زمان بازآرایی میدان سیاست
انتشار سند امنیت ملی ۲۰۲۵ ایالات متحده، فارغ از اینکه آن را با چه میزان بدبینی یا احتیاط بنگریم، حامل یک پیام روشن برای سیاست ایران است: فضای راهبردی منطقه و جهان در حال تغییر است، و این تغییر الزاماً به نفع ما طراحی نشده است.
انتشار سند امنیت ملی ۲۰۲۵ ایالات متحده، فارغ از اینکه آن را با چه میزان بدبینی یا احتیاط بنگریم، حامل یک پیام روشن برای سیاست ایران است: فضای راهبردی منطقه و جهان در حال تغییر است، و این تغییر الزاماً به نفع ما طراحی نشده است.
نکته مهمتر آنکه این سند برخلاف اسناد دو دهه گذشته، کمتر بر «مداخله مستقیم» و بیشتر بر «فشار درازمدت و کمهزینه» متمرکز است؛ فشاری که نه به شکل یک بحران فوری، بلکه بهصورت تدریجی ساختارهای اقتصادی و سیاسی ایران را هدف میگیرد.
به همین دلیل لازم است این سند نه صرفاً یک نوشته آمریکایی، بلکه یک «نشانه» از تغییرات بزرگتری در نظم جهانی تلقی شود؛ نظم جدیدی که اگر در سیاستگذاری داخلی و منطقهای ایران مورد توجه قرار نگیرد، ممکن است در بلندمدت هزینههای جدی برای کشور ایجاد کند.
در این یادداشت، تلاش میکنم پیامدهای سیاسی این سند را از زاویهای واقعگرایانه مرور کنم؛ بیآنکه به خوشبینی افراطی یا ادبیات تقابلی صرف تکیه کنم.
1- براساس این سند خاورمیانه دیگر مرکز سیاست آمریکا نیست؛ اما ایران همچنان مهم و مورد توجه است. در سند جدید، آمریکا به وضوح اعلام کرده است که خاورمیانه «عامل غالب» سیاست خارجی آن نیست. این جمله در نگاه اول ممکن است آرامشبخش به نظر برسد: «وقتی خاورمیانه اولویت نیست، شاید فشار بر ایران هم کمتر شود.» اما در متن سند، واقعیت چیز دیگری است.
خاورمیانه ممکن است اولویت اول نباشد، اما ایران همچنان در فهرست چالشهای امنیتی آمریکا قرار دارد؛ آن هم نه بهصورت گذرا، بلکه در این سند به عنوان «نیروی بیثباتکننده منطقه» از آن یاد شده است. این دو گزاره در کنار هم یک پیام دارد: آمریکا قصد جنگ مستقیم ندارد، اما قصد رها کردن پرونده ایران را هم ندارد. این ترکیب میتواند به یک سیاست پایدار کمهزینه برای آمریکا تبدیل شود؛ یعنی کاهش حضور نظامی، افزایش فشار مالی و تکنولوژیک، اتکا به متحدان منطقهای و مدیریت از راه دور. برای ایران، نتیجه این وضعیت آن است که درگیری نظامی ممکن است کمتر محتمل باشد، اما فشار سیاسی و اقتصادی «قطعیتر» خواهد بود.
2- در بررسی تغییر اولویتهای آمریکا و پیامدهای آن برای سیاست ایران باید گفت وقتی آمریکا خاورمیانه را در اولویت نخست خود قرار نمیدهد، در ظاهر ممکن است تصور شود که ایران میتواند با آزادی عمل بیشتری سیاست منطقهای خود را دنبال کند. اما در واقع، این تغییر به معنای شکلگیری نوع جدیدی از محدودیتهاست. در دورههای گذشته، آمریکا بخش زیادی از انرژی خود را صرف حضور مستقیم در منطقه میکرد. از عراق و افغانستان تا مقابله با داعش. اکنون این انرژی آزاد شده است و میتواند در قالب فشارهای «زمانبر» علیه ایران بازتخصیص یابد. این فشار زمانی خطرناکتر است که کمتر قابل پیشبینی است، هزینه داخلی برای آمریکا ندارد و در قالب شبکهای از تحریمها، تهدیدهای تکنولوژیک، فشار بر کشورهای همسایه و محدودیتهای مالی اعمال میشود. این یعنی سیاست ایران باید آماده مواجهه با یک فشار فرساینده باشد، نه یک موج بحران کوتاهمدت.
3- و اما در پیامد داخلی باید گفت سیاستگذاری سختتر و نیاز به بازتعریف اولویتهاست. در فضای داخلی، اثر این سند معمولاً در سه حوزه دیده میشود.
الف) سیاست خارجی ایران زیر ذرهبین اقتصادی قرار میگیرد.
وقتی فشار آمریکا از شکل امنیتی به شکل اقتصادی منتقل میشود، پیامدهای داخلی آن بیشتر و ملموستر خواهد بود. در واقع هزینه اداره کشور بالا میرود، نیاز به سرمایهگذاری خارجی بیشتر حس میشود، وابستگی به چند شریک محدود (مثلاً چین) خطرناکتر میشود و امکان مانور منطقهای ایران محدودتر میگردد. بنابراین، دستگاه سیاست خارجی ایران عملاً مجبور خواهد شد تعاملات خود را به گونهای بازتنظیم کند که از فشار اقتصادی بکاهد.
ب) شکاف میان نیازهای اقتصادی و محدودیتهای سیاسی آشکارتر میشود.
به این مفهوم که جامعه ایران امروز با مشکلات اقتصادی جدی مواجه است؛ و در چنین شرایطی، هر تحریم جدید یا محدودیت فناوری، آثار چندبرابری دارد. این سند اگرچه تحریم جدیدی معرفی نمیکند، اما یک چارچوب میدهد که بر اساس آن فشار آینده آمریکا از منظر خود واشنگتن دارای توجیه بیشتری تلقی خواهد شد و احتمال تداوم آن بالاست. در نتیجه دولت ایران با محدودیت منابع روبهرو میشود، نارضایتی اجتماعی ممکن است بیشتر شود و نیاز به اصلاحات ساختاری داخلی افزایش مییابد و همزمان تضاد میان ضرورتهای اقتصادی و محدودیتهای سیاسی آشکارتر شده و فشار بر تصمیمگیریهای کلان داخلی بیشتر میشود.
ج) نقش نهادهای منطقهای و امنیتی تغییر میکند.
وقتی نفوذ منطقهای ایران زیر فشار غیرمستقیم قرار بگیرد، برخی نهادهای سیاسی و امنیتی داخل کشور ناچار خواهند بود تعریف تازهای از نقش خود ارائه دهند. تداوم هزینههای منطقهای در شرایطی که منابع داخلی محدود است، محل بحث بیشتری خواهد شد.
4- از دیگر نتایج این سند این است که بازیگران منطقهای پررنگتر میشوند و نقش ایران دشوارتر. وقتی آمریکا حضور مستقیم خود را کاهش میدهد، متحدانش نقش بیشتری پیدا میکنند. این موضوع دو پیامد دارد اول فشار منطقهای بر ایران افزایش مییابد و اسرائیل، عربستان و امارات از آزادی عمل بیشتر برخوردار میشوند و سیاست مهار ایران به جای واشنگتن از ریاض و تلآویو هدایت خواهد شد. دوم هزینه تقابل برای آمریکا تقریباً صفر خواهد بود. در گذشته، هر تنش ایران- آمریکا میتوانست آمریکا را درگیر هزینههای سنگین منطقهای کند. امروز، آمریکا از پشت صحنه مدیریت میکند و دیگر نیازی به ورود مستقیم ندارد. نتیجه این است که ایران باید با هزینه بالاتری از منافع منطقهای خود محافظت کند و این محدودیت دیر یا زود بر سیاست داخلی نیز اثر خواهد گذاشت.
5- یکی از نکات کمتر دیدهشده سند ۲۰۲۵ این است که نقش خاورمیانه در تصمیمگیری کلان آمریکا کاهش یافته است؛ که از آن میتوان به عنوان ریسک بزرگتر و یا احتمال کاهش ارزش ژئوپلیتیکی ایران یاد کرد. این یک تغییر نمادین نیست؛ نشاندهنده حرکت جهان به سمت منابع انرژی جدید و ساختارهای اقتصادی تازه است. اگر در دهههای آینده، انرژیهای جایگزین جایگاه نفت را کم کنند، زنجیره تأمین جهانی از منطقه ما عبور نکند و وابستگی جهانی به تنگه هرمز کاهش یابد، آنگاه بخش مهمی از «ارزش ژئوپلیتیک ایران» بهطور طبیعی کم میشود. این خطر از هر تحریم یا هر تهدید نظامی جدیتر است؛ چون ماهیت ساختاری دارد و یک تصمیم سیاسی نمیتواند آن را برگرداند. در واقع احتمال کاهش اهمیت ژئوپلیتیکی منجر به کاهش قدرت چانهزنی سیاسی ایران خواهد شد.لذا اگر امروز سیاست ایران این مسئله را جدی نگیرد، ممکن است چند سال بعد فرصت اصلاح از دست برود.
6- پیام کلی سند ۲۰۲۵ این نیست که «ایران در آستانه بحران فوری است»، بلکه پیام اصلی این است که ایران در معرض یک فشار آرام، اما بسیار پایدار قرار دارد و نیازمند بازنگری در سیاستهای داخلی و خارجی است. این فشار از جنس جنگ، تحریم مقطعی و تهدید ناگهانی نیست، بلکه از جنس فرسایش تدریجی توان ملی است. بنابراین سیاست ایران باید پاسخهایی در سطحی بلندمدتتر و ساختاریتر ارائه دهد. پاسخهایی از جنس کاهش هزینههای خارجی غیرضروری، تنوع دادن به سیاست خارجی، تقویت اقتصاد درونی اما با نگاه جهانی، اصلاحات نهادی برای افزایش کارآمدی و دیپلماسی فعال و کمهزینهتر. این اصلاحات اگر انجام نشود، فشار خارجی در طول زمان خود را بر عرصه داخلی تحمیل خواهد کرد.
و اما جمعبندی: سند امنیت ملی ۲۰۲۵ آمریکا نه یک اعلام جنگ است و نه یک تجدیدنظر ناگهانی. اما یک پیام مهم دارد که سیاست ایران باید آن را جدی بگیرد. جهان جدیدی در حال شکلگیری است و اگر ایران سیاستهای خود را بازتنظیم نکند، ممکن است در موقعیتی قرار گیرد که بازیگران دیگر درباره آن تصمیم بگیرند. در واقع پیام آن هشدار بهجای هراس است. این سند نشان میدهد منازعه ایران- آمریکا وارد «مرحله کمهزینهتر برای آمریکا» شده، فشار بر ایران بیشتر اقتصادی و منطقهای خواهد شد، جایگاه ژئوپلیتیک ایران در آینده ممکن است تضعیف شود و فرصت تصمیمگیری برای ایران محدودتر میشود.
در چنین شرایطی، سیاست ایران نیازمند ترکیبی از واقعبینی، انعطافپذیری، و بازنگری در اولویتها است. چرا؟ چون دنیایی که این سند ترسیم میکند، دیگر شبیه دهههای گذشته نیست و قواعد قدیمی ممکن است دیگر جواب ندهند. این یادداشت قصد ندارد تصویری تهدیدآمیز ارائه دهد، بلکه هشدار میدهد که فشارهای آینده نه از جنس حمله نظامی، بلکه از جنس کاستن تدریجی توان ملی خواهد بود و همین نوع فشار است که معمولاً خطرناکترین نوع آن است.