به روز شده در
کد خبر: ۲۷۰۳۳

نمادهمدلی درجنگ میهنی

کارشناسان از ضرورت تغییرات اساسی دررسانه‌ها ‌می‌گویند علی ربیعی: همدلی بزرگ‌تر از ابزار نظامی در جنگ میهنی اخیر به کار آمد مسعود کوثری: به نمادی نیاز داریم که نشان‌دهنده آشتی کردن باشد

نمادهمدلی درجنگ میهنی
اعتماد

روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت:

نشست دوم همبستگی اجتماعی، دیروز 18 تیرماه با حضور 4 چهره در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. نشستی که در آن تلاش کردند تصویری از همبستگی اجتماعی و وفاق ملی ارائه کنند. موضوع نمادسازی برای این دوران تازه از جمله مواردی بود که علی ربیعی رییس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات و مسعود کوثری گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران به آن اشاره کردند. هر دو چهره از ضرورت پوست‌اندازی و ایجاد فضای مناسب برای آشتی ملی نیز صحبت کردند.

 علی ربیعی: همدلی بزرگ‌تر از ابزار نظامی در جنگ میهنی اخیر به کار آمد

علی ربیعی، رییس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات به عنوان یکی از سخنرانان این مراسم با اشاره به ضرورت بررسی ارزیابی های تحلیلی واقع‌گرایانه درباره موضوعات داخلی و بیرونی گفت: جریان روشنفکری ایرانی وقتی می‌خواهد دیدگاهش در نقد داخلی را مطرح کند با صراحت این نقد را مطرح می‌کند که البته درست است و به آن نیاز داریم. اما همین افراد وقتی می‌خواهند درباره یک امر خارجی صحبت کنند با احتیاط بیشتر صحبت می‌کنند. ما هم باید نقد داخلی (حتی ساختارشکنانه) انجام بدهیم، هم باید درباره موضوعاتی چون غزه و فلسطین، عادلانه و بر اساس آرمان‌خواهی صحبت کنیم. شخصا اکراه دارم که اسم رسانه‌ای خاص را مطرح کنم، اما تردیدی نباید داشت که برخی رسانه‌هایی که خارجی‌ها راه‌اندازی می‌کنند نه از سر دلسوزی بلکه در راستای منافع و مقاصد خاصی ضدملی هستند. حتی بسیاری از کارهای شرق‌شناسی بزرگ هم از سر دلسوزی نیستند. (مردم باید بدانند) وقتی غربی‌ها در جهان سوم رسانه‌ای را (از صدای مسکو تا صدای انگلیس و...) به زبان فارسی، عربی و... راه‌اندازی می‌کنند منافع خود را دنبال می‌کنند. این تحرکات از سر دلسوزی نیست. اما ما در داخل به علل مختلف که سعی می‌کنیم توضیح بدهیم، نتوانسته‌ایم این واقعیت‌ها را به جامعه ایرانی منتقل کنیم. خاطره‌ای نقل می‌کنم تا موضوع روشن‌تر شود. اصولا گوش دادن به رادیو در منزل ما ممنوع بود و تنها زمانی رادیو روشن می‌شد که پدرم رادیو مسکو و رادیو بی‌بی‌سی به زبان فارسی را گوش می‌داد. در دوران کودکی نزدیک به نوجوانی، روزی از پدرم پرسیدم چرا این دو رادیو را دنبال می‌کند؟ پدر گفت: «اعتمادی به اخبار داخل کشور ندارم.» امروز هم همین نگاه و بی‌اعتمادی وجود دارد. پدر تحصیل نکرده من به همان دلیلی سراغ رسانه‌های خارجی می‌رفت که امروز هم برخی خانواده‌ها سراغ آنها می‌روند؛ «بی‌اعتمادی به اخبار داخلی کشور.» ربیعی در ادامه می‌گوید: «در مورد این نوع رسانه‌ها (فارسی‌زبان) خیلی فکر کردم. معتقدم در هر ملتی افراد خائن وجود دارد. (متاسفانه جز این لفظ، نامی بر آنها نمی‌توان گذاشت) کسانی که در لایه‌های سازمان‌های جاسوسی فعالیت می‌کنند، داستان متفاوتی دارند. در دوران جنگ تحمیلی 8 ساله هم همین نوع فعالیت‌های جاسوسی در قالب فعالیت‌های رسانه‌ای وجود داشت. در بغداد رسانه‌هایی وجود داشتند که علیه ایران فعالیت می‌کردند. حتی ایرانی‌هایی بودند که در کنار صدام علیه وطن خود ایستادند.

اما این جنگ هر حالتی به خود بگیرد که من امیدوارم پیروز شویم، تاریخ ایران و ملت ایران این خائن‌ها و این نوع خیانت‌ها را فراموش نمی‌کنند. هر اندازه هزینه می‌کردیم، نمی‌توانستیم به نسل‌های جدید ایرانی (دهه هفتادی و هشتادی‌ها) بگوییم که اکنون زدگی و شرایط امروز نباید باعث شود به بیگانه‌های بی‌وطن اعتماد کنند. باید شجاعانه در این مورد با نسل‌های جدیدمان صحبت کنیم و بگوییم اینها رسانه‌هایی برای کوچک کردن ایران هستند.

سیاست خبری در زمان جنگ در همه کشورها، یک سیاست متاثر از فضای امنیتی و فضای جنگ است. از این منظر نمی‌توان ایرادی به سیستم گرفت. مساله من اما کدام رویکردهای امنیتی است. صریح می‌گویم هر نوع سیاست رسانه‌ای که منجر شود گوش‌ها و چشم‌ها به سمت خارج برود، یک سیاست ضدامنیتی است. اتفاقا باید به این نوع سیاست‌ها شک کنیم. هر سیاستی که گوش ایرانی و نگاه ایرانی را به سمت خارج سوق بدهد، ضدامنیت ملی است. به عنوان فردی که کتاب مطالعات امنیتی دارم و مطالعاتی در این زمینه کرده‌ام، می‌گویم آزادی‌های نوشتاری و تحلیلی و حتی تلویزیونی به داخل باعث می‌شود نگاه‌های ایرانیان کمتر به رسانه‌های خارجی دوخته می‌شود. شب اول حمله وحشیانه اسراییل به کشورمان، تلویزیون (ایران) پر بیننده‌ترین رسانه کشور بود. خودم پس از سال‌های بسیار تلویزیون داخلی را دیدم. قبلا شبکه نمایش را می‌دیدم اما علاقه‌ای به دیدن شبکه خبر نداشتم. اما آن شب شبکه خبر را دیدم. بنابراین اشکالی ندارد که سیاست امنیتی جنگی داشته باشیم اما باید دید چه نوع رویکرد امنیتی باید اتخاذ شود. از سوی دیگر باید توجه داشت که سیاست رسانه، سیاست مشاع است و در اختیار دولت نیست. دولت می‌تواند مجوز بدهد اما نمی‌تواند بگوید اهالی رسانه چگونه بنویسند و چگونه ننویسند. قطعا دولت و وزیر ارشاد دولت، به دنبال سیاست‌های رسانه‌ای باز‌تر و گشوده‌تر است. بخشی از این تلاش‌ها دادن مجوز است، بخشی از آن دادن امکانات و حمایت‌های زیرساختی است و بخش دیگر آن چگونه نوشتن و چگونه ننوشتن است. همه این مکانیسم در اختیار دولت نیست.»

ربیعی در پایان یادآور شد: «به من اجازه بدهید از صحبت‌های آقای کوثری تعبیری را به امانت بگیرم؛ عناوینی چون جنگ 12 روزه و موارد مانند آن، روایت دفاع میهنی، روایت ایرانی و هویت ایرانی را در خود ندارند. حتی عنوان وعده صادق 3 هم روایت تجاوز اسراییل در خود ندارد. هر دو ارجاع و عنوان غلط است. الفاظی چون دفاع میهنی و جنگ تحمیلی عناوینی هستند که برای این جنگ می‌توان از آن استفاده کرد. اینکه پس از این جنگ و دفاع میهنی حتما باید در بسیاری از مناسبات‌مان با جامعه تجدید نظر کنیم، شکی وجود ندارد. دیگر نمی‌توان به شکل قبل به سراغ جامعه پس از جنگ برویم. این اشتباه یعنی بحران، بحران یعنی از دست رفتن ظرفیت‌ها، اگر صورت کسر، ظرفیت‌های کلان کشور باشد و پایین کسر، خواسته‌ها و نیازی‌های مردم و حاصل این کسر پایین‌تر از یک شود، با بحران‌های جدیدی مواجه می‌شویم. در بسیاری از عرصه‌ها به خصوص سیاست اجتماعی، سیاست امنیتی، سیاست حوزه سیاست و البته سیاست رسانه به بازتعریف نیاز داریم. باید توجه داشت که همدلی بزرگ‌تر از ابزار نظامی در این جنگ میهنی ظاهر شد. یعنی تصمیم مردم در مورد رفتار سیاسی و اجتماعی و امنیتی‌شان مهم‌ترین عنصر برای اجرای هر نقشه امریکا و اسراییل علیه ایران بود. پرسش اما این است که رابطه آزادی رسانه در داخل با مرجعیت رسانه چیست؟ اساسا سیاست رسانه‌ای که مقاومت ملی را افزایش بدهد کدام سیاست است؟ تمامیت ذهنی ایرانیان در کنار تمامیت ارضی چگونه رخ می‌دهد؟ سیاست‌های رسانه‌ای چه از نظر رسانه‌های مستقل و آزاد و چه رسانه‌ها جریان اصلی چقدر به مقاومت ملی ایرانیان کمک کرده است؟ کدام سیاست رسانه‌ای برای قوام این شرایط اثرگذار بوده است؟ پاسخ به این پرسش‌ها کلید دستیابی به یک فهم جدید از رسانه و ارتباط با مردم خواهد بود.»

 مسعود کوثری: برای این دوران جدید به نمادی نیاز داریم

مسعود کوثری، مدیر گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران از زاویه‌ای متفاوت به بحث ورود کرده و می‌گوید: «اینکه گفته می‌شود امروز جنگ، جنگ روایت‌هاست، به یک معنا درست و به معنایی نادرست است! به نظرم در سطح دانشگاه‌ها و مسوولان سیاسی و فرهنگی‌مان دچار نوعی پست‌مدرنیسمی شده‌ایم که بر اساس آن می‌گوییم همه ‌چیز، روایت است. این عبارت ظاهر قشنگی دارد و نشان می‌دهد که ما می‌توانیم روایت‌هایی در مواجهه با غرب بسازیم. چرا که منازعه و جنگ این روایت‌ها طرف پیروز را تعیین می‌کند. آیا واقعا این طور است و جنگ واقعا جنگ روایت‌هاست؟ اما باید پرسید پس حقیقت و واقعیت چه می‌شود؟ معتقدم این نوع دیدگاه‌ها کلاهی است که اندیشه‌های پسامدرن سر ما گذاشته‌اند. متاسفانه در کل کشور هم جا افتاده که همه ‌چیز جنگ روایت‌هاست. هر چند جنگ روایت‌ها تا اندازه‌ای مهم است. اما فلسفه‌ای که پشت این ایده است، این است که اساسا حقیقتی وجود ندارد. به همین دلیل در غرب صدها کتاب درباره دوران پساحقیقت نوشته شده است. معنای این رویکرد آن است که همه‌ چیز روایت و ترکیبی از فیک نیوز و اطلاعات نادرست (disinformation) و اطلاعات درست (misinformation) به قصد فریب است و حقیقتی وجود ندارد. این موضوع حتی به بحث‌های فلسفی هم کشیده شده است. کتاب‌های فلسفی بسیاری درباره دوران پساحقیقت نوشته شده است.»

کوثری ادامه می‌دهد: «این رویکرد بردی را برای ما ایجاد می‌کند که تصور کنیم می‌توانیم ضربه‌ای به نظام مدرنیته بزنیم و در مواجهه با دستگاه عریض و طویل رسانه‌ای آنها ما هم روایتی بسازیم چرا که معتقدیم، طرف پیروز را روایت‌ها تعیین می‌کنند. به همین دلیل هم ما پس از حوادث 1401 صدا و سیما را شماتت می‌کردیم که در جنگ روایت‌ها قافیه را به اینترنشنال باخته است. این نقطه جایی است که باید به آن توجه کرد. می‌خواهم این موضوع را به جنگ اخیر وصل کنم. صرف نظر از فرمایش دکتر ربیعی که جنگ‌ها را بر اساس سلاح طبقه‌بندی می‌کنند، روایتی که مبنای این جنگ بود. این روایت بود که «ما با حکومت ایران کار داریم نه مردم. این حکومت نمادهایی دارد که اسراییل در حال زدن آن هستند.» مثلا بخش‌هایی از سپاه، بخش‌هایی از پدافند موشکی، دانشمندان هسته‌ای و... اساسا این روایت این بود که ملت از حکومت جداست. ما کاری به مردم نداریم و وقت به مردم می‌گوییم تهران را خالی کنید تا کار تمام شود، می‌روند! ما در لحظات اول نتوانستیم روایتی همسطح این روایت تهیه کنیم. چون اساسا صدا و سیما آماده این کار نبود. بنابراین سعی می‌کرد به مظلوم‌نمایی روی بیاورد. این رویکرد برای این دوران چندان رسا و کاربردی نیست. اساسا نبرد اخیر، جنگ به شیوه‌های سابق نیست. فقط مساله الکترونیک و پهپاد و هک کردن سامانه‌ها نیست؛ مساله تفکیک مردم از حاکمیت و زدن نمادهای حاکمیت است. این رویکرد به اصطلاحات جدید نیاز دارد. این جنگ نه یک جنگ میهنی و نه یک جنگ داخلی بود. بیشتر به قول دکتر ربیعی، شبه‌کودتا بود. معنای کودتا مشخص است و مردم جایی در آن ندارند. حمله‌ای صورت می‌گیرد و نقاط نمادین و اصلی زده می‌شود و نهایتا تغییر حاصل می‌شود.» او با اشاره به اینکه مفهوم جنگ 12 روزه چندان روشن نیست، می‌گوید: «اسراییل این اصلاحات را دوست دارد. مردم در عناوینی چون جنگ 33 روزه، 6 روزه و... تعریف روشنی ندارند. کتابی در آلمان نوشته شده با عنوان گلابی‌های ریبک. این کتاب داستان یک درخت گلابی است که پس از فروپاشی دیوار برلین به نماد آشتی ملی بدل شد. این نهال در محلی در آلمان شرقی کاشته می‌شود و به عنوان نماد وحدت دو آلمان بدل می‌شود. امروز در ایران نیاز داریم که یک درخت گلابی بکاریم. درختی که شکاف‌های رسانه‌ای و غیررسانه‌ای میان مردم و حاکمیت‌را پر کند و روایتی از همبستگی ملی بسازد. این مساله‌ای نیست که در شرایط بحرانی به سرعت ساخته شود. بسیاری از افرادی که نسبت به سیستم انتقاد داشتند به خاطر ایران وارد میدان شدند. این گزاره‌ها به ما می‌گوید که وقت کاشتن درخت گلابی است. ما از یک دوران عبور کرده‌ایم. این جنگ فقط آسیب به ساختمان‌های ما و شهید شدن ایرانیان نشد. ما وارد دوران جدید شده‌ایم. لازم است پوسته‌ای بیندازیم و نقش خود را ایفا کنیم. برای این دوران جدید به نمادی نیاز داریم که نشان‌دهنده دست دادن، آشتی کردن و حل معادلاتی است که می‌توان از آنها عبور کرد و آزادی نسبی فرهنگی و سیاسی در جامعه ایجاد کرد. امیدوارم این شرایط را درک کرده و هرچه زودتر درخت گلابی‌مان را بکاریم.

 

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار