EN
به روز شده در
کد خبر: ۵۸۲۱۴

محور مذاکرات پاریس هسته‌ای است

هرگونه مذاکرات ایران و غرب همچنان در محور هسته‌ای و مواد غنی‌شده خواهد بود و پرسش اصلی این است که سرنوشت این ذخایر غنی‌شده به کجا خواهد انجامید و در ازای آن چه امتیازاتی به ایران اعطا خواهد شد.

محور مذاکرات پاریس هسته‌ای است
ایران

روزنامه ایران در گزارشی نوشت:

هرگونه مذاکرات ایران و غرب همچنان در محور هسته‌ای و مواد غنی‌شده خواهد بود و پرسش اصلی این است که سرنوشت این ذخایر غنی‌شده به کجا خواهد انجامید و در ازای آن چه امتیازاتی به ایران اعطا خواهد شد. ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران، در گفت‌وگو با «ایران» تأکید کرد که ایران بر حفظ حداقل توان متوازن‌کننده خود، از جمله توان موشکی، تأکید دارد، اما اختلاف بنیادین دو طرف درباره امنیت منطقه و دامنه مذاکرات موجب ایجاد بن‌بست شده است. با این حال، به گفته او، چنانچه از قطعنامه ۲۱ نوامبر شورای حکام آژانس برمی‌آید، دیپلماسی هنوز ادامه دارد و ایران باید از سازوکارهای تعاملی با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بهره گیرد. همچنین، مذاکرات پیش‌رو، بویژه نشست پاریس، صرفاً بر دیپلماسی هسته‌ای متمرکز خواهد بود و مسائل دیگر در این مرحله مورد بحث قرار نمی‌گیرند.

با توجه به رویکرد «صلح از طریق قدرت» و سیاست «دیپلماسی اجبار» در دوره ترامپ، چگونه می‌توان توقف مذاکرات هسته‌ای را در چهارچوب تغییر راهبردی آمریکا در قبال ایران تحلیل کرد؟

راهبرد ترامپ، همانند بسیاری از نظریه‌پردازان و کارگزاران اجرایی آمریکا، مبتنی بر صلح‌سازی از طریق قدرت بود. نظریه‌پردازان رئالیست همواره اندیشه‌های ویلسون و کسانی را که در چهارچوب ایدئالیسم روابط بین‌الملل قرار می‌گیرند، مورد انتقاد جدی قرار داده‌اند؛ بنابراین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان هر دو به سیاست قدرت توجه دارند.

در نگرش مبتنی بر سیاست قدرت، صلح‌سازی از طریق کاربرد قدرت مورد توجه قرار می‌گیرد. البته منظور از قدرت، «قدرت موسع» است؛ یعنی استفاده از عناصری چون دیپلماسی، حقوق بین‌الملل و سازمان‌های بین‌المللی برای امنیت‌سازی.

بر این اساس، ترامپ معتقد بود ایران قابلیت و توان هسته‌ای خود را ارتقا داده و باید با محدودیت‌هایی روبه‌رو شود. محدودیت‌هایی که ایران پذیرفت، در دوره‌ای مبتنی بر تحریم‌های اقتصادی شکل گرفت. در مرحله دوم، آمریکا از سازوکارهای نهادهای بین‌المللی برای محدودسازی قدرت ایران بهره گرفت و در مرحله سوم نیز از ابزارهای نظامی برای به حداقل رساندن قدرت هسته‌ای ایران استفاده کرد.

نکته مهم اینجاست که دیپلماسی هنوز پایان نیافته است. قطعنامه ۲۱ نوامبر شورای حکام نشان می‌دهد که باوجود تهدیدات، همچنان مسیرهای دیپلماتیک باز است. آمریکا نیز در دوره‌های آینده شورای حکام این فشارها را دنبال خواهد کرد. در چنین شرایطی، ضروری است ایران از سیاست کنش تعاملی با آژانس بهره گیرد تا پرونده‌اش در شورای حکام خاتمه یابد و به شورای امنیت ارسال نشود.

اگرچه در صورت ارسال پرونده به شورای امنیت، احتمال تصویب یک قطعنامه محدودکننده جدید پایین است، اما ضرورت‌های دیپلماتیک ایجاب می‌کند که زمینه لازم برای کنترل و مهار تحریم‌ها و فشارهای آمریکا علیه ایران در دستور کار دیپلماسی و عرصه راهبردی کشور قرار گیرد.

تا چه اندازه طرح موضوعات غیرهسته‌ای ـ بویژه مسائل موشکی و منطقه‌ای ـ از سوی آمریکا، به‌جای تمرکز بر الزامات فنی هسته‌ای، ساختار مذاکرات را از مسیر اولیه منحرف و آن را وارد بن‌بست کرده است؟

آمریکا همواره تلاش کرده است عناصر و ابزارهای قدرت ایران را کنترل و کاهش دهد. در چنین شرایطی، معادله قدرت براساس دیپلماسی اجبار، فشارهای چندجانبه و اعمال محدودیت‌های فراگیر شکل می‌گیرد. بحث اصلی آمریکا این است که قدرت و مزیت نسبی تاکتیکی ایران کاهش یابد.

از آنجا که قابلیت موشکی ایران تنها ابزار اثربخش در معادله و موازنه منطقه‌ای و راهبردی به شمار می‌رود و با توجه به اینکه ایران در حوزه موازنه قدرت هوایی و پدافندی ـ بویژه در مقایسه با موشک‌ها و هواپیماهای اسرائیل و آمریکا ـ با چالش‌های جدی روبه‌روست، طبیعی است که توان موشکی به‌عنوان مهم‌ترین ابزار اثرگذاری ایران بر محیط منطقه‌ای تلقی شود.

در چنین شرایطی، ایران باید از سازوکارهای مربوط به «استراتژی بقا» بهره گیرد. ویژگی این استراتژی آن است که از یک سو بر کنش تعاملی تأکید می‌کند و از سوی دیگر زمینه‌های لازم برای تولید قدرت، آرایش قدرت و حفظ موازنه را فراهم می‌سازد. بقای هر کشوری بدون تولید قدرت و ایجاد توازن در معادله قدرت امکان‌پذیر نیست و این موضوع از جمله ضرورت‌هایی است که نظام سیاسی ایران باید در شرایط کنونی ـ که آمریکا و غرب نشانه‌هایی از بحران و تهدید امنیتی علیه ایران ایجاد کرده‌اند ـ در دستور کار خود قرار دهد.

بنابراین، امروز آنچه ایران می‌تواند درباره آن وارد گفت‌وگو شود و زمینه یک توافق دیپلماتیک را فراهم کند، موضوع قابلیت‌های هسته‌ای، همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و رسیدن به توافقی است که اگر آژانس خواستار اجرای همکاری‌ها در قالب پروتکل الحاقی باشد، در مقابل نهادهای بین‌المللی و ایالات متحده نیز باید بخشی از نیازها و ضرورت‌های ایران را برای کاهش یا تعلیق تحریم‌ها در دستور کار قرار دهند.

چه رابطه‌ای میان تلاش دولت ترامپ برای بازتعریف سیاست کنترل‌گری ایران و اصرار بر گنجاندن موضوعات موشکی در مذاکرات وجود دارد و این رابطه چگونه به ایجاد ناهماهنگی انتظارات دو طرف انجامیده است؟

ایران و آمریکا در فضای موجود در شرایط تخاصم امنیتی قرار دارند. آمریکا اصلی‌ترین حامی نظامی، امنیتی و راهبردی اسرائیل در اقدامات و تهدیدات نظامی علیه ایران بوده است. تهاجم و تجاوز نظامی اسرائیل به ایران بدون حمایت و همکاری ایالات متحده امکان‌پذیر نبود؛ به‌عبارت دیگر، اسرائیل را باید به منزله یک «دولت پادگانی» دانست که کارویژه اصلی آن گسترش بحران در محیط منطقه‌ای و برهم زدن شکل‌بندی‌های سرزمینی است. در چنین شرایطی، هدف اصلی آمریکا و اسرائیل تغییر در معادله ژئوپلیتیک منطقه و دگرگون کردن ساختار تفکیک سرزمینی است که پس از جنگ جهانی اول شکل گرفت و بر اساس قراردادهای بین‌المللی تثبیت شد. طبیعی است که در این فضا، اسرائیل و آمریکا قابلیت‌های موشکی ایران را اصلی‌ترین تهدید امنیتی خود تلقی کنند.

ایران برای امنیت خود در هر دوران نیازمند حداقل‌هایی از قدرت متوازن‌کننده است. اگر قابلیت موشکی ایران وجود نداشت و اگر ابتکارهایی که فرماندهان شهید ایران دنبال می‌کردند شکل نمی‌گرفت، در شرایط تهاجم و تجاوز ۱۲ روزه آمریکا و اسرائیل، ایران با چالش‌های امنیتی بسیار گسترده‌ای روبه‌رو می‌شد. بنابراین، طبیعی است که ایران همانند هر کشور دیگری از سازوکارهای قدرت برای امنیت ملی خود بهره گیرد و توان موشکی را به‌عنوان محور اصلی کنش عملیاتی خود در مذاکرات با آمریکا و سایر کشورها قرار دهد. این اختلاف بنیادین در برداشت طرفین از مفهوم امنیت، سبب شد که آمریکا در چهارچوب بازتعریف سیاست کنترل‌گری خود بر ایران، بر گنجاندن موضوعات موشکی در مذاکرات اصرار ورزد؛ درحالی‌که ایران این موضوع را در سطح امنیت حیاتی و غیرقابل‌مذاکره می‌دانست. همین تفاوت نگرش و انتظارات موجب ناهماهنگی جدی و در نهایت بن‌بست در روند مذاکرات شد.

افزودن مؤلفه‌های جدید (از جمله توان موشکی) چگونه موجب افزایش «هزینه‌های توافق» و کاهش امکان‌پذیری مصالحه می‌شود و این امر چه تأثیری بر ارزیابی عملکرد دستگاه دیپلماسی ایران دارد؟

مذاکرات ایران و آمریکا در شرایط موجود صرفاً در ارتباط با مسائل هسته‌ای و مواد غنی‌شده انجام خواهد گرفت. پرسش اساسی این است که این مواد به کجا داده شوند و در ازای آن چه قابلیت‌های دیگری دریافت شود.

نکته مهم آن است که آمریکا، بدون آنکه مستقیماً درگیر جنگ با ایران باشد، به تأسیسات و نهادهای نظامی و راهبردی ایران حمله نظامی کرده است. این اقدامات با منشور ملل متحد مغایرت دارد و کنش نظامی آمریکا علیه ایران را می‌توان تهاجم تلقی کرد؛ مشابه کنش نظامی اسرائیل علیه ایران که یک تجاوز غیرقابل چشم‌پوشی است. بنابراین، جنگ علیه ایران باید بر اساس معادله تجاوز و تهاجم تبیین شود و در تاریخ سیاسی ایران ثبت گردد.

بحث اصلی در فضای موجود ارتباط مستقیم با معادله «اسنپ‌بک» و سرنوشت اورانیوم غنی‌شده تا ۶۰ درصد است. در این چهارچوب، دستگاه دیپلماسی ایران باید ادبیات، سیاست‌ها و الگوی رفتاری خود را برای مصالحه در چهارچوب هسته‌ای آغاز کند. بنابراین، مذاکرات پیش رو، بویژه آنچه در پاریس در دستور کار قرار گرفته، بر شاخص‌ها و مؤلفه‌هایی مبتنی بر دیپلماسی هسته‌ای متمرکز است و هیچ موضوع دیگری در این مرحله مد نظر قرار ندارد.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار