بحران هستهای ایران مهار شد؟
فعالسازی مکانیسم ماشه به معنای بازگشت تحریمهای گسترده بینالمللی شورای امنیت است که میتواند ضربه سنگینی به اقتصاد و امنیت ملی ایران وارد کند.

مسعود کاظمیان در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:
مقدمه
در عرصه متلاطم روابط بینالملل، که پیچیدگیهای ژئوپلیتیک و تحولات راهبردی در هم تنیدهاند، بحرانهای هستهای همواره به مثابه نقاط عطفی عمل کردهاند که سرنوشت صلح و ثبات جهانی را رقم میزنند. این لحظات خطیر، نه تنها لزوم پایبندی به هنجارهای بینالمللی و دیپلماسی سازنده را دوچندان میسازند، بلکه بیثباتی ذاتی ناشی از رویکردهای یکجانبهگرایانه و ماجراجویانه را عیان میسازند. در شرایط کنونی، که منطقه خاورمیانه در آستانه تنشی بیسابقه قرار گرفته و شاهد حملات فیزیکی به تأسیسات هسته ای ایران هستیم، تحلیل راهبردی تحولات قدرت و اهداف پشت پرده، ضرورتی انکارناپذیر مییابد.
این یادداشت، در پی واکاوی «مکانیسم ماشه» و نقش عملیاتهای نظامی و اطلاعاتی اخیر، از سوی اسرائیل و با مشارکت ایالات متحده، در کارگردانی بحران هستهای ایران است. حملات اخیر اسرائیل به سایتهای هستهای ایران از جمله نطنز، اصفهان و فوردو و نیز ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته ای، در کنار انهدام تأسیسات دفاعی، تنها به معنای اعمال فشار نظامی نیستند؛ بلکه این اقدامات، در واقع تلاشی هدفمند برای « برساختن واقعیتی» است که در آن، ایران از مذاکره دلسرد شده و به سمت عدم توافق سوق داده شود.
هدف پنهان این عملیاتها، فراهم آوردن زمینه برای فعالسازی مکانیسم ماشه وتلاش برای تغییر حکومت است. این رویکرد، نه تنها ناقض قوانین بینالملل و اصول حسن همجواری است، بلکه نشانگر یک توهم بیپایان در اتکا به زور و فشار به جای گفتوگو و تعامل است. این نوشتار، با اتکا به نظریه سازهانگاری، تلاش میکند تا لایههای پنهان این استراتژی تهاجمی و پیامدهای آن را بر صلح و امنیت بینالملل تبیین کند.
۱. مکانیسم ماشه: اهرم فشاری با بازگشت به پیامدهای فصل هفتم منشور ملل متحد
مکانیسم ماشه، که در متن برجام با عنوان «سازوکار حلوفصل اختلاف» و در قطعنامه ۲۲۳۱شورای امنیت سازمان ملل متحد پیشبینی شده است، به کشورهای ۱+۵ اجازه میدهد در صورت نقض تعهدات از سوی ایران، روندی رسمی را برای بازگرداندن تحریمهای بینالمللی آغاز کنند. این سازوکار، ابزاری قدرتمند در دست قدرتهاست که به آنها اجازه میدهد بدون نیاز به اجماع جدید در شورای امنیت، تحریمهای پیشین سازمان ملل را به صورت خودکار بازگردانند. این سازوکار تا اکتبر ۲۰۲۵ (مهر ۱۴۰۴) معتبر است و در حال حاضر کشورهای اروپایی امضاکننده برجام هشدار دادهاند که اگر ایران به میز مذاکره بازنگردد، آن را فعال خواهند کرد .
سابقه تلاش آمریکا در سال ۲۰۲۰برای فعالسازی مکانیسم ماشه، که با مخالفت قاطع اکثریت اعضای شورای امنیت (حتی متحدان نزدیک آمریکا) مواجه شد، نشان داد که خروج از برجام، حق حقوقی استفاده از این سازوکار را از واشنگتن سلب کرده است. با این حال، تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه همواره به عنوان یک «چماق» برای گرفتن امتیاز از ایران در مذاکرات مطرح بوده است .
نکته اساسی اینجاست که پیش از برجام، پرونده هستهای ایران ذیل «فصل هفتم منشور ملل متحد» قرار داشت .فصل هفتم منشور ملل متحد، اختیارات گستردهای را به شورای امنیت برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی اعطا میکند.
این فصل به شورا اجازه میدهد تا «وجود هرگونه تهدیدی برای صلح، نقض صلح یا اقدام تجاوزگرانه» را تعیین کرده (ماده ۳۹) و پس از آن، اقدامات غیرنظامی نظیر قطع کامل یا جزئی روابط اقتصادی و دیپلماتیک (ماده ۴۱) را در نظر بگیرد. در صورت ناکافی بودن این اقدامات، شورا میتواند به استفاده از نیروهای نظامی، هوایی و دریایی یا هر وسیله دیگری که برای حفظ یا برقراری صلح و امنیت بینالمللی لازم است (ماده ۴۲)، روی آورد. این موضوع، به معنای ورود به سناریوی تشکیل ائتلاف جهانی و حمله نظامی گسترده علیه کشوری است که ذیل این فصل قرار میگیرد وهدف نهایی آن تغییر حکومت کشور هدف می باشد.
اما با انعقاد برجام و تصویب قطعنامه ۲۲۳۱، تیم مذاکرهکننده ایران دستاورد بزرگی را رقم زد: این قطعنامه، برخلاف قطعنامههای قبلی، در بخش آغازین خود به صراحت تحت ماده ۲۵فصل پنجم منشور نوشته شد. این تغییر ماهوی در مبنای حقوقی قطعنامه، به معنای خروج کامل پرونده ایران از شمول فصل هفتم بود. با این حال، مکانیسم ماشه در قطعنامه ۲۲۳۱، همچنان امکان بازگشت خودکار همان تحریمهای ششگانه پیشین (که ذیل فصل هفتم صادر شده بودند) را فراهم میآورد. از منظر ایران، تهدید به فعالسازی مجدد مکانیسم ماشه، نه تنها به معنای بازگرداندن تحریمهای، بلکه تلاشی برای بازگرداندن ایران به وضعیت نامطلوب ذیل فصل هفتم است.
۲. استراتژی اسرائیل: از عملیات پنهان تا هدفگذاری آشکار
منازعه ایران و اسرائیل، در ماههای اخیر وارد فاز جدیدی از رویارویی آشکار شده است. اسرائیل با بهرهگیری از شرایط جدید منطقهای ، حملات گستردهای را علیه ایران آغاز کرده است.از منظر سازهانگاری، این اقدامات تنها برای آسیب فیزیکی طراحی نشدهاند؛ بلکه با هدف تغییر محاسبات استراتژیک ایران در مذاکرات و اقناع تهران به بیفایده بودن گفتگو و عدم توافق صورت میگیرند.
هدف، ایجاد فضایی است که در آن، ایران خود از میز مذاکره فاصله بگیرد و مکانیسم ماشه به عنوان تنها گزینه باقیمانده فعال شود. اسرائیل با «کارگردانی بحران» و تشدید آن، تلاش میکند تا این روایت را بسازد که تنها راه مقابله با «تهدید هستهای ایران»، فشار حداکثری و در نهایت، فعالسازی ماشه است. این اقدامات، نقض آشکار حاکمیت ملی ایران و قواعد حقوق بینالملل است و هدف آن ایجاد بیثباتی و تحمیل اراده سیاسی از طریق زور است.
۳. دیپلماسی در ترازوی بیاعتمادی: واکنشها و پیامدها
در پی این حملات، ایران با وضعیتی حساس روبرو شده است. تعلیق همکاریهای داوطلبانه با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در واکنش به حملات نظامی اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هستهای، یکی از گامهای ایران بوده است. برخی در ایران معتقدند که با تحقق گزینه حمله نظامی، دیگر «چیزی برای از دست دادن نمانده» و باید با قطع تمام همکاریهای هستهای خود با آژانس و تعلیق هر گونه مذاکره، تنها پیشبرد برنامههای راهبردی مورد نظر خود را بدون هیچ گونه محدودیتی در نظر داشته باشد. این دیدگاه از آنجا نشأت میگیرد که ایران خواستههای غرب و اسرائیل را بسیار غیرمنصفانه میداند.از دیدگاه ایران، توقعات از سازمانهای بینالمللی برای کاهش مؤثر تنشها و واکنش قاطع به این حملات، غالباً برآورده نشده است.
عدم بیطرفی لازم آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بویژه مدیرکل آن، رافائل گروسی، در دورههای اخیر، از دیگر دلایل افزایش سوءظنها در ایران است. وقتی یک نهاد فنی و بیطرف، که باید بر اساس شواهد عینی عمل کند، به ابزاری برای فشار سیاسی تبدیل میشود، اعتبار و مرجعیت آن تضعیف شده و نقش آن در مدیریت بحران و برقراری آتشبس با چالش جدی روبرو میشود. این عدم برآورده شدن توقعات، موجب افزایش «بیاعتمادی استراتژیک »ایران به سازوکارهای بینالمللی شده است.
۴. چشمانداز فعالسازی ماشه و راهبردهای برونرفت
فعالسازی مکانیسم ماشه به معنای بازگشت تحریمهای گسترده بینالمللی شورای امنیت است که میتواند ضربه سنگینی به اقتصاد و امنیت ملی ایران وارد کند. این امر در شرایطی که ایران از نظر اقتصادی در وضعیت نامناسبی به سر میبرد، چالشها را دوچندان میکند. همچنین، حملات اخیر میتواند عزم ایران را برای توسعه تواناییهای هستهای به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر تهدیدات موجودیتی تشدید کند.برای جلوگیری از این سناریوی فاجعهبار و اجتناب از فعالسازی مکانیسم ماشه، لزوم اتخاذ رویکردی متفاوت از سیاست «فشار حداکثری» که اثربخشی آن زیر سؤال رفته است، ضروری است. پیشنهاداتی برای توافق ایران و آمریکا جهت کاهش تنشها و جلوگیری از ماشه مطرح است که بر لزوم بازگشت به دیپلماسی مبتنی بر احترام متقابل و منافع مشترک تأکید دارد.
این بسته پیشنهادی شامل ارائه مشوقهای اقتصادی واقعی و هدفمند به ایران میشود. به جای صرفاً رفع تحریم، این مشوقها باید به منافع ملموس برای مردم و بخش خصوصی ایران منجر شود؛ مانند بازگشایی بازار ایران برای شرکتهای خارجی در صنایع هوایی، کشاورزی و خودرو. همچنین، معرفی مفهوم «مکانیسم اسنپفوروارد» (snap-forward)، که در آن گشایشهای اقتصادی بر اساس پایبندی و رفتار مثبت ایران سرعت مییابند، میتواند راهی برای ایجاد اعتماد و تقویت پایههای توافق باشد. این رویکرد، نه تنها به نفع طرفین است، بلکه راهی برای «همزیستی صلحآمیز» میگشاید. ایران همواره به دنبال راه حل دیپلماتیک بوده و این وظیفه جامعه جهانی است که از یکجانبهگرایی و تهدید به جنگ جلوگیری کند و راهحلی منصفانه و بادوام ارائه دهد.
نتیجهگیری
بحران هستهای ایران و تهدید مکانیسم ماشه، بازتابی از یک استراتژی پیچیده است که در آن، عملیات نظامی و اطلاعاتی اسرائیل نقش محوری در جهت سوق دادن ایران به عدم مذاکره و فعالسازی تحریمها ایفا میکنند. تحلیل سازهانگارانه نشان میدهد که چگونه این اقدامات نه تنها واقعیتهای مادی، بلکه برداشتها و محاسبات استراتژیک را تغییر میدهند. حل این بحران نیازمند تغییر در رویکرد بازیگران و بازگشت به دیپلماسی مسئولانه است. جامعه جهانی باید در برابر فریبکاریها و یکجانبهگراییها بایستد تا از یک فاجعه هستهای و منطقهای جلوگیری کند و ثبات پایدار را از طریق احترام متقابل و همکاریهای چندجانبه تضمین نماید.