موانع پیدا و پنهان اقتصاد ایران
موضوع توسعه در اقتصاد ایران و موانعی که باعث شد اقتصاد ایران از مسیر توسعه خارج شود، همواره بحث محافل اقتصادی و دلسوزان کشور بوده است.

امیر تقیخان تجریشی صاحبنظر اقتصادی در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت:
موضوع توسعه در اقتصاد ایران و موانعی که باعث شد اقتصاد ایران از مسیر توسعه خارج شود، همواره بحث محافل اقتصادی و دلسوزان کشور بوده است. موارد مختلفی مطرح میشود که همگی آنها قابل بررسی است. با این حال از دید داخلی آن چیزی که توانست اقتصاد ایران را از مسیر توسعه خود خارج کند، مواردی است که شاید چندان مورد توجه ادبیات امروز اقتصاد نباشد یا شاید کسی جسارت پرداختن به آن را نداشته است.
جرقه اولیه ذهنی و تفکر پیرامون این موضوع از آنجا زده شد که یکی از دوستان در گفتوگویی صمیمانه اشاره کرد که چون بدنه فعالان اقتصادی کارا نیستند حتی اگر ساختار کلی سیاستگذاری تغییر کند، باز هم احتمال بازگشت ایران به مسیر توسعه پایین است. با این حال اینجا یک نکته ظریف وجود دارد، اینکه شما مسیر اصلاحات را از بالا به پایین (حاکمیت به عموم مردم) میدانید یا از پایین به بالا (با تصویر مبنی بر فرهنگسازی). در ارتباط با این موضوع هم میتوان مباحث زیادی مطرح کرد با این حال در این مثال به خصوص باید گفت اگر سیاستهای اقتصادی از بالا، به درستی اصلاح شوند، فعالان اقتصادی «مجبور» به قدم برداشتن در مسیر درست توسعه اقتصادی خواهند بود. «مسیر درست» معنای مشخصی دارد، یعنی اینکه شما ممکن است کل درآمد یک سال کشور را در محلی سرمایهگذاری کنید که هیچ عایدی در میانمدت و بلندمدت به عنوان هدفگذاریهای اصلی سیاستگذاری در اقتصاد یک کشور نداشته باشد. یا اینکه با سیاستهای غلط موجب شوید که فعالان اقتصادی در مسیر اشتباه برای کسب ثروت حرکت کنند و سرمایهگذاریها در مسیر غلط قرار گیرد. حتی این موارد باعث میشود که بعضاً مانع از سرمایهگذاریهای جدید شود.
دو عامل اصلی را به صورت درونزا میتوان در اقتصاد ایران نام برد که بشدت مسیر توسعه اقتصادی را تحت تأثیر منفی قرار داده است؛ قیمتگذاری دستوری و تورم؛ که این دو عامل آسیب زا، بستری برای رانت و فساد ایجاد میکنند.
قیمتگذاری دستوری
قیمتگذاری دستوری را میتوان مادر رانت و فساد دانست. اعطای رانت علاوه بر اینکه فساد سنگین در بدنه سیاستگذاری را به دنبال دارد، باعث میشود مسیر توسعه اشتباهی پیش رود. برای مثال به نظر شما چرا اقتصاد کشور با ناترازی گاز و آب و برق مواجه شده است؟ یعنی چه میشود که ایران با ذخایر انبوهی از گاز دچار کمبود گاز میشود؟ همچنین با وجود اینکه هوشمندترین ساختار مدیریت منابع آبی در طول تاریخ بشر نزد ایران بوده است، طی سالیان به جایی برسد که آب شهرهای بزرگ با مشکل مواجه شود البته نمی توان از کنار اثرات خشکسالی گذشت که قابل درک است، اما معضلی است که جهان با آن مواجه شده و مختص ایران نیست. قیمتگذاری دستوری در صنعت برق باعث شد که سرمایهگذاری جدیدی در این صنعت رخ ندهد و به جایی برسیم که حالا عرضه برق از تقاضا کمتر باشد. یعنی قیمتهایی که سیاستگذار برای فروش برق نیروگاهها تعیین میکرد، هیچ توجیهی برای سرمایهگذاران جهت احداث نیروگاههای جدید به وجود نیاوَرَد. همین موضوع را درخصوص آب و کشاورزی در اقتصاد ایران نیز میتوان مشاهده کرد.
رانت و قیمتگذاری دستوری یکی از عوامل اصلی فسادزا در اقتصاد ایران هستند. برای مثال صف طولانی برای دریافت ارز نیمایی ایجاد شده است. به نظر شما در این صف طولانی چه کسی ابتدا و پیش از بقیه - که آمار دقیقی هم از آن در دست نیست - ارز رانتی با نرخ پایینتر را دریافت میکند؟ چرا باید این شخص زودتر از سایرین که در صف هستند ارز دریافت کند؟ این سؤالات معمولاً با پاسخهایی همراه است که میتواند زمینههای فساد را مشخص کند. مثالهایی از این موضوع در بخشهای مختلف اقتصاد ایران میتوان بیان کرد. موضوع خیلی بدیهی به نظر میرسد اما چرا چنین فساد عیانی همچنان با وجود تأکید وزیر محترم اقتصاد بر حذف ارز چندنرخی باقی مانده است؟ چون پایگاههای رانت، خود حالا به حدی قدرتمند شدهاند که در برابر اجرای اصلاحات اقتصادی مانند حذف ارز چندنرخی با بهانههای مختلف از جمله معیشت مردم، مقاومت میکنند. شما تا چنین رانت سنگینی در یک اقتصاد دارید، به هیچعنوان نباید انتظار توسعه صحیح را داشته باشید. در عین حال آن ارز دریافتی که با رانت دریافت شده است، به هیچعنوان در مکان درستی سرمایهگذاری نمیشود (با بازدهی مناسب برای اقتصاد ایران) چون سرنوشت آن ارز و کاربرد آن برای دریافت سودهای بیشتر مشخص است.
تورم و توهم ثروتمندان
موضوع بعدی به تورم باز میگردد. این موارد همه در هم گره خوردهاند. اما تا حالا به این موضوع فکر کردهاید که اگر تورم در اقتصاد ایران وجود نداشت، به صورت مشخص ترکیب سرمایهداران در اقتصاد ایران به خصوص دو دهه گذشته کاملاً عوض میشد؟ شما در مکانی که تورم بالای 500 درصد در پنج سال دارید، دیگر سخن از بهرهوری مشکل می شود. برای مثال بهرهوری میخواهد هزینه تولید شما را 10 درصد کم کند تا به حاشیه سود بیفزاید، اما تورم ۵۰ درصد است و در نهایت بین شما و واحد کناری تفاوتی وجود ندارد، و اتفاقاً واحد کناری که دنبال رانت وام و ارز ارزان بوده است، بیشتر هم موفق شده است. در اینجا اتفاقاً آنهایی بیشتر سود کردهاند که بیمحابا ریسک کردهاند و چنین ویژگی معمولاً از نظر روانشناختی در شخصیتهایی مشاهده میشود که راهکار سریع و نه بر مبنای تحلیل و کارایی مفید جهت نتیجهگیری سریع را مطلوب روانی خود میدانند (یکشبه میخواهند پولدار شوند). یعنی کسی که بنگاهی داشته و اکنون به ثروت زیادی رسیده است، شاید اگر اثر تورم حذف میشد و آن وامهای ارزان قیمت یا سرمایهگذاریهای ریسکی نتیجه نمیداد، الان وضعیت دیگری داشت. از سوی دیگر به جای این افراد، اتفاقاً افراد خلاقی که به فکر ارائه ابزار جدید و فکر جدید بودند، مانند اقتصادهای پیشرفته در صدر سرمایهداران این مملکت قرار داشتند. شاید بسیاری از این عزیزان خود نمیدانند که دلیل اصلی ثروتمند شدنشان تورم است.
اجازه نفس کشیدن به کارآفرینی واقعی داده نمیشود
شما وقتی موارد بالا را در اقتصاد یک کشور داشته باشید دیگر مجالی برای توسعه نمیماند. اصلاً آن شخصی که میتواند برای شما کارآفرینی واقعی با این نرخ بهره و نه بر پایه رانت ایجاد کند، فرصتی برای عرض اندام در اقتصاد ایران پیدا نمیکند. همه دنبال ارز رانتی برای جبران سرمایهگذاری اشتباه خود هستند. سرمایهگذاری در مسیر اشتباه حتی ممکن است از سرمایهگذاری نکردن در اقتصاد اثرات بدتری داشته باشد. این موضوع را میتوان ساعتها مورد بحث قرار داد و در مطلب کوتاه فعلی صرفاً تلاش شد که شاید تلنگری به سالها سیاستگذاریهایی که زمینهساز این فساد و رانت و تورم با مواردی مانند قیمتگذاری دستوری (مانند ارز چند نرخی) شده است، زده شود.