پذیرش صلح توسط حماس و سوالات ما
اکنون در مقابل پذیرش طرح صلح ترامپ توسط حماس چه موضعی داریم؟ آیا قرار است با صرف تأکید بر مشروطبودن این پذیرش از اصل پذیرش این طرح غافل شویم؟ طبیعی است که موضعگیریهای ما در مورد این طرح درک ما از واقعیت جهان را نشان میدهد.

بهنظر میرسد صلح بین حماس و اسرائیل با پادرمیانی دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، نزدیک باشد اگرچه میتوان گفت که نگرانیهای جدیای در مورد اجرای این طرح و پایداری آن وجود دارد. با این اوصاف همین مرحله نیز برای ما پرسشهایی را برمیانگیزد که نمیتوان نادیدهشان گرفت.
1- بدون شک یکی از مهمترین پرسشها از دل این توافق برمیخیزد. امروز اگر به خانه هر فلسطینی و هر عضو حماس بروی و پرسوجو کنی اسرائیل برایشان دشمن شماره یک است. هر خانه و خانوادهای در فلسطین حتما چند شهید داده و نفرت و انزجار از اسرائیل عمیقا در جان هر فلسطینی جا خوش کرده است. اما آیا این احساس عمیق موجب شده که آنها به عقل مجال ندهند و دیپلماسی قربانی شود؟ آیا درهای مذاکره و صلح بسته شده است؟ بهنظر میرسد حماس از زیرکی و هوشمندیای برخوردار است که از ابزار دیپلماسی غافل نشده و درها را برای همیشه به روی خود نمیبندد. حال باید پرسید که آیا با فرض مشابهت شرایط ایران و آمریکا با شرایط حماس و اسرائیل، نفرت این دو کشور از هم بیش از نفرت حماس و اسرائیل نسبت به یکدیگر است؟ آیا آنچه در مورد تلاشهای آمریکا طی بیش از چهار دهه برای از بینبردن هژمونی و قدرت ایران گفته میشود، اسرائیل باشدت بسیار بیشتر و حتی غیرقابل مقایسهای در مقابل حماس و دیگر نیروهای فلسطینی و حتی تشکیلات خودگردان انجام نداده است؟ پاسخ روشن است. اسرائیل و حماس نفرتی بس عمیق نسبتبه همدیگر دارند و شدت این تنفر قابل مقایسه با نفرت دو کشور ایران و آمریکا از همدیگر نیست. پس چگونه حماس و اسرائیل میتوانند از طریق میانجیها با همدیگر مذاکره کنند و مشکلی که به مسالهای جهانی تبدیل شده را حل کنند و ما نمیتوانیم؟
2- یکی از اصلیترین آرمانهای انقلاب اسلامی دفاع از مظلومان بهویژه مردم آوارهشده فلسطین و آزادی بیتالمقدس بوده است. پس از هفتم اکتبر 2023 که غزه بیش از هر زمان دیگری بهعنوان بزرگترین زندان روباز جهان تبدیل شد و تاکنون نزدیک به هفتادهزار نفر از مردم این منطقه کشته شدهاند و جهان با یک بحران انسانی مواجه بوده و مساله سرنوشت مردم غزه به موضوع مهم سیاستگذاران و رهبران جهان تبدیل شده، ما در دفاع از حقوق مردم فلسطین چه کار کردهایم؟ بهنظر نمیرسد نقشی که ایران در این زمینه ایفا کرده چندان پُررنگ بوده باشد. در حالیکه سخنرانیها و بیانیهها نشاندهنده دغدغه جدی حاکمیت در این زمینه است اما ایفای نقش چندان پُررنگ نیست. اگر بخواهیم چرایی این نقشآفرینی ضعیف را آسیبشناسی کنیم آیا پاسخی غیر از انزوای ایران در سطح جهانی وجود دارد. برای نقشآفرینی دیپلماتیک در ابتدا باید ارتباطات جدی و موثر با شرکای بینالمللی داشت و در گام بعد در بخشی از قطببندیهای جهانی نقشی تأثیرگذار داشت. خوب است که به ایفای نقشی که در این دو سال توسط قطر و مصر برای احقاق حقوق فلسطینیان صورت گرفته بادقت بیشتری نگاه کنیم. واقعیت آن است که جمهوری اسلامی ایران با آمریکا رابطهای ندارد، رابطه با اروپا به سردی گراییده است و فقط در بخشی از آسیا درگیر تجارت با همسایگان از طریق دورزدن تحریمها است. در داخل کشور نیز درگیر وضعیت اقتصادی نابسامان و افسارگسیختگی تورم و جریانات اجتماعی خاص خود و در نهایت وضعیت پُرآسیب تعلیقی بوده که پس از جنگ دوازده روزه، طی سه ماه اخیر بر کشور حاکم شده است.
در این شرایط به پاسخ این سوال برای مردم اندیشیدهایم که بعد از این همه صحبت درباره غزه چه اقدام عملی برای دفاع از حق این مردم انجام دادیم؟ جمهوری اسلامی ایران همواره بر اصل بهرسمیتنشناختن رژیم اسرائیل تأکید کرده و البته میتوان بر اساس حقطلبی و عدالتمحوری و حتی نگاه به تاریخ جعل رژیم اسرائیل در فلسطین اشغالی این اصل را محترم و درست دانست اما سوال این است که آیا اکنون جهان بر اساس حقطلبی و عدالتمحوری اداره میشود؟ تکلیف عملی ما با جهانی که بخش زیادی از رهبران کشورهای اسلامی بهصورت پیدا و پنهان با اسرائیل رابطه دارند و حتی در این دو سال حاضر نشدند مسیر تنفس اسرائیل که همان ارسال نفت به این رژیم است را ببندند، چیست؟ با این وضعیت، کشتار بیرحمانه مردم مظلوم غزه قرار است تا کجا ادامه پیدا کند؟
اکنون در مقابل پذیرش طرح صلح ترامپ توسط حماس چه موضعی داریم؟ آیا قرار است با صرف تأکید بر مشروطبودن این پذیرش از اصل پذیرش این طرح غافل شویم؟ طبیعی است که موضعگیریهای ما در مورد این طرح درک ما از واقعیت جهان را نشان میدهد.
3- برای اتخاذ یک تصمیم درست باید فرضیههای عملی متفاوتی را در محیط آزمایشگاهی یا میدانی مطرح کرده و نتایج وقوع یا عدم وقوع آن فرضیهها را بررسی کرد. بیایید تصور کنیم که حماس و اسرائیل به طرح صلح ترامپ پیوستهاند و صلح برقرار و گروگانها و زندانیان مبادله شده و باریکه غزه به شرایط غیرنظامی درآمده است. تحلیلها نشان میدهد پذیرش این طرح توسط حماس مقدمه آغاز پیوستن کشورهای مسلمان منطقه به پیمان ابراهیم خواهد بود. حال با چنین فرضی قرار است با پیمان ابراهیم و پیوستن دوستان منطقهای به این پیمان چه کنیم؟ همانطور که پیش از اینهم در شرایط مشابه قرار گرفتهایم و در یک وضعیت اجباری و البته ظالمانه رشد تجارت و تأمین امنیت در منطقه به عادیسازی رابطه با اسرائیل مشروط شده است وگرنه با تحریمهای ناعادلانه بینالمللی مواجه شده و سایه جنگ بر کشور حاکم خواهد بود.
ما ناگزیر از ارتباط با همسایگانمان هستیم که بخشی از آنها در پهنه عربی تعریف میشوند. آنها چند دهه است که نشان دادهاند نمیخواهند یکبار دیگر هزینه درگیری با اسرائیل را بدهند. سوال مهم این این است که در این شرایط برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت ما در مقابل فرایند عادیسازی روابط با اسرائیل چیست؟ بازیگری یا بازی برهمزنی؟ ما بهخوبی میدانیم که تکافتادن در شرایط پیشِ رو بهشدت برای منافع ایران آسیبزا است بر همین اساس همه تلاشمان در چند دهه اخیر دوری از انزوا با برقراری روابطی ویژه با کشورهای قدرتمند شرقی از جمله چین و روسیه بوده است. اما آیا این تلاشها ما را از انزوا خارج کرده است؟ آیا انعقاد تفاهمنامه با این کشورها تاکنون توانسته ایران را از آسیبهای تحریم و جنگ دور کند و سرمایههای بینالمللی را به ایران بکشاند؟ آیا این کشورها در شرایط بحرانی مثل جنگ دوازدهروزه در کنارمان خواهند ایستاد یا صرفا با محکومیت حملات تماشاگر شهادت سرداران و مردم ایران هستند؟
در نهایت شواهد نشان میدهد که واقعیت نظم بینالملل و قواعد جهان فعلی مانند قانون جنگل و برمبنای زور است ما در این جنگل قرار است چگونه گربه ایران را از چنگال گرگها و شغالها نجات دهیم؟
اینها سوالاتی هستند که اکنون پیشِ رویمان قرار دارند و باید تا دیر نشده با دقت و صراحت به تکتک آنها پاسخ داد.