دلیل اصرار تندروها بر «استعفاسازی» در دولت پزشکیان
در روزهای اخیر داغِ تلاش برخی چهرهها و رسانههای تندرو برای فشار بر رئیسجمهور مسعود پزشکیان جهت استعفا، مجدداً چشمانداز وفاق ملی مورد آزمون قرار گرفته است.
روزنامه آرمان امروز در گزارشی نوشت:
در روزهای اخیر داغِ تلاش برخی چهرهها و رسانههای تندرو برای فشار بر رئیسجمهور مسعود پزشکیان جهت استعفا، مجدداً چشمانداز وفاق ملی مورد آزمون قرار گرفته است. این موج فشار، از سمت رسانهها و جریانهای تند جریان اصولگرا شکل گرفته و اهدافی فراتر از یک انتقاد ساده را دنبال میکند. آنچه در پشت این تلاشها نهفته است، ترس آشکار از موفقیت سیاسی و مدیریتی پزشکیان، و تلاش برای تضعیف دستاوردهای دولت در حوزههایی مانند اصلاح مؤسسات مالی و بانکی است.
فیاض زاهد و اسماعیل سقاباصفهانی تنها بخش کوچکی از این پازل قدرتاند؛ اما آنچه واقعاً نگرانکننده است، استراتژی کلی جریان تندرو برای «استعفاسازی» و تغییر چهرهسازی در بدنه دولت است. برخی از تحلیلگران معتقدند این فشارها نه از سر نقد سازنده، بلکه از سر ناامیدی از روند تحول درون دولت است. تندروها، به گمان آنها، احساس تهدید میکنند که اگر پزشکیان بتواند مسیر اصلاحات را با ثبات طی کند، امکان بازگشت کامل آنان به قدرت را از دست خواهند داد.
در این میان، اتهامزنی به قائممقامها و معاونان دولت مانند دکتر عارف و آقای قائمپناه نیز به ابزار فشار تبدیل شده است. برخی رسانههای همسو تلاش دارند تصویر «نفوذ پنهان جناح رقیب» در بدنه دولت را القا کنند و اعتبار تیم اجرایی را زیر سؤال ببرند. این سناریو یادآور الگوی قدیمی «فضاسازی، شایعهسازی و القای بیکفایتی» است که در دورههای قبل نیز دیده شده بود.
پزشکیان اما واکنشی کوبنده به این فشارها دارد. او بارها تأکید کرده است که با تیم خود «برای اصلاح آمدند و با هم خواهند بود مگر شرایط خاصی پیش بیاید». در آخرین موضعگیریها، پزشک نسبت به جریانهای فشار هشدار داده و گفته: «ما قصد رفتن نداریم، آمدهایم که کار کنیم.» این اراده، نشان از عزم وی برای ادامه مسیر دارد؛ مسیری که اصلاحطلبان معتقدند میتواند کشور را به سمت ثبات و برقراری نظم اجتماعی ببرد.
برخی از چهرههای رسانهای و سیاستورز اصلاحطلب نیز در یادداشتها و مصاحبههایی ضمن حمایت از موضع پزشکیان، به تحلیل علت فشار تندروها پرداختهاند. یکی از تحلیلگران که در روزهای گذشته در رسانههای اصلاحطلبان فعال بوده، استدلال کرده که تندروها از «دست برتر سیاسی» خود بهواسطه تصاحب مناصب در دولت قبلی استفاده میکنند و اکنون که سهمی از قدرت را از دست دادهاند، بهدنبال بازپسگیری آن از طریق تخریب عملکرد دولت هستند؛ نه صرفاً ارائه برنامه جایگزین.
چنین تحلیلی نشان میدهد که انگیزههای فشار بر دولت، تنها سیاسی نیست، بلکه بخشی از یک استراتژی بلندمدت برای بازسازی نفوذ است: یعنی استفاده از موضوعاتی چون موسسات مالی (بانک آینده، موسسه ملل) که توسط دولت مورد بازنگری قرار گرفتهاند، برای تحریک نارضایتی عمومی و القای ناکارآمدی به تبلیغ گسترده. این در حالی است که بسیاری از این اصلاحات مالی، از دید ناظران اقتصادی و کارشناسان سیاست مالی، از اولویتهای مهم دولت برای ساماندهی اقتصاد و مقابله با ریسکهای سیستم بانکی بودهاند.
آنچه اکنون به یک معضل تبدیل شده، عدم تفاوتگذاری در فضای عمومی میان نقد سازنده و تخریب سیاسی است. تبادل انتقاد سالم، ارائه پیشنهاد و نظارت نهادی بخشی از مکانیسمهای دموکراتیک است؛ اما استفاده از فشار دائمی برای برکناری، اگر تبدیل به هدف شود، میتواند پیامدهای مخربی برای اعتماد عمومی، ثبات سیاسی و سرمایه اجتماعی داشته باشد. این اعتماد، پیشنیاز اجرای بسیاری از اصلاحات بزرگ است؛ اصلاحاتی که بدون حمایت مردمی نمیتوانند به موفقیت بلندمدت برسند.
در نهایت، پرسش مهمی که اکنون افکار عمومی را به خود معطوف کرده این است: آیا این فشار مستمر تندروها به استعفای پزشکیان، نشانه شکست تاکتیک دولت در اداره کشور است؟ یا آنکه آنان در حال اجرای راهبردی هدفمند برای مهار اصلاحطلبی از درون و بازپسگیری سهم قدرتاند؟ پاسخ این سؤال، نه فقط برای سرنوشت دولت فعلی اهمیت دارد، بلکه تعیینکننده مسیر آینده سیاستورزی در ایران خواهد بود
رضا ایزدپناه استاد دانشگاه در گفتگو با آرمان امروز با اشاره به موج اخیر حملات رسانهای و سیاسی علیه دولت، معتقد است آنچه این روزها از سوی جریانهای تندرو دنبال میشود، فراتر از یک نقد معمول است و در قالب یک «پروژه استعفاسازی» عمل میکند.
وی افزود: فشار سازمانیافته به رئیسجمهور مسعود پزشکیان، بیش از هر چیز از بیم موفقیت دولت در مسیر اصلاحات مالی و بانکی نشأت میگیرد؛ موفقیتی که میتواند معادلات قدرت را برای برخی گروهها تغییر دهد و فضای سیاسی را از انحصار جریانهای تندرو دور کند.
ایزدپناه ریشه این فشارها را در استراتژی گستردهتری میبیند که هدف آن تخریب تیم اجرایی و ایجاد تردید نسبت به صلاحیت معاونان و مشاوران اصلی دولت است.
وی در ادامه توضیح داد: طرح اتهام نفوذ، زیر سؤال بردن چهرههایی مانند دکتر عارف و قائمپناه، و القای ناتوانی دولت، بخشی از الگویی است که در دورههای گذشته نیز تکرار شده بود؛ الگویی مبتنی بر فضاسازی رسانهای و القای بیثباتی برای بازپسگیری سهم از دسترفته قدرت.
به باور این استاد دانشگاه، اصلاحات دولت در حوزه مؤسسات مالی و ساماندهی پروندههایی مانند بانک آینده و موسسه ملل، بهانهای شده تا تندروها نارضایتی عمومی را تحریک کنند و روند اصلاحات را ناکارآمد جلوه دهند.
ایزدپناه ادامه داد: این اصلاحات از منظر کارشناسان اقتصادی ضرورتی اجتنابناپذیر است؛ اما مخالفان، آن را فرصتی برای تولید بحران سیاسی و تضعیف سرمایه اجتماعی دولت تلقی کردهاند. او هشدار میدهد که این نوع فشارهای هدفمند، مرز میان نقد سازنده و تخریب سیاسی را مخدوش میکند و میتواند اعتماد عمومی را با چالش روبهرو سازد.
ایزدپناه در پایان گفت: تداوم این روند در افکار عمومی دو پرسش اساسی ایجاد کرده است: آیا این فشارها نشانه ضعف دولت است یا نشانه هراس جریانهای تندرو از موفقیت اصلاحات؟ او تأکید میکند که پاسخ این پرسشها نهتنها سرنوشت دولت پزشکیان را تعیین میکند، بلکه مسیر آینده سیاستورزی در ایران را نیز تحتتأثیر قرار خواهد داد؛ مسیری که به باور او نیازمند آرامش، انسجام و دوری از نزاعهای فرساینده است.