کیفیت حضور دختر پیامبر(ص) در مسجد
گزارشی تاریخی از پوشش حضرت فاطمه زهرا (س) و سخنرانی ایشان در جمع مردم به مناسبت ایام ولادت ایشان
روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت:
«بلاغاتُ النّساء» کتابی به زبان عربی نوشته ابوالفضل أحمد بن أبی طاهر مروزی ملقب به ابن طیفور، مورخ اهلسنت (۲80- ۲04ق) است که در آن سخنان فصیح و بلیغ، اشعار و سخنان کوتاهِ زنان تاریخ اسلام در سه قرن نخست قمری نقل شده است.
ابنطیفور بخش نخست این کتاب را به سخنان عایشه، دختر ابوبکر و همسر پیامبر (ص) اختصاص داده است؛ اما بخش دوم این کتاب اختصاص دارد به دو خطبه از حضرت فاطمه زهرا (س)، دختر گرامی حضرت محمد (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم).
دو خطبهای که ابنطیفور نقل کرده، یکی خطبهای است که مشهور شده به خطبه فدکیه و دیگری، سخنان ایشان خطاب به زنان مدینه است که هنگام عیادت از آن بانو در زمان بیماری ایشان که منجر به شهادتشان شد، ایراد شده است.
آنچه در این نوشتار موردنظر است، مقدمات ایراد خطبه فدکیه است.
درباره پروژه تاریخپژوه
قبل از ورود به بحث، خوب است این نکته متذکر شود که آنچه پژوهنده تاریخ با آن سر و کار دارد، روایتهایی از یک واقعه است. در مورد تاریخ سده اول هجری قمری ما معمولا به روایتهایی دسترسی داریم که دو یا سه قرن بعد در کتابهایی تدوین و گردآوری شدهاند. این روایات ابتدا حالت شفاهی داشته و بعد به صورت تکنگاریهایی درآمده و سپس مورخانی چون طبری، بلاذری و واقدی و... با استناد به این تکنگاریها و مکتوبات، کتابهایی جامع تدوین کردهاند. در زمان ما دسترسی به بسیاری از آن تکنگاریها مقدور نیست. بنابراین باب بازاندیشی در مطالعه این روایات گشوده است و هرگز نمیتوان مجموع این روایات را به صورت جزمی مطابق با واقع دانست و البته از طرفی دیگر نمیتوان بدون دلیل موجه، این روایات را یکسره رد کرد. با این توضیح، سراغ روایاتی میرویم که در آن واقعه شکایت دختر پیامبر (ص) از حاکم وقت مسلمین بازتاب یافته است.
درباره اصالت خطبه فدکیه
مولفِ بلاغات النساء قبل از آوردن کلام حضرت فاطمه در خطبه فدکیه، بحثی در مورد اصالت این خطبه دارد که قابل توجه است:
سخن فاطمه (علیهاالسلام) را که هنگام بازداشتن ابوبکر از دادن فدک ایراد کرده بود، نزد ابوالحسین زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب بازگو کردند و گفته شد: «این گروه ادعا میکنند این سخن ساختگی است و آن را از نوشتههای ابوالعیناء میدانند، (میگویند) خبر چنان آراسته و پرداخته شده که از کلام اوست.»
زید پاسخ داد: «من بزرگان خاندان ابوطالب را دیدهام که این خطبه را از پدران خود روایت میکردند و آن را به فرزندانشان میآموختند. پدرم (امام سجاد) نیز آن را از پدرش (امام حسین) برایم نقل کرد و سندش به فاطمه میرسید، بر همین صورت که تو گفتی. بزرگان شیعه نیز پیش از آنکه جدّ ابوالعیناء به دنیا بیاید، آن را روایت کرده و میان خود به آن میپرداختند.» (ابنطیفور، چاپ قاهره، ص 16)
سید جعفر شهیدی در کتاب زندگانی فاطمه زهرا به تفصیل در مورد سند خطبه فدکیه سخن گفته است و جواب مبسوطی به این شبهه داده که چطور میتوان این خطبه را که فراوان از آرایشهای لفظی و معنوی و خصوصا صنعت سجع برخوردار است، از فاطمه زهرا (س) دانست. همچنین شهیدی همنظر با محمدتقی شوشتری، مولف قاموس الرجال، تصریح کرده که گفتوگوی زید در مورد این خطبه با شخصی غیر از مولف بلاغات النساء صورت گرفته و مولف که با راوی تشابه اسمی دارد، روایت گفتوگوی احمد بن طاهر را با زید نقل کرده است. (شهیدی، صص 122- 126)
ابنطیفور در ادامه مینویسد: «همچنین حسن بن علوان از عطیه عوفی آن (خطبه) را روایت کرده که گفته بود عبدالله بن الحسن آن را از پدرش (حسن مثنی فرزند امام حسن) نقل میکرد.» (ابنطیفور، چاپ قاهره، ص 16) بنابراین ظاهرا مولف به دو سند به متن روایت دسترسی داشته، ولی تصمیم گرفته روایت زید را در کتاب خود بیاورد.
پس از این مقدمه، مولف، به روایت زید، ماجرا را نقل میکند. آنچه در این نوشتار مورد توجه نگارنده است، مقدمه ماجراست نه متن سخنان آن بانو. آنجا که دختر پیامبر تصمیم میگیرد برای اعتراض به حاکم وقت، از خانه خارج شده و به سمت مسجد برود: «هنگامی که ابوبکر تصمیم قطعی گرفت که فدک را از فاطمه دختر رسول خدا بازگیرد و این خبر به فاطمه رسید، - لاثت خمارها علی رأسها - «خِمار» خویش را بر سر محکم بست.»
محمدعلی کوشا در ترجمه تحقیقی خود از قرآن که توسط نشر نی منتشر شده است (چاپ اول: 1402 و چاپ سوم با ویرایش چاپهای قبلی: 1404)، ذیل آیه 31 سوره نور، خِمار را اینگونه معنی کرده است: هر پوششی است که زنان به اقتضای فرهنگ زمانه سر و سینه خود را با آن میپوشانند.
در ادامه روایت زید آمده است که حضرت زهرا (س) برای رفتن به مسجد پس از اینکه «خِمار» خویش را بر سر محکم بست، [واشتملت بجلبابها]؛ «جِلبابِ» خود را بر تن پیچید.
این عبارت و عبارت بعدی به این دلیل در کروشه آمده در برخی نقلهای این روایت، این عبارت آمده و در برخی نقلها نیامده است. (در الاحتجاج علی اهل اللجاج (طبرسی، ج 1، ص 98) و شرح نهجالبلاغه (ابنابیالحدید، ج 16، ص 249) و برخی نسخ بلاغات النساء (ابنطیفور، چاپ قم، ص 23)، این عبارت هست).
کوشا ذیل آیه 59 سوره احزاب، جلباب را اینگونه معنی کرده است: جامه نسبتا بزرگ و گشادی بوده که با آن سر و سینه را میپوشانیدند. روسری بلند و مقنعه، شاید از مصادیق جلباب باشد، ولی چادر امروزی از مصادیق آن نیست؛ چراکه چادر جامهای بر روی جامههای زیرین است، درحالی که جلباب جامهای بلندتر از مقنعه و کوتاهتر از رداء و در حقیقت همان جامهای بوده که اعضای بدن را از دید دیگران پنهان میساخته و به دلیل اندازه پوشش، گاهی برخی از اعضای بدن از زیر آن نمایان میشده است و غالبا دستها و ساعدها در این پوشش عریان بوده و تعبیر «یدنین علیهن» [در آیه 59 سوره احزاب] برای جلوگیری از همین امر است.
وأقبلت فی لمه من حفدتها [و نِساءٍ مِنْ قوْمِها]
و در حالی که گروهی از خدمتکارانش و زنانی از قوم و خاندانش او را احاطه کرده بودند، آمد. در ادامه آورده است: «تطأ ذیولها» و درحالی که دنباله لباسش روی زمین کشیده میشد و او روی آن قدم برمیداشت. همچنین میافزاید: «ما تخرم من مشیه رسولالله شیئاً؛ «و شیوه راه رفتن او هیچ تفاوتی با راه رفتن رسول خدا نداشت» تا آنکه بر ابوبکر وارد شد؛ در حالی که او در جمعی از مهاجران و انصار نشسته بود.
در اینجا آورده است که: «فنیطت دونها ملأة؛ پس پردهای در مقابل او (بین او و جمعیت) کشیده شد.»
سپس [حضرت زهرا] نالهای برآورد که حاضران از گریه به هقهق افتادند و مجلس دگرگون شد. او درنگ کرد تا ناله مردم آرام گرفت و التهابشان فرو نشست. آنگاه سخن را با حمد و ثنای خداوند و درود بر رسول خدا (ص) آغاز کرد. مردم دوباره به گریه افتادند، چون سکوت کردند، سخن خود را ادامه داد و فرمود: بهراستی پیامبری از میان خودتان به سوی شما آمد...» (ابنطیفور، چاپ قاهره، ص 16)
فهرست منابع
- قرآن کریم؛ ترجمه محمدعلی کوشا، نشر نی، تهران، 1404
- ابنطیفور؛ بلاغات النساء؛ شرح و تصحیح: احمد الألفی؛ مطبعه مدرسه والده عباس الأول، القاهره، 1326 ق
- ابنطیفور؛ بلاغات النساء؛ الشریف الرضی، قم، بیتا
- ابنابیالحدید؛ شرح نهج البلاغه لابنابیالحدید؛ تصحیح: محمدابوالفضل ابراهیم؛ مکتبه آیهالله المرعشی النجفی، قم، 1404 ق
- شهیدی، سیدجعفر؛ زندگانی فاطمه زهرا (س)؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1372 ش
- طبرسی، احمدبنعلی؛ الاحتجاج علی اهل اللجاج؛ مصحح: محمدباقر خرسان؛ نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق