«نسل زد» در جست وجوی احساس تعلق در کافهها؟
در گوشهوکنار شهر، از خیابانهای مرکزی تا محلههای آرامتر، کافهها به پاتوق نسل جدیدی از جوانان تبدیل شدهاند؛ نسلی که جامعهشناسان آن را با نام «نسل زد» میشناسند.

روزنامه آرمان امروز در گزارشی نوشت:
در گوشهوکنار شهر، از خیابانهای مرکزی تا محلههای آرامتر، کافهها به پاتوق نسل جدیدی از جوانان تبدیل شدهاند؛ نسلی که جامعهشناسان آن را با نام «نسل زد» میشناسند. آنها اغلب بین سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۰ به دنیا آمدهاند، با اینترنت بزرگ شدهاند، در دنیای شبکههای اجتماعی نفس میکشند و اکنون، کافه را بهعنوان یکی از معدود فضاهای شهری میبینند که در آن میتوان خودِ واقعیشان را زندگی کرد. اما چرا کافه؟ چه چیزی در این فضای کوچک و پرنور، باعث میشود جوان امروز احساس تعلق، هویت و معنا پیدا کند؟. روز گذشته کریس دِفِریو پادکستر و مشاور معروف آمریکایی در دنیای قهوه در گفتوگو با کافهنوشت گفت:«چیزی که نسل جدید توی کافهها دنبالش میگردند، احساس تعلق است. البته این موضوع فقط منحصر به نسل جدید نیست اما خواست خودشون رودارند که وقتی به کافهای میروند احساس کنند اونجا جای خودشونه، یه محیط راحت و دوستداشتنی برای بودن و موندن. جدیدا دردنیا اتفاقات جدید و جالبی در حال رخدادنه؛ مثل کافه ریوز(Coffee Raves)، که توی اون مردم روزهای شنبه در نقاط در نقاط مختلف دنیا، داخل کافهها موسیقی اجرا میکنند و دیجیها صفحه میچرخونند. چون مردم دوباره دارن کافه رو همونطوری میبینن که در گذشته بوده؛ در دههی ۶۰، حتی در دههی ۵۰ میلادی جایی که شعرخوانی (Poetry Slams)، موسیقی و جمع شدن مردم اولویت داشته. کافه همیشه جایی بوده برای حضور و با هم بودن. قهوه فقط قهوه بود؛ قهرمان اصلی صحنه نبود. اما در دههی ۹۰ و بهویژه در دههی ۲۰۰۰، وقتی موج سوم قهوه شروع شد، کاری که ما کردیم این بود که شروع کردیم به اینکه قهوه رو تبدیل کنیم به ستارهی اصلی صحنه. شروع کردیم دربارهاش موعظه کردن، دربارهاش حرف زدن و تمرکزمون رفت روی جزئیات طعمی و فنی کسبوکار. و در همین حین، لذت و حالوهوای قهوهخانهها از بین رفت و دیگه بودن توی اون فضاها سرگرمکننده نبود.»
پاتوقهای جدید برای نسل بیپناه اجتماعی
دکتر «مریم سادات بهمنی»، جامعهشناس فرهنگی، در گفتوگویی با «آرمان امروز» میگوید: «کافهها برای نسل زد نقش همان میدانها و باشگاههای فرهنگی دهههای گذشته را دارند. این نسل با محدودیتهای اقتصادی، فشارهای اجتماعی و تغییرات سریع فرهنگی روبهروست. کافه جاییست که در آن نه تنها میتوان اندکی از این فشارها فاصله گرفت، بلکه میشود با کسانی نشست که دغدغههای مشابهی دارند. برخلاف نسلهای پیشین که خانواده یا محله را منبع اصلی هویت خود میدانستند، نسل زد اغلب در فضای مجازی شکل گرفته و پیوندهای واقعیاش سستتر است. در چنین شرایطی، کافه به «مکانی میان خانه و جامعه» بدل میشود؛ جایی که در آن میتوان هم دیده شد و هم انتخاب کرد که چگونه دیده شود.»
کافه به مثابه «فضای میانی»
در نظریههای جامعهشناسی شهری، مفهومی وجود دارد به نام فضای میانی (Third Place) که نخستینبار رِی اولدنبرگ مطرح کرد. این فضاها نه خانهاند و نه محل کار، بلکه مکانی برای تعامل آزاد اجتماعی هستند. کافهها در شهرهای امروز ایران، دقیقاً چنین نقشی پیدا کردهاند. این جامعه شناس در رابطه با این موضوع می گوید: در کافهها، مرزهای طبقاتی و سنی تا حدی کمرنگ میشود. یک دانشجو، یک فریلنسر، یا حتی یک کارمند جوان، میتوانند ساعاتی در کنار هم بنشینند، بدون الزام به نقشهای اجتماعیِ رسمی. این آزادیِ نقش، همان چیزی است که نسل زد را جذب میکند. در واقع، نسل زد در کافهها فقط نوشیدنی نمینوشد؛ آنها «بودن در جمع» را تجربه میکنند، بدون اینکه احساس نظارت یا قضاوت شدید کنند. برای بسیاری، حضور در کافه نوعی مقاومت فرهنگی در برابر ساختارهای بسته و غیرقابل انعطاف جامعه است. نمیتوان از کافههای نسل زد سخن گفت و از «زیباییشناسی دیجیتال» غافل ماند. طراحی داخلی مینیمال، نور طبیعی، فنجانهای خاص و دیوارهای رنگی نه تنها برای استراحت، بلکه برای ثبت و به اشتراکگذاری در شبکههای اجتماعی طراحی شدهاند. برای نسل زد، کافه مکانی است که در آن میتوان لحظهای از زندگی را «قابل اشتراک» کرد. این امر البته از نگاه جامعهشناسی، به نوعی بازنمایی از خویشتن تبدیل شده است؛ هویت نه به معنای ذات درونی، بلکه بهعنوان چیزی که در عکس، استوری یا کپشن دیده میشود. در نتیجه، کافه تبدیل به صحنهای از نمایش هویت شده است.»
فراتر از قهوه: گفتگو و خردهفرهنگ
نسل زد در کافهها تنها برای نوشیدن یا کار با لپتاپ نمیآید. بسیاری از کافهها به محل نشستهای فرهنگی کوچک، اجرای موسیقی زنده، یا حتی باشگاههای کتابخوانی تبدیل شدهاند. این فعالیتها به جوانان امکان میدهد تا در سطحی خرد اما واقعی، در ساخت خردهفرهنگهای شهری نقش داشته باشند. بهمنی در ادامه میگوید: «کافهها تبدیل به میدان تمرین دموکراسی خرد شدهاند. جوانان در آنها گفتگو میکنند، اختلاف نظر دارند، و یاد میگیرند که شنیده شوند. این تجربههای کوچک اما مداوم، میتواند پایهای برای نوعی مشارکت اجتماعی در آینده باشد.»
هویت در گذار
با این همه، کافه تنها یک پناهگاه موقت است. از نگاه جامعهشناسی انتقادی، باید پرسید که آیا این فضاها توانایی خلق احساس تعلق پایدار دارند یا نه. برخی منتقدان میگویند کافهها بیشتر مصرفی و زودگذرند، وابسته به مد و الگوریتمهای شبکههای اجتماعی. اما در عین حال، نمیتوان انکار کرد که در جامعهای که فضاهای عمومی محدود و کنترلشدهاند، همین مکانهای کوچک، گاه تنها فرصت تجربه آزادیاند. شاید نسل زد در کافهها هویت نهایی خود را پیدا نکند، اما بیتردید آنجا تمرین میکند که چگونه «خود» باشد، بیآنکه از نگاه دیگران بترسد. کافهها برای نسل زد تنها محل نوشیدن قهوه نیستند؛ بلکه صحنهای برای بازسازی اجتماعی و فرهنگیِ خود، تمرینی برای گفتگو، و پناهگاهی در میان جهانی پر از سرعت و اضطراباند. آنها در این فضاهای کوچک، معنایی از تعلق و هویت میجویند که در خیابانهای پرهیاهو و خانوادههای پرمشغله کمتر پیدا میشود.