EN
به روز شده در
کد خبر: ۴۹۳۰۶
تصاویر کمتردیده شده از مراسم تشییع و تدفین

گزارشی درباره مانیفست ناصر تقوایی در آثار هنری اش

در مانیفست ناصر تقوایی، ریتم امواج، زمزمه باد یا خش‌خش درختان نخل اغلب جاهای خالی را پر می‌کردند - خود طبیعت به یک راوی تبدیل می‌شد. او زرق‌وبرق مصنوعی را رد می‌کرد و بازیگران غیرحرفه‌ای را برای نقش‌های فرعی ترجیح می‌داد و اجازه می‌داد بافت زندگی واقعی صحنه‌هایش را شکل می‌داد.

گزارشی درباره مانیفست ناصر تقوایی در آثار هنری اش

مراسم تشییع پیکر ناصر تقوایی، کارگردان، عکاس و نویسنده ایرانی روز پنجشنبه از ساختمان شماره 2 خانه سینما به سمت آرامگاه ابدی‌اش، امام‌زاده طاهر کرج برگزار شد.

چهره‌های معروفی همچون سیروس مقدم، علی اوجی، گوهر خیراندیش، آزیتا حاجیان و... در این مراسم حضور داشتند.

ناصر تقوایی مراسم تشییع و تدفین

داستان نویسی؛ آغاز راه

بر اساس گزارش گویادیلی، بزرگ شدن در جنوب ایران - آبادان و مناطق اطراف آن - تأثیر زیادی بر زیبایی‌شناسی و موضوعات او داشت؛ بسیاری از فیلم‌های او منعکس‌کننده مردم‌نگاری، فضا و فرهنگ جنوب هستند. تقوایی کار خود را با داستان‌سرایی آغاز کرد: او از همان ابتدا داستان می‌نوشت، سپس حدود سال 1346 به فیلم‌سازی مستند روی آورد.

آرامش در حضور دیگران؛ اولین فیلم

اولین فیلم بلند او «آرامش در حضور دیگران» (1351) بود که بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی ساخته شد و توجه گسترده‌ای را برای او به ارمغان آورد.

تقوایی و موج نوی سینمای ایران

تقوایی اغلب به‌عنوان بخشی از موج نوی سینمای ایران دیده می‌شود. آثار او اغلب به تنش بین سنت و مدرنیته، به‌ویژه در بافت جنوب، می‌پردازند. مردم‌نگاری، چشم‌انداز، آداب‌ورسوم فرهنگی و گویش‌های محلی در روایت داستان‌های او محوریت دارند - او از تجربه زیسته خود در آبادان و سواحل جنوبی الهام گرفته است. او جوایز متعددی دریافت کرده است. به‌عنوان‌مثال، «ناخدا خورشید» در جشنواره لوکارنو برنده پلنگ برنزی شد.

یکی از میراث‌های تقوایی این است که چگونه او فیلم‌سازی، ادبیات و انسان‌شناسی فرهنگی را به هم پیوند داد و صداها و چشم‌اندازهای منطقه‌ای را در معرض توجه سینمایی گسترده‌تری قرار داد. آثار او برای فیلم‌سازانی که به داستان‌های محلی، هویت فرهنگی، اقتباس از ادبیات و سینمایی که در برابر انگیزه‌های صرفاً تجاری مقاومت می‌کند، علاقه‌مند هستند، همچنان تأثیرگذار است. ناصر تقوایی نه‌تنها یک فیلم‌ساز، بلکه یک قصه‌گوی روح بود. او سینما را آینه‌ای برای انعکاس پیچیدگی‌های زندگی روزمره، به‌ویژه زندگی روزمره در جنوب - سرزمینی غنی از فولکلور، عرفان و مبارزات مردم طبقه کارگر - می‌دانست.

هویت جنوبی تقوایی و پیوند سینما و انسان‌شناسی

برخلاف بسیاری از کارگردانان نسل خود که به تمثیل سیاسی یا واقع‌گرایی شهری گرایش داشتند، تمرکز تقوایی عمیقاً انسانی و فرهنگی بود. او زندگی‌های عادی را در پس‌زمینه جامعه در حال تغییر به تصویر می‌کشید و با استفاده از روایت‌های صمیمی، پرسش‌های اجتماعی گسترده‌تری را بررسی می‌کرد. دیالوگ‌های او اغلب فارسی را با گویش‌های محلی می‌آمیخت و ریتم گفتاری اصیلی ایجاد می‌کرد که باعث می‌شد شخصیت‌هایش عمیقاً واقعی به نظر برسند. هویت جنوبی تقوایی در جهان‌بینی هنری او نقش محوری داشت. رطوبت، دریا، ماهیگیران و خیابان‌های غبارآلود آبادان چیزی بیش از پس‌زمینه بودند - آن‌ها خود شخصیت‌هایی در خود بودند.

فیلم‌هایی مانند «ناخدا خورشید» و «باد جن»، رمز و راز خلیج‌فارس را مجسم می‌کنند. باد جن، به‌طور خاص، به بررسی باورها و آیین‌های عامیانه پیرامون تسخیر و شفا می‌پردازد و واقع‌گرایی را با مشاهدات قوم‌نگاری در هم می‌آمیزد. این رویکرد، او را به یکی از اولین کارگردانانی تبدیل کرد که سینما و انسان‌شناسی را به هم پیوند داد. ناخدا خورشید (۱۹۸۷)، شاهکار او، هم ادای احترامی به زندگی جنوبی و هم اقتباسی خلاقانه از «داشتن و نداشتن» همینگوی بود. تقوایی با موفقیت دنیای کوبایی همینگوی را به خلیج‌فارس منتقل کرد و آن را با شجاعت و وقار دریانوردان محلی درآمیخت.

در کنار مهرجویی، کیمیایی و بیضایی

زبان بصری فیلم - نور شدید خورشید، قایق‌های بادزده و چهره‌های انسانی پرشور - اکنون در سینما به‌عنوان نمادی شناخته می‌شود. تقوایی بخشی از نسل کارگردانانی بود - در کنار داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و بهرام بیضایی - که سینمای ایران را در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ از نو تعریف کردند. آن‌ها باهم، چیزی را که به‌عنوان موج نو شناخته می‌شود، آغاز کردند که با واقع‌گرایی شاعرانه، نقد اجتماعی و آزمایش‌های هنری مشخص می‌شود. آنچه تقوایی را متمایز می‌کرد، حساسیت مستندگونه او بود. او به‌عنوان یک مستندساز شروع به کار کرد، که به فیلم‌های داستانی او کیفیتی مبتنی بر مشاهده و مشاهده می‌داد.

حتی در آثار روایی، دوربین او مانند لنز یک مردم‌نگار حرکت می‌کرد - صبور، محترم و هماهنگ با ظرافت‌های زندگی روزمره. تقوایی در فیلم «آرامش در حضور دیگران» (۱۹۷۲)، عمق روان‌شناختی را از طریق داستان یک افسر بازنشسته نظامی و خانواده‌اش بررسی کرد. این فیلم به دلیل تصویرسازی حساس از مسائل اجتماعی و اخلاقی سال‌ها توقیف شد، اما اکنون به‌عنوان یکی از بهترین دستاوردهای سینمای قبل از انقلاب موردستایش قرار می‌گیرد. تقوایی که عاشق ادبیات بود، به‌شدت از نویسندگان جهان الهام می‌گرفت. او همکاری خلاقانه طولانی‌مدتی با غلامحسین ساعدی داشت که داستان‌های کوتاه او اساس چندین فیلم‌نامه او را تشکیل دادند.

فیلم‌هایش سال‌ها طول می‌کشید

او همچنین نویسندگان خارجی مانند همینگوی و چخوف را تحسین می‌کرد و آثار آن‌ها را متناسب با زمینه فرهنگی و جغرافیایی اقتباس می‌کرد. این بنیان ادبی به فیلم‌های او عمق روایی و واقع‌گرایی روان‌شناختی می‌بخشید که آن‌ها را متمایز می‌کرد. شخصیت‌های او به‌ندرت نماد بودند؛ آن‌ها متناقض، پرشور و عمیقاً انسانی بودند - افرادی که بین قدیم و جدید، بین وظیفه و آرزو گیر افتاده بودند. تقوایی با وجود مواجهه با سانسور، مشکلات بودجه و وقفه‌های طولانی بین پروژه‌ها، همچنان صدای قابل‌احترامی از صداقت در سینما باقی ماند. کمال‌گرایی و امتناع او از سازش اغلب به این معنی بود که فیلم‌هایش سال‌ها طول می‌کشید - اما نتایج همیشه ازنظر هنری دقیق بودند.

راهنمای فیلم‌سازان جوان

در سال‌های پایانی عمرش، او بیشتر بر نویسندگی، راهنمایی فیلم‌سازان جوان و صحبت در مورد هنر سینما تمرکز کرد. همسرش، پروانه معصومی، که خود بازیگری تحسین‌شده بود، همکار و همراه همیشگی او بود. تقوایی در مهرماه 1404 در سن ۸۴ سالگی درگذشت و میراث هنری و فرهنگی عمیقی از خود به‌جا گذاشت. مرگ او به‌طور گسترده مورد سوگواری قرار گرفت و در مراسم ادای احترام، او را به‌عنوان «نگهبان فرهنگ» و «فیلم‌سازی که به ناشنیده‌ها صدا بخشید» توصیف کردند. پلی بین ادبیات و فیلم، و بین هویت محلی و داستان‌سرایی جهانی.

تقوایی در سال‌های پایانی عمرش، مربی فیلم‌سازان جوان شد. او مرتباً سخنرانی‌ها، کارگاه‌ها و مصاحبه‌هایی در مورد هنر داستان‌سرایی ارائه می‌داد. او تأکید داشت که قدرت سینما نه از فناوری، بلکه از هسته معنوی و شاعرانه آن ناشی می‌شود. او فیلم‌سازان را تشویق می‌کرد که به‌جای تقلید از سبک‌های غربی، از جغرافیا و زبان خود الهام بگیرند. او می‌گفت: «سینما باید از خاکی که روی آن ایستاده است، رشد کند.» این فلسفه همچنان بسیاری از کارگردانان امروزی را که فیلم را پلی بین واقع‌گرایی و حافظه فرهنگی می‌دانند، شکل می‌دهد.

سکوت‌های طولانی؛ رساتر از دیالوگ‌ها

او الهام‌بخش فیلم‌سازانی است که معتقدند هنر باید به ریشه‌های خود وفادار بماند. تقوایی در هر فریم از آثارش - درخشش نور خورشید بر خلیج‌فارس، سکوت بین دو عاشق، پژواک یک آهنگ قدیمی جنوبی - آنچه را که ترکیبی از استقامت، شعر و اشتیاق بود، به تصویر کشید. سینمای ناصر تقوایی بر پایه رئالیسمی آرام و آمیخته با شعر بنا شده بود. دوربین او هرگز خود را تحمیل نمی‌کرد؛ بلکه مشاهده می‌کرد. در فیلم‌های او، سکوت‌های طولانی اغلب رساتر از دیالوگ‌ها بودند.

ریتم امواج، زمزمه باد یا خش‌خش درختان نخل اغلب جاهای خالی را پر می‌کردند - خود طبیعت به یک راوی تبدیل می‌شد. او زرق‌وبرق مصنوعی را رد می‌کرد و بازیگران غیرحرفه‌ای را برای نقش‌های فرعی ترجیح می‌داد و اجازه می‌داد بافت زندگی واقعی صحنه‌هایش را شکل دهد. سبک تدوین او بی‌عجله بود و منعکس‌کننده ریتم آهسته و سنجیده زندگی جنوبی بود. بینندگان نه‌تنها برای تماشا، بلکه برای نفس کشیدن در دنیای او دعوت می‌شدند - برای احساس گرما، خستگی، دل‌تنگی افرادی که او به تصویر می‌کشید.

بایگانی‌کننده فرهنگ ایرانی

تقوایی درعین‌حال که فیلم‌ساز بود، بایگانی‌کننده فرهنگ ایرانی نیز بود. مستندهای او - مانند باد جن و نیلوفر آبی - اسناد ارزشمندی از آیین‌ها، باورها و جوامعی هستند که در جریان مدرنیزاسیون در حال ناپدید شدن بودند. او معتقد بود که سینما وظیفه دارد میراث ناملموس مردم - ترانه‌ها، صنایع‌دستی، گویش‌ها و شیوه‌های دیدن جهان - را حفظ کند. او اغلب در مورد از دست رفتن تنوع فرهنگی صحبت می‌کرد و از فیلم‌هایش برای مقاومت در برابر همگن‌سازی استفاده می‌کرد.

برای او، جنوب یک استعاره بود - سرزمینی مرزی که در آن قومیت‌ها، مذاهب و تاریخ‌های متعدد به هم می‌رسند. او با به تصویر کشیدن این مرز، جوهره چندفرهنگی ایران و تناقضات درونی آن را آشکار کرد. تقوایی در طول دوران حرفه‌ای خود با موانع قابل‌توجهی - سانسور، محدودیت‌های سیاسی و چالش‌های تولید - روبرو شد که مانع از تحقق بسیاری از پروژه‌های او شد. فیلم «آرامش در حضور دیگران» قبل از اکران نهایی، چندین سال توقیف شد، زیرا تصویرسازی آن از اقتدار نظامی و زوال اجتماعی بیش‌ازحد جسورانه تلقی می‌شد.

حتی پس از انقلاب، اصرار او بر آزادی خلاقانه، زندگی را دشوار کرد. بسیاری از فیلم‌نامه‌های او توسط سانسورهای دولتی کنار گذاشته شدند یا به‌شدت ویرایش شدند. بااین‌حال، تقوایی هرگز اصول خود را زیر پا نگذاشت. او اغلب خارج از نهادهای جریان اصلی کار می‌کرد و به گروه کوچک بازیگران، بودجه‌های محدود و وفاداری بازیگرانش متکی بود. این استقلال، هرچند پرهزینه بود، اما اصالت و تمامیت سینمای او را حفظ کرد. سرکشی او، او را به چهره‌ای اخلاقی در زندگی فرهنگی تبدیل کرد - هنرمندی که حقیقت را بر شهرت، و عمق را بر سرگرمی ارجح می‌دانست.

کسانی که تقوایی را می‌شناختند، او را فردی متواضع، بسیار باهوش و عمیقاً وابسته به جنوب توصیف می‌کنند. او با دقت صحبت می‌کرد، اغلب از ادبیات یا شعر نقل‌قول می‌کرد و با شور و اشتیاق آرام و متانت سخن می‌گفت. همسرش، پروانه معصومی، بازیگر، اغلب در فیلم‌های او ظاهر می‌شد و در طول دهه‌ها مبارزه هنری در کنار او بود. تقوایی حتی با وجود پیری، همچنان یک قطب‌نمای اخلاقی برای جامعه خلاق باقی ماند - یادآوری اینکه وفاداری به روح هنری خود به چه معناست. درگذشت او در مهر 1404 در سراسر کشور مورد سوگواری قرار گرفت. فیلم‌سازان، نویسندگان و نهادهای فرهنگی به او ادای احترام کردند و او را «فانوس دریایی هنر» توصیف کردند.

منبع: جریان آنلاین

ارسال نظر

آخرین اخبار