آمارهای نگرانکننده از مهاجرت؛ چرا مردم وطن خود را ترک میکنند؟
براساس آمار موجود، بیش از ۲۸۰ میلیون نفر در سراسر جهان خانههای خود را ترک کردهاند؛ آماری که پشت آن، روایتهای تلخی از جنگ، فقر، بحرانهای اقتصادی، تغییرات اقلیمی، سرکوب سیاسی یا جستجوی حداقلی از امنیت و آینده نهفته است.
روزنامه اطلاعات در گزارشی نوشت:
در دهههای اخیر، مهاجرت از یک روند تدریجی و محدود به یکی از برجستهترین واقعیتهای جهان معاصر تبدیل شده است؛ واقعیتی که نهتنها چهره جمعیتی کشورها را عوض میکند، بلکه نگرشها، سیاستگذاریها و ساختارهای اجتماعی را نیز تحتتأثیر قرار میدهد.
امروز بیش از ۲۸۰ میلیون نفر در سراسر جهان خانههای خود را ترک کردهاند؛ آماری که پشت آن، روایتهای تلخی از جنگ، فقر، بحرانهای اقتصادی، تغییرات اقلیمی، سرکوب سیاسی یا جستجوی حداقلی از امنیت و آینده نهفته است.
این حجم از جابهجایی انسانی دیگر صرفا یک واکنش مقطعی به بحرانها نیست، بلکه نشانهای از تحولاتی ژرف در نظام جهانی به شمار میرود؛ تحولاتی که میان شمال و جنوب، توسعهیافته و توسعهنیافته، امن و ناامن، شکافهایی هرچه عمیقتر ایجاد کردهاند. در چنین جهانی، مهاجرت بهجای آنکه انتخابی آزادانه باشد، اغلب به آخرین راه نجات و گاه تنها امید ممکن برای میلیونها نفر بدل شده است.
ایران نیز در مرکز این تحولات قرار دارد و موقعیت آن از بسیاری جهات ویژه است؛ کشوری که هم فرستنده مهاجر است و هم مقصد مهاجرت؛ هم با موج خروج نیروی انسانی تحصیلکرده و جویای فرصتهای بهتر مواجه است و هم با حضور میلیونی مهاجرانی که از کشورهای همسایه بهویژه افغانستان به آن پناه آوردهاند.
بر اساس آخرین آمار موجود، در سال ۲۰۲۰ جمعیت ایرانیان مقیم خارج، ۱.۸ میلیون نفر برآورد شده است که ۲.۲۳ درصد از کل جمعیت ایران را تشکیل میدهد. طبق گزارش مؤسسه «سیاست مهاجرت»، تعداد مهاجران ایرانی در سال ۲۰۲۰ حدود ۱.۳۲ میلیون نفر بودهاست. این اعداد صرفا دادههای آماری نیستند، بلکه لایههای پیچیدهای از دغدغههای اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی را آشکار میسازند؛ دغدغههایی که هر روز در گفتگوهای عمومی، رسانهها، سیاستگذاریها و حتی روابط روزمره مردم نمود پیدا میکند.
در سالهای اخیر، افزایش گفتمانهای مهاجرستیز در سطح جهانی و پژواک آن در بخشی از فضای اجتماعی ایران، این واقعیت را یادآوری میکند که مهاجرت تنها یک پدیده جمعیتی نیست، بلکه عرصهای از رقابت روایتها، سوءبرداشتها، ترسهای تاریخی و سیاستگذاریهای شتابزده است. جهان امروز بیش از گذشته با مرزکشیهای تازه مواجه است؛ مرزهایی که تنها جغرافیایی نیستند، بلکه در ذهن، رسانه و نظامهای حقوقی ساخته میشوند و بهگونهای روزافزون تعیین میکنند چه کسانی حق جابهجایی، کار، زندگی و دیدهشدن دارند و چه کسانی ندارند.
در چنین بستری، نیاز به گفتگویی دقیقتر، انسانیتر و تحلیلیتر درباره مهاجرت از هر زمان دیگری مهمتر به نظر میرسد. فهم این پدیده نیازمند همافزایی دولتها، نهادهای مدنی، پژوهشگران و جوامع میزبان است تا بتوان میان واقعیتهای مهاجرت و روایتهای ساختگی، میان تهدیدهای واقعی و تصورات نادرست و میان سیاستهای کوتاهمدت و راهحلهای پایدار، تمایزی روشن ایجاد کرد.
مهاجرت اگر با فهم درست مدیریت شود، میتواند نه تهدید، بلکه فرصتی برای بازاندیشی در عدالت، همزیستی و کرامت انسانی باشد؛ فرصتی که جهان امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز دارد.
در نشست ایران و مسأله مهاجرت، دکتر مهرداد عربستانی، استاد انسانشناسی دانشگاه تهران، به بررسی انگیزهها و تمایل ایرانیان به مهاجرت و دکتر شهرام خسروی، استاد دانشگاه، به تحلیل جنگ مهاجرت و چالشهای آن میپردازند و محب بابک، دانشجوی دکترای جامعهشناسی دانشگاه تهران، تأثیر اخبار کذب و «فیک نیوز» را بر وضعیت مهاجران در ایران بررسی میکند.
مهاجران و فرصتهای شغلی
دکتر مهرداد عربستانی با اشاره به چندلایه بودن مهاجرت میگوید: مهاجرت مسألهای چندلایه و نیازمند تحلیلی دقیق و همهجانبه است که برای فهم درست، باید آن را به مجموعهای از مسائل کوچکتر تقسیم کرد. شناخت این پیچیدگیها تنها از رهگذر بررسیهای عمیق بهدست میآید. مسأله مهاجرت بهسادگی قابل حل نیست و سیاستگذاریهای مربوط به آن باید بر پایه عقلانیت و درک صحیح از ابعاد مختلف آن شکل بگیرد. این ابعاد در حال درهمتنیده شدن اند و شامل جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی میشوند که همگی بر یکدیگر تأثیر میگذارند.
دکتر عربستانی همچنین به بعد اقتصادی مهاجرت اشاره میکند و توضیح میدهد: احساس نگرانی در میان مردم محلی در حال شکلگیری است؛ نگرانی از این که مهاجران ممکن است فرصتهای شغلی را از آنان بگیرند. مطالعات متعددی در حال نشان دادن این واقعیت هستند که مهاجران میتوانند نقش مثبتی در اقتصاد محلی و ملی ایفا کنند.
مهاجران با مشارکت در بازار کار و افزایش گردش اقتصادی، در حال کمک کردن به پویایی جوامع میزبان هستند اما زمانی که نگرشها به رقابت بر سر منابع تغییر جهت میدهد، مشکلات اجتماعی و اقتصادی نیز در حال شدت گرفتن هستند و گفتمانهایی مانند «مهاجران، باری بر دوش جامعه هستند» یا «فرصتهای شغلی را از مردم محلی میگیرند» در حال پررنگتر شدن است.
این وضعیت نهتنها در ایران بلکه در دیگر کشورها نیز مشاهده میشود، چنانکه در جریان «برگزیت» در بریتانیا، نگرانیهای مشابهی درباره تأثیر مهاجرت بر جامعه در حال افزایش بود.
به گفته دکتر عربستانی، بعد اجتماعی مهاجرت نیز در حال اهمیت یافتن است. ورود تعداد زیادی مهاجر میتواند ساختارهای اجتماعی کشور میزبان را تحتتأثیر قرار دهد.
مسائلی چون طرد شدن (Exclusion) یا جذب شدن (Inclusion) و نحوه تعامل مهاجران با جامعه میزبان از جمله چالشهایی هستند که باید به دقت موردتوجه قرار گیرند. این فرایندها همواره در حال دگرگونیاند و نیاز به سیاستهای پویا دارند.
دکتر عربستانی با اشاره به بعد امنیتی مهاجرت میگوید: نگرانیهای امنیتی ناشی از حضور مهاجران و پناهندگان، یکی از دغدغههای عمده دولتهاست.
این نگرانیها که اغلب ریشه در ترسها و تصورات نادرست دارند، ممکن است شامل اتهاماتی همچون جاسوسی یا بروز نابسامانیهای اجتماعی باشند. چنین نگرانیهایی تنها به مهاجران خارجی محدود نمیشوند، بلکه حتی در مهاجرتهای داخلی نیز میتوانند در حال ظهور باشند.
پدیده مهاجرت، ابعاد تازهای از واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی را نشان میدهد و هرگونه سیاستگذاری درباره آن نیازمند نگاهی چندوجهی، انسانی و مبتنی بر درک متقابل میان جامعه میزبان و مهاجران است.
مرزها بهعنوان ابزار کنترل
دکتر محب بابک درباره ابعاد سیاسی و انسانی مهاجرت میگوید: مهاجرت را نمیتوان جدا از ساختار نابرابری جهانی درک کرد، زیرا این پدیده در متن روابط قدرت، اقتصاد و سیاست جهانی شکل میگیرد. انسان در عصر کنونی بیش از هر زمان دیگری در حال حرکت است، اما این حرکت، برخلاف ظاهر آزادانهاش، زیر سایه مرزها، کنترلها و سیاستهای امنیتی انجام میشود.
مفهوم مرز دیگر صرفا جغرافیایی نیست، بلکه به ابزار کنترل، تفکیک و ارزشگذاری انسانها بدل شده است.
مرزها در حال تولید دوگانههایی هستند که در آن، برخی انسانها حق جابهجایی دارند و برخی دیگر از این حق محروم میمانند. این نابرابری، محصول مستقیم نظام سرمایهداری جهانی است که در حال بازتولید سلسلهمراتبی از ارزش انسانی بر اساس محل تولد، رنگ پوست، مذهب و ملیت است.
جنگ علیه مهاجران
دکتر شهرام خسروی، استاد انسانشناسی دانشگاه استکهلم سوئد، در نشست «ایران و مسأله مهاجرت» درباره پیوند میان جنگ و مهاجرت سخن میگوید: مقصود از جنگ، تنها جنگ نظامی نیست، بلکه جنگی نمادین و واقعی به حساب میآید که در سراسر جهان و اکنون در بخشی از جامعه ایران، علیه مهاجران شکل گرفته است. این جنگ علیه مهاجران در ارتباط مستقیم با سایر جنگهای سیاسی، اقتصادی و رسانهای در جهان قرار دارد و باید آن را بخشی از سازوکارهای قدرت دانست.
در سالهای اخیر، در شش شهر بزرگ آمریکا مانند نیویورک و لسآنجلس، زمانی که دولت ترامپ سیاستهای ضدمهاجرتی را تشدید کرد، نوعی وضعیت شبیه جنگ داخلی شکل گرفت.
در این وضعیت، دولت بخشی از جامعه را علیه بخشی دیگر تحریک میکند. همین الگو در ایران نیز قابل مشاهده است؛ جایی که بخشی از جامعه در برابر بخش دیگری از شهروندان که بسیاری از آنها متولد و بزرگشده ایران هستند قرار میگیرد. این وضعیت، جلوهای از همان جنگ جهانی علیه مهاجران است که در اشکال مختلف در جوامع گوناگون تکرار میشود.
او در ادامه با اشاره به تاریخمندی مهاجرت و نقش مرزها توضیح میدهد: سرزمین ایران بهدلیل موقعیت جغرافیایی خود همواره محل رفتوآمد، دادوستد و تبادل فرهنگی بوده است. انسان از آغاز تاریخ برای بقا در حال حرکت بوده و این تحرک هنوز ادامه دارد.
دکتر خسروی این پرسش را مطرح میکند که از چه زمانی این تحرک انسانی به پدیدهای به نام مهاجرت تبدیل شده است؟ و پاسخ میدهد: این تغییر با شکلگیری نظم دولت ـ ملت و ترسیم مرزهای سیاسی مدرن آغاز شده است؛ جایی که مرزها از دل مردم گذشتهاند و آنان را به دوگانههایی چون شهروند و بیگانه تقسیم کردهاند. فهم مهاجرت بدون نگاهی تاریخمند و تحلیلی ممکن نیست.
این استاد انسانشناسی تأکید میکند: فقر هنوز بهعنوان دلیلی برای پناهجویی شناخته نمیشود، در حالی که فقر با نژاد، مذهب و طبقه درهمتنیده است. دفاع از مهاجران در واقع دفاع از جامعه است، و دفاع از آنان کرامت انسانی را ارتقا می دهد و پیوندهای بشری را عمیق تر میکند.