به روز شده در
کد خبر: ۲۸۱۰۵

ساختن ثبات منطقه‌ای از دل خاکسترهای جنگ نتانیاهو علیه برجام

محمدجواد ظریف - وزیر پیشین امور خارجه

ساختن ثبات منطقه‌ای از دل خاکسترهای جنگ نتانیاهو علیه برجام

ده سال پیش در چنین روزی، به همراه همتایانم از چین، فرانسه، آلمان، روسیه، بریتانیا، ایالات متحده و اتحادیه اروپا، دستیابی موفقیت‌آمیز به یک دستاورد بی‌نظیر دیپلماتیک را اعلام کردیم: پایان مسالمت‌آمیز بحرانی غیرضروری که بر پایه دروغ‌ و سیاست امنیتی‌سازی ایران—که در واقع برای منحرف کردن توجه جهانی از تهدید واقعی هسته‌ای علیه صلح در غرب آسیا—ساخته شده بود.

تمام جهان از دستیابی به توافق هسته‌ای ایران—که به‌طور رسمی "برنامه جامع اقدام مشترک" (برجام) نام دارد—استقبال کرد، به‌جز بنیامین نتانیاهو و دیگر رهبران رژیم آپارتاید هسته‌ای اسرائیل که صلح و ثبات را "تهدید وجودی" واقعی خود می‌دیدند و علناً سوگند خوردند این توافق را نابود کنند.

امروز، تعدادی از  جانشینان ما (وزرای امور خارجه کنونی) درگیر مدیریت پیامدهای تجاوزی هستند که درست در میانه مذاکرات جدید هسته‌ای رخ داد. تجاوزی که توسط دارنده غیرقانونی سلاح هسته‌ای در غرب آسیا صورت گرفت و طی آن تأسیسات هسته‌ای تحت پادمان یک عضو NPT را هدف قرار داد و با جنایات جنگی دیگر از جمله حمله به مناطق مسکونی، مهد کودک‌ها، دانشمندان و فرماندهان نظامی در حال استراحت همراه شد. قصاب غزه حتی پا را فراتر گذاشت و سنت چند هزار ساله را با هدف قرار دادن مقامات عالی ایران در تلاشی علنی برای گسترش آشوب و بی‌ثباتی در کل منطقه شکست.

تنها قدرتی که تا به امروز از سلاح هسته‌ای استفاده کرده، به یاری این یاغی متجاوز که کارزارش دچار مشکل شده بود آمد و با حمله‌ای بی‌پروا به تأسیسات هسته‌ای صلح‌آمیز، رؤیای متوقف ساختن پیشرفت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز ایران را دنبال کرد، پیشرفت‌هایی که اغلب پس از خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام حاصل شده بود.

در همین حال، جانشینان همتایان من در سه کشور اروپایی و اتحادیه اروپا از یک‌سو به صراحت اظهار کرده‌اند که "نتانیاهو کارهای کثیف ما را انجام می‌دهد" و از سوی دیگر با سوءنیت مطلق تهدید به فعال‌سازی "سازوکار حل‌وفصل اختلافات" در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت می‌کنند؛ در حالی که با گفتار و رفتار خود، عضویت خود در برجام را پایان داده‌اند، چراکه یکی از ستون‌های برجام—یعنی حق غنی‌سازی صلح‌آمیز ایران—را انکار کرده و به علاوه در هفت سال از ده سال گذشته، حتی به حداقلی از تعهدات اقتصادی و مالی خود در قبال ایران عمل نکرده‌اند.

در ۲۰ ژوئیه ۲۰۲۱، در نامه‌ای ۱۴۰ صفحه‌ای به دبیرکل ملل متحد –که به عنوان سند مجمع عمومی به شماره  A/75/968 و سند شورای امنیت به شمارهS/2021/669  منتشر شد—توضیح دادم که کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا حق استفاده از "سازوکار حل اختلاف" را از دست داده‌اند؛ سازوکاری که خودخواهانه و به غلط، آن را "اسنپ‌بک" می‌نامند، در حالی که این اصطلاح هرگز در متن برجام یا قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت به کار نرفته است. امروز با اظهارات و اقدامات جدید اروپایی‌ها که آشکارا به وضعیت خود به عنوان اعضای برجام پایان داده‌اند، آن استدلال‌های حقوقی مستندتر و محکم‌تر نیز شده است.

در تجاوز اخیر، نیروهای مسلح ایران، با تکیه بر توان دفاعی بومی، بار دیگر افسانه شکست‌ناپذیری اسرائیل را از بین بردند و پوست نازک این قلدر را افشا کردند؛ در حالی که مردم شجاع و سربلند ایران، رؤیای نتانیاهو و هم‌دستانش برای تکه‌تکه‌کردن ایران را نقش بر آب کردند. ایران بار دیگر ثابت کرد که حتی دو قدرت هسته‌ای نیز نمی‌توانند این تمدن-دولت چند هزار ساله را به زانو درآورند. با این حال، اکنون آشکار شده که توهم اسرائیل برای سلطه منطقه‌ای و "تجاوزگری به میل خود"، بر بی‌ثبات‌سازی ایران و سپس دیگر قدرت‌های منطقه استوار است؛ مسیری که به بی‌ثباتی، تفرقه و آشوب در منطقه مسلمان غرب آسیا منجر می‌شود.

این مسیر نه به نفع کشورهای منطقه است، نه به سود دوستان ما در چین و روسیه که منافع ملی‌شان بر ثبات استوار است، و نه با سیاست جدید ایالات متحده و اروپا  برای تمرکز راهبردی جدید خود (به چین و آسیا) سازگار است. اما نتانیاهو و  طرفداران دروفگوی "اول‌نتانیاهو" در غرب نشان داده‌اند که به‌قدری بی‌رحم‌اند که می‌توانند جهان را به جنگ‌های بی‌پایان بکشانند تا عمر فاسد سیاسی خود و توهم‌های توسعه‌طلبانه‌شان را تداوم بخشند. توهماتی که در منطقه بر آپارتاید، نسل‌کشی و تجاوز به همسایگان عرب  و در جهان غرب بر باج‌گیری، رسوایی‌های بی‌پایان و زورگیری بناشده است. 

جامعه بین‌المللی باید فوراً با این تهدید اساسی علیه صلح و امنیت منطقه‌ای و جهانی که منافع ملی تقریباً همه کشورها و رفاه مردم منطقه و فراتر از آن را به خطر انداخته، برخورد کند. در طول بیش از چهار دهه دیپلماسی—از جمله در ماجرای کارشکنی‌های اسرائیل در مذاکرات مبادله گروگان‌های آمریکایی در لبنان با اسرای لبنانی و فلسطینی در اسرائیل در سال ۱۹۹۱—به  چشم خود دیده‌ام که حاکمان اسرائیل همواره آمادگی دارند ثروت، آزادی و خون نزدیک‌ترین متحدانشان را حتی برای کم‌ارزش‌ترین منافع خود قربانی کند. هرکس به این توهم دل خوش کرده که اسرائیل به او کمک کرده و یا امنیت خواهد داد، روزی از خواب بیدار خواهد شد و با واقعیتی تلخ مواجه می‌شود: اینکه او بی‌رحمانه به‌عنوان خط اول دفاع اسرائیل بدون هیچ مابازایی تبدیل شده است.

اساس سیاست نتانیاهو، آشوب، تفرقه و بی‌ثباتی است. تنها "تهدید وجودی" واقعی آن‌ها، همکاری منطقه‌ای است؛ چه تشکیل منطقه‌ای عاری از سلاح‌های هسته‌ای و کشتارجمعی در خاورمیانه—که مجمع عمومی ملل متحد همه ساله از سال ۱۹۷۴ خواستار آن بوده—و چه ایجاد سازوکار امنیتی و همکاری منطقه‌ای در منطقه تنگه هرمز—که در بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در سال ۱۹۸۷ مطرح شده است.

چنان‌که نخست‌وزیر پیشین قطر به‌درستی بیان کرده است، منطقه ما—و درواقع کل جهان از جمله کشورهای عضو دائم شورای امنیت—نمی‌توانند در سایه همیشگی ماجراجویی‌های منطقه‌ای اسرائیل زندگی کنند. زمان آن فرا رسیده که شورای امنیت ملل متحد اقدامات عملی برای ایجاد چارچوبی منطقه‌ای جهت گفت‌وگو، اعتمادسازی و همکاری میان کشورهای منطقه هرمز یا کشورهای مسلمان غرب آسیا—با چتر امنیتی مناسب از سوی شورای امنیت و اعضای دائم آن—را ایجاد کند.

ایران در سال ۲۰۱۹ ابتکار صلح هرمز ( طرح امید) و در سال ۲۰۲۴ ابتکار انجمن گفت‌وگوی مسلمانان غرب آسیا (طرح موده) را ارائه کرده است. منافع حیاتی همه کشورهای منطقه و فراتر از آن، ناکام‌کردن دستورکار بی‌ثبات‌سازی منطقه‌ای (اسرائیل) است. سایر کشورهای منطقه هرمز و موده—از جمله بحرین، مصر، عراق، اردن، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی، سوریه، ترکیه، امارات متحده عربی و یمن—که اکنون متوجه ماهیت هولناک آینده خطرناک مورد نظر اسرائیل شده‌اند، باید با قبول مسئولیت، ابتکارهای فردی یا جمعی ارائه دهند، پیشنهادهای ایران را ارتقا بخشند یا طرح‌های پیشنهادی خود را عرضه کنند، و همگی و بدون تأخیر، خواستار تصویب قطعنامه‌ای در شورای امنیت برای ترتیبات منطقه‌ای شوند که در وهله اول توسط کشورهای منطقه تهیه شده باشد.

درس ده سال گذشته از زمان دستیابی به برجام باید برای همه روشن کرده باشد که تحمیل و زورگویی، در نهایت حتی به ضرر آغازگران آن خواهد بود. دیپلماسی برای آینده‌ای براساس چشم‌انداز مشترک، امید و نتیجه‌ برد-برد، همواره تنها راه منطقی بوده، هست و خواهد بود. تأخیر جایز نیست.

منبع: الجزیره

ارسال نظر

آخرین اخبار