خلیج فارس؛ همه میروند و ایران می ماند
درایت و اصل برادری اسلامی حکم میکند که برادران عرب در جهت سیاست حسن همجواری با ایران حرکت کنند و برای منافع اقتصادی کشورهایی که روزی نه چندان دور از این منطقه خواهند رفت، باعث رنجش و کدورت دولت و ملت ایران نشوند.

محمد محمودهاشمی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:
خلیج فارس، نهتنها شاهرگ حیاتی اقتصاد و ارتباطات ایران در طول تاریخ بوده، بلکه بخش جداییناپذیر از هویت و حاکمیت ملی این سرزمین است. از هزاران سال قبل تا امروز، سواحل و جزایر خلیج فارس همواره در قلمرو ایران قرار داشته و گواهی استوار بر پیوستگی تاریخی و فرهنگی ملت ایران با این آبراه استراتژیک است. هر بخشیاز قلمرو آبی و خاکی ایران در خلیج فارس جزئی از تمامیت ارضی ایران است که در پرتو تاریخ، قانون و وجدان ملی ایرانیان پاسداری میشود.
در دوران معاصر، منطقه خلیج فارس به سبب وجود منابع بزرگ انرژیهای فسیلی تبدیل به یکی از راهبردیترین مناطق جهان شده است.این در حالی است که بیشترین خط ساحلی در این منطقه در قلمرو ایران قرار دارد. یعنی سراسر شمال این دریا از آن ایران است. قدمت حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی ایران در خلیج فارس به اندازه قدمت تاریخ تمدن بشر است. این قدمت به چند هزار سال بیشتر از متمدن شدن کشورهایی میرسد که برای به دست آوردن منافع مالی، پای بر روی حقایق تاریخی میگذارند و به تأیید ادعاهای خلاف واقع درباره جزایر سهگانه ایران میپردازند. این کشورها بر خلاف اصول حقوق بینالملل در امور داخلی ایران مداخله میکنند. تاریخ، مهمترین سند ایرانی بودن خلیج فارس و سه جزیرهی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی است.
تنها از روزگاری که ایلامیان در کرانههای خلیج نیلگون فارس به زندگی و تجارت مشغول بودند، تا زمانی که هخامنشیان مرزهای امپراتوری ایران را گسترش دادند، هزاران سال طول کشید. طی این مدت و همچنین پس از آن در دوران بیش از ۸۰۰ سال حکمرانی اشکانیان و ساسانیان، ایرانیان در سراسر این منطقه سروری داشتند و بر آن حکم میراندند. این سه جزیره نیز جزئی از خاک ایران تاریخی بودهاند.
در ایران اسلامی نیز با وجود سالهای متمادی هجوم اقوام کوچ نشین به ایران، چندی نمیگذشت که این حکمرانان سلجوقی،مغول و ... به حاکمانی ایرانی مبدل میشدند و حافظان مرزهای تاریخی ایران؛ از جمله در خلیج فارس؛ بودند. در روزگار حکمرانی دیلمیان، سلاجقه، ایلخانان و تیموریان در زیر سایه امنیتی که حاکمان ایرانی در دریا و خشکی برقرار کرده بودند، حیات اجتماعی و اقتصادی رونق داشت.
به قدرت رسیدن صفویان با حضور استعمارگران اروپایی در خلیج فارس همراه شد. در ابتدا پرتغالیها با فزونخواهی به اشغالگری در مرزهای آبی و خاکی ایران پرداختند، ولی دلیران ایرانی ساکت نماندند و امام قلی خان؛ سردار بزرگ صفوی و حاکم فارس؛ با همراهی و همکاری مردم جنوب ایران، پرتغالیها را از میهنمان بیرون راند. از این روزگار بندرعباس رونق گرفت، در حالی که جزایر اطراف آن و از جمله جزایر سهگانه بخشی از قلمرو ایران صفوی بودند.
بریتانیا از زمان صفویه در خلیج فارس حضور داشت و به تجارت مشغول بود، اما با انحطاط و سقوط صفویه و به وجود آمدن جنگهای داخلی در ایران، راه بر سیطره نظامی و اقتصادی بریتانیا بر این منطقه و به ویژه در مناطق جنوبی خلیج فارس باز شد. سه جزیره ایرانی در زمان حکمرانی شاهان اول قاجاری نیز بخشی از خاک ایران بودند و حاکمان بندرلنگه به نیابت از شاه ایران کنترل و اداره این جزایر را بر عهده داشتند. منابع تاریخی و جغرافیایی ایران از این جزایر به عنوان قسمتی از خاک ایران نام بردهاند. حتی منابع بریتانیایی و نقشههای جغرافیایی این کشور از تعلق این جزایر به ایران سخن میگویند. در این نقشهها، هنگامی که مرز آبی در خلیج فارس ترسیم شده است، این سه جزیره در قلمرو دریایی ایران قرار دارد.
با ضعیف شدن حکومت ایران در اواخر سلطنت سلسله قاجاریه و تحولات بینالمللی به ویژه وقوع جنگ جهانی اول؛ بریتانیا حضور نظامیاش را در خلیج فارس و حتی در جنوب ایران تقویت کرد.
دولت ایران در آن زمان نیز بر مالکیتش بر جزایر ایرانی تأکید و اقدام میکرد. دولت ایران در دوره پهلوی نیز همواره در تلاش بود تا حاکمیت ایران بر جزایر ایرانی را بازپس گیرد. این سیاست ایران زمانی به نتیجه رسید که بریتانیا تصمیم گرفت به حضور نظامیاش در منطقه پایان دهد.
در ۹ آذر ۱۳۵۰ قبل از آنکه نیروی نظامی بریتانیا به اشغال این جزایر پایان دهد و حتی امارات عربی متحده اعلام استقلال کند، ارتش ایران به این سه جزیره وارد شد و پرچم سه رنگ ایران بار دیگر در این جزایر به اهتزاز درآمد و این مناطق به آغوش میهن بازگشتند. یعنی زمانی دولت ایران دوباره حاکمیتش را بر این جزایر بازگرداند که هنوز کشوری به نام امارات متحده عربی وجود خارجی نداشت. دو روز بعد اعلامیه تشکیل امارات متحده عربی صادر شد و دولت ایران با حسن نیت همیشگی نسبت به برادران عربِ ساکن در خلیج فارس، بلافاصله این کشور را به رسمیت شناخت؛ کاری که درباره سایر کشورهای منطقه نیز انجام داده است.
دولت ایران در دوره معاصر همواره حسن همجواری را درقبال کشورهای حوزه خلیج فارس رعایت کرده است. هر بار که برادران عرب این منطقه دچار مشکل شدند دستان یاریگر برادران ایرانی به سمت آنها دراز شده است.
هنگامی که ارتش بعثی صدام کشور کویت را اشغال کرد، دولت و ملت ایران آغوششان را برای پذیرفتن برادران کویتی بازکردند. ایرانیان با جوانمردی کدورت ناشی از همراهی دولت کویت با صدام در طول جنگ تحمیلی را نادیده گرفتند و بنا بر وظیفه اسلامی و اخلاقی تلاش کردند تا مرهمی برای زخمهای برادران کویتی باشند. حال دولتهای غربی که تنها منافع مادیشان را در نظر دارند، به کشور کویت آمدهاند و با بیانیه دادن علیه حاکمیت ملی ایران تلاش دارند تا در سایه تنش آفرینی سیاسی، آب را در خلیج فارس گل آلود کنند و از این تنش به نفع خود بهره بگیرند.
تجربه همکاری ایران با برادران عرب منطقه به ویژه در اوپک؛ که به بالا رفتن قیمت نفت انجامید، برای این قبیل کشورهای غربی تجربه تاریخی خوبی نبوده است. در نتیجه، بنا بر سیاست دیرینه «تفرقه بینداز و حکومت کن» باقی ماندن اختلاف در منطقه را راهی برای افزایش منافع اقتصادی خود میپندارند. غربیها با در پیش گرفتن این سیاست میخواهند تا انرژی را به قیمتی مناسب بخرند و تسلیحات خود را با قیمتی گران بفروشند. این بازی سیاسی و اقتصادی برای آنها بسیار سودمند بوده و هست.
ما هزاران سال است که در خلیج فارس در کنار برادران عرب زندگی کردهایم و قرار است تا هزاران سال بعد نیز در کناریکدیگر به حیاتمان ادامه دهیم. روزگاری پرتغالیها، زمان دیگری هلندیها و انگلیسیها به این منطقه آمدند و رفتند. حال، ایالات متحده چند دهه است که به منطقه آمده است و چندی نمیگذرد که به ناگزیر این کشور نیز خواهد رفت؛ ولی ایران بوده و هست و خواهد ماند.
پس درایت و اصل برادری اسلامی حکم میکند که برادران عرب در جهت سیاست حسن همجواری با ایران حرکت کنند و برای منافع اقتصادی کشورهایی که روزی نه چندان دور از این منطقه خواهند رفت، باعث رنجش و کدورت دولت و ملت ایران نشوند.