شکست کامل دیپلماتیک اسرائیل و سه نیروی تعیینکننده سرنوشت
دکتر محمد الهندی- معاون دبیرکل جنبش جهاد اسلامی

پیش از آغاز هشتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل، کشورهای بریتانیا، کانادا، استرالیا و پرتغال اعلام کردند دولت فلسطین را به رسمیت میشناسند. همزمان، هفت کشور اروپایی دیگر نیز در جریان نشستهای سازمان ملل دست به اقدامی مشابه زدند. این تحولات نه تنها اهمیت دارد بلکه نیازمند تأمل در پیامدهای آن و آنچه پس از این گام رخ خواهد داد است.
برای درک بهتر این تحولات باید یادآور شد که اسرائیل در اصل پروژهای استعماری غربی برای غارت منابع منطقه و جلوگیری از استقلال و پیشرفت آن. از این رو، امنیت، قدرت، رفاه و حفاظت از اسرائیل همواره یکی از ثوابت سیاست غرب در خاورمیانه بوده است. هر نیرویی که در برابر اشغالگری مقاومت کرده، از سازمان آزادیبخش فلسطین گرفته تا جنبشهای حماس و جهاد اسلامی، همواره از سوی غرب و متحدان منطقهای آن «تروریستی» قلمداد شده است.
موضوع «راهحل دو دولت» از زمان توافق اسلو در سال ۱۹۹۳ و طرح صلح عربی در ۲۰۰۲ بر سر زبانها بوده است؛ اما در عمل، روند شهرکسازی چندین برابر شد و غرب، بیتفاوت به این تحولات، در کنار آمریکا و اسرائیل شاهد دفن عملی اسلو و پایان راهحل دو دولت بود. اروپا نیز همواره نقشی حاشیهای و تابع واشنگتن ایفا کرده است.
چه چیزی تغییر کرده است؟
آنچه امروز معادلات را دگرگون ساخته، صحنههای بیسابقه نسلکشی و جنایات جنگی در غزه است که خشم افکار عمومی جهان، بهویژه مردم آزاداندیش غرب را برانگیخته است؛ خشم و اعتراضاتی که تصاویر ویدئویی و گزارشهای زنده از فجایع انسانی هر روز به آن دامن میزند.
به رسمیت شناختن دولت فلسطین، حتی با وجود شروطی چون تضمین امنیت اسرائیل، اصلاح تشکیلات خودگردان، برگزاری انتخابات و حذف نقش مقاومت در غزه، باز هم یک شکست دیپلماتیک برای اسرائیل محسوب میشود؛ چراکه این اقدام از سوی متحدان سنتی تلآویو صورت گرفته و شکاف روبهگسترش میان اسرائیل و حامیان اروپاییاش را آشکار کرده است.
اما پرسش اصلی اینجاست: آیا این اعتراف تنها گامی نمادین برای مهار خشم خیابانی در اروپا خواهد بود یا میتواند به مسیری انباشتی بدل شود که در نهایت راهحلی بر غزه و کرانه باختری تحمیل کند؟
سه نیروی تعیینکننده
پاسخ این پرسش در موازنه قدرتها نهفته است که میتوان آنها را به سه سطح اصلی تقسیم کرد:
ایالات متحده و اسرائیل
در اسرائیل اجماع روشنی میان دولت و مخالفان وجود دارد مبنی بر اینکه این اعتراف «پاداشی برای تروریسم» و «تهدیدی علیه امنیت اسرائیل» است. انتظار میرود واکنش اسرائیل با هماهنگی واشنگتن شامل الحاق بخشهایی از کرانه باختری و تشدید عملیات نظامی باشد. در نتیجه، آمریکا و اسرائیل همچنان مخالف راهحل دو دولت بوده و به توسعه شهرکها و ادامه جنگ در غزه پایبند خواهند ماند.
کشورهای منطقه و جهان عرب
موضع کشورهای عربی و منطقهای، از موضع اروپا بسیار مهمتر است. اسرائیل بیوقفه به پنج کشور عربی حمله کرده و آخرین مورد آن حمله به دوحه (قطر) بود. تلآویو آشکارا از پروژه «اسرائیل بزرگ» و تغییر سیمای خاورمیانه سخن میگوید. اکنون این پرسش مطرح است: با توافقات ابراهیم و روند عادیسازی چه باید کرد؟ آیا دولتهای منطقه حاضرند از این موج اعتراف به فلسطین بهرهبرداری کرده و آن را به حرکتی انباشتی علیه اسرائیل بدل سازند؟
غرب و آزاداندیشان اروپا و آمریکا
اگر این اعتراف تنها به اقدامی نمادین محدود شود، در حالی که همچنان ارسال تسلیحات و حمایتهای اقتصادی از اسرائیل ادامه دارد، ارزش واقعی چندانی نخواهد داشت. پرسش اصلی این است: چه ارزشی دارد به رسمیت شناختن دولت فلسطین، اگر همزمان شهرکسازی ادامه یابد، اسرائیل راهحل دو دولت را رد کند و جنایات جنگی در غزه ادامه یابد؟ اولویت فوری آزاداندیشان در غرب باید توقف نسلکشی و جنایات غزه باشد.
آزمونی سرنوشتساز
در نهایت، صحنه اصلی آزمون این مواضع، غزه است. خیابانهای ویرانشده، اردوگاههای آوارگان و خانوادههای قربانی در غزه امروز بهمثابه دادگاهی زندهاند که در آن مواضع کشورهای عربی، اسلامی و غربی به محک تجربه گذاشته میشود.