر پروژه همیشگی خود را کلید زده است: حمله به دولت از درون نظام. استیضاح نه بهعنوان ابزار اصلاح، بلکه بهمثابه ترفندی برای بازپسگیری قدرت. و اگر نشد، ایجاد فرسایش سیاسی.
این گروه که در تمام ماههای اخیر بر طبل مخالفت با هرگونه «تعامل خارجی» کوبیدهاند، حالا از فضای پساجنگ نیز برای تضعیف دولت استفاده میکنند. در حالیکه منطقه در شرایطی بهشدت شکننده بهسر میبرد، روابط ایران با غرب به نقطهای حساس رسیده، تندروها ترجیح میدهند به جای حمایت از انسجام سیاسی، جنگی داخلی در تهران به راه اندازند.
سخنان ثابتی همراستا با همان استراتژی است: تحریک افکار عمومی با واژههایی چون «خیانت دیپلماتیک»، «فریب دوباره» و «ضعف در پاسخ به دشمن». اینها مفاهیمی نیستند که به سیاست خارجی مربوط باشند؛ اینها ابزار تخریب سیاسیاند. سؤال واقعی این است: در حالیکه دولت پزشکیان هنوز یک سال نشده استقرار یافته، فشار برای استیضاح او با چه هدفی ایجاد میشود؟
پروژه تفرقه؛ بازسازی یک سناریو آشنا
تاریخ معاصر ایران، نمونههای مشابهی از این سناریو دارد. دولتهای منتخب، هرگاه از درون حاکمیت با پروژه «تعامل با جهان» وارد میدان شدهاند، بلافاصله هدف یکپارچه حملات جناح تندرو قرار گرفتهاند. از زمان دولت اصلاحات و پروژه گفتوگوی تمدنها تا دولت روحانی و برجام، هر بار که روزنهای گشوده شد، همان جریان، آن را با تحریف، تهدید و نهایتاً تخریب بست.
اینبار اما شرایط متفاوتتر است. دولت پزشکیان نه اصلاحطلب محض است، نه اصولگرای کلاسیک. او با شعار وحدت و بازگشت عقلانیت آمد و در یک ساختار ترکیبی سعی کرده چهرههایی از دو جناح را کنار هم قرار دهد. اما دقیقاً همین رویکرد، به مزاج کسانی که سیاست را صحنه «طرد» میدانند، خوش نیامده.
پشت پرده این حملات را باید در دو سطح تحلیل کرد: نخست، شکست سیاسی و روانی تندروها در انتخابات ۱۴۰۳ که هنوز به آن تن ندادهاند؛ و دوم، ترس از باز شدن فضای گفتوگو با غرب که ممکن است به کاهش تحریمها و تقویت پایگاه اجتماعی دولت بیانجامد. تندروها میدانند اگر پرونده سیاست خارجی به نفع دولت فعلی گشوده شود، روایت شکستخورده آنها بیاعتبار خواهد شد و حالا حالاها باید پشت دیوار مردم بمانند.
حفظ انسجام؛ مسئولیتی سیاسی
نکته مهم در این میان، نقش سایر قوا و نهادهای حاکمیتی است. کشور در آستانه یک تصمیم تاریخی در سیاست خارجی قرار دارد و جامعه هنوز در حال ترمیم روانی پس از تجربه جنگ است.
در چنین فضایی، نزاع سیاسی در بالاترین سطح حاکمیت میتواند پیام خطرناکی به جامعه منتقل کند: اینکه حتی تهدیدهای خارجی هم نتوانسته شکافهای داخلی را پر کند.
پروژه وحدت ملی که در سایه بحران شکل گرفت، اگر بهسرعت به رفتارهای سیاسی متناسب با آن تبدیل نشود، به ابزاری در دست همانهایی بدل خواهد شد که هیچ نسبتی با وحدت ندارند. استیضاح در سالگرد رأی مردم، نه مطالبهای قانونی، که پیام سیاسی روشنی دارد: برخی از ابتدا این دولت را نه پذیرفتهاند، نه تحمل کردهاند.
در این شرایط، دولت، مجلس، و نهادهای مسئول باید انتخاب کنند: یا از درون، انسجام را ترمیم و از رئیسجمهور منتخب دفاع میکنند، یا اجازه میدهند تندروها، سیاست را به میدان مین تازهای تبدیل کنند.
حالا دیگر مسئله صرفاً استیضاح یک رئیسجمهور نیست؛ مسئله، استیضاح جمهوریت است. اگر سیاست رسمی کشور به سمت و سویی پیش برود که زیر بار فشار اقلیت پرصدا، تن به حذف و حاشیهنشینی دولت دهد، تنها نتیجهاش بیاعتبار شدن صندوق رأی و تقویت گسلهای بیاعتمادی خواهد بود.