لزوم بازتعریف مشارکت زنان
همایش بینالمللی «زنان، قدرت و مدیریت سیاسی در ایران» در دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار شد. سخنرانان همایش: مریم باقی، الهه کولایی، زهرا بهروز آذر، علی توانا فر، عارفه توانا فر و سعیده منبری، به بیان نکات قابلتوجهی در این زمینه پرداختند.

روزنامه اطلاعات در گزارشی نوشت:
همایش بینالمللی «زنان، قدرت و مدیریت سیاسی در ایران» در سالگرد درگذشت دکتر زهرا شجاعی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار شد.
دکتر الهه کولایی، سخنران اول این همایش گفت: این گردهمایی، نهتنها برای فعالان و علاقهمندان به حقوق زنان، بلکه برای مجموعه زنانی است که در احزاب سیاسی، انجمنهای پژوهشگر تاریخ و مؤسسات مطالعاتی، دغدغه حضور زنان در قدرت و عرصه سیاست را دارند. تلاش کردیم از تجربیات جوامع دیگر، چه کشورهای در حال توسعه و چه کشورهای پیشرفته، بهره بگیریم تا به راهکارها و توصیههای سیاستی برای دستگاههای اجرایی دست یابیم. تجربه نشان داده که اراده سیاسی، نقشی بیبدیل در بهبود موقعیت زنان دارد. در ایران، آنچه میبینیم بیشتر برآمده از سختکوشیها و پایداریهای زنان ایرانی است که در برابر موانع سنتی و تاریخی ایستادهاند.
بسیاری از موانع و مشکلات موجود در کشور ما، همجنس و همنوع با مشکلاتی است که زنان مسلمان در کشورهای آفریقایی و آسیایی با آن روبهرو هستند. بنابراین، نگاهی به این تجربهها و چگونگی غلبه بر این موانع، میتواند بسیار مثبت باشد. درک موانع و مشکلاتی که در کشورهای اسلامی وجود دارد، برایمان بسیار مهم است.
یک ضرورت مهم
مریم باقی، مجری این همایش بیان کرد: مشارکت سیاسی زنان، صرفا یک خواسته نیست، بلکه ضرورتی اجتماعی، فرهنگی و انسانی است. در جهانی که نیمی از جمعیت آن را زنان تشکیل میدهند، چگونه میتوان نیمی از صداها، اندیشهها و تصمیمها را به حاشیه راند و انتظار رشد و بالندگی داشت؟ آیا ساختارهای سیاسی ما توان شنیدن صدای زنان را دارند؟ آیا مشارکت، صرفا حضور عددی در نهادهاست یا به معنای واقعی کلمه، اثرگذاری در تصمیمگیریهاست؟ مسأله، تنها حضور زنان نیست؛ کیفیت حضور است. آیا کیفیت وجود دارد؟ به این معنا که نه به شکل نمادین، بلکه به صورت واقعی در معرض و در مرکز تصمیمگیری باشند.
حضور متوازن زنان
در ادامه، دکتر زهرا بهروزآذر، معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده گفت: سخنم را با این پرسش بنیادین آغاز میکنم که اساسا چرا مشارکت زنان و بهویژه مشارکت سیاسی آنان، از این میزان اهمیت برخوردار است؟ به نظر میرسد این مطالبه، صرفا یک مسأله جنسیتی یا برابری نیست، بلکه موضوعی توسعهمحور و راهبردی برای کشور ماست.
مطالعات تطبیقی متعددی نشان دادهاند کشورهایی که از حضور متوازنتر زنان در پارلمان، کابینه و نهادهای کلیدی بهرهمند بودهاند، در شاخصهایی همچون شفافیت، کاهش فساد، اعتماد عمومی و انسجام اجتماعی، عملکرد مطلوبتری داشتهاند.
در تجربه ایران نیز، همواره شاهد حضور مؤثر زنان در تحولات بنیادین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بودهایم؛ از نقشآفرینی زنان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تا مشارکت چشمگیر آنان در حوزه آموزش، پژوهش و کارآفرینی. انقلاب اسلامی، زمینهای مناسب برای فعالیت زنان در عرصههای گوناگون علمی، اجتماعی و سیاسی فراهم کرد اما باید به صراحت گفت که هرچند این حضور پذیرفته شده است، اما عمدتا در سطوح اجتماعی و فرهنگی بیشتر متمرکز شده و هنوز در ساختارهای قدرت و مدیریت سیاسی، به یک نهاد پایدار و حضور تثبیتشده تبدیل نشده است.
انتصابهای غیرکلیدی
بهروزآذر گفت: در تبیین علل مشارکت ناکافی زنان در عرصه قدرت و مدیریت سیاسی در ایران، میتوان دو رویکرد مسلط اما ناکارآمد را شناسایی کرد، نخست، رویکردی نواندیشانه است که بهجای نهادینهسازی مشارکت سیاسی زنان از طریق توسعه ساختارها، رویهها و قوانین پایدار، به انتصابات محدود، مقطعی و گاهی نمایشی بسنده میکند.در این رویکرد، انتصاب چند زن در مناصب غیرکلیدی و تشریفاتی، بیش از آن که بیانگر یک رویکرد توازنی باشد، کارکردی نمایشی، تبلیغاتی و خدایناکرده قصورآمیز دارد و هدف آن، پاسخگویی به مطالبات افکار عمومی است، بدون آن که تداومی در سیاستگذاری یا برنامهریزی کلان وجود داشته باشد.
دوم، رویکردی است که هرگونه اقدام مؤثر در جهت ارتقای جایگاه سیاسی زنان را به حل تدریجی مسائل فرهنگی و تغییر نگرشهای جامعه یا فرارسیدن شرایط مساعد موکول میکند. در این چارچوب، تحقق مشارکت زنان، نه به مثابه بخشی از یک استراتژی گسترده، بلکه بهعنوان امری ثانوی و وابسته به پیشفرضهای محکم و زمانبر در نظر گرفته میشود و عملا با به تعلیق انداختن تصمیمگیریهای راهبردی، مسئولیت را از حوزههای سیاستگذار به حوزههای عمومی یا تحولات خودجوش فرهنگی محول میکند.
عملکردهای یادشده، به دلایل متعدد از جمله فقدان اراده سیاسی در سطح کلان، کمبود طراحی ساختاری منسجم، کمبود نظامهای رصد و شناسایی استعدادهای مدیریتی در میان زنان و تضاد گفتمانهای فرهنگی و سیاسی دربارهی نقش زن در جامعه، نتوانستهاند بسترهای لازم برای توازنسازی مشارکت زنان در ساختار قدرت را فراهم کنند و پیامد این وضعیت، ایجاد شکاف جنسیتی در ساختار قدرت، کاهش بهرهوری نهادی و تضعیف شاخصهای عدالت اجتماعی و کیفیت مردمسالاری در کشور میشود.
عدالت استحقاقی
معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده گفت: برای فرار از این وضعیت، نیازمند یک رویکرد سیستمی هستیم که دارای سازوکارهای مشخص و قابل پایش باشد. نخست، باید اصل عدالت استحقاقی را مبنا قرار دهیم؛ بدین معنا که زنان، نه صرفا به خاطر جنسیت، بلکه بر اساس شایستگی و توان مدیریتی خود، به مناصب کلیدی دست پیدا کنند. دوم، این حضور باید از طریق قوانین بالادستی نهادینه شود و سوم، شاخصهای کمی و کیفی برای سنجش روند مشارکت زنان طراحی شود تا براساس دادههای واقعی، امکان اصلاح مسیر فراهم شود.
اما چگونه میتوان این تحولات را از سطح سیاستگذاری به واقعیت عملیاتی تبدیل کرد؟ در برخی گفتمانهای رایج، حضور زنان در عرصههای سیاسی و مدیریتی، با تصورات نادرست، با تضعیف نهاد خانواده یا تعارض با نقش مادری انجام میشود.
بهروزآذر افزود: در راستای ترویج این نگرش، رسانهها، نظام تعلیم و تربیت، نهادهای دینی و همینطور فضای مجازی، مسئولیت سنگینی بر عهده دارند. آنها باید با الگوسازی صحیح، تصویری الهامبخش از زن سیاستورز مسلمان را ارائه دهند؛ زنی که مشارکت سیاسیاش، نه برای قدرتطلبی، بلکه برای نجات ایران، خدمت به جامعه و پاسداری از ارزشهاست؛ زنی که در سیاست هم همانگونه میاندیشد و عمل میکند که در خانواده؛ زنی که مسئول، مهربان، مصلح و متعهد است؛ زنی که با حفظ تمام وجود زنانه و مادرانهاش، سیاست را عرصهای برای تربیت و همراه کردن جامعه و ساختن آینده میداند، نه میدان تقابل.
در راستای راهاندازی یک نظام ملی برای شناسایی، پرورش و ارزیابی مدیران، امروز برنامه ۵۰۰ مدیر جوان و کارآمد در دستور کار دولت قرار گرفته است و امیدواریم گامی بلند باشد در مسیر شناسایی و تربیت زنان توانمند برای نقشآفرینی در مدیریتهای میانی و عالی کشور. در این طرح، نهتنها شاخصهای شایستگی مدیریتی تعدیل شده، بلکه با همکاری نهادهای ذیربط، دورههای توانمندسازی، مشاوره حرفهای، تجربهورزی میدانی و همچنین نظام ارزیابی مستمر برای این زنان طراحی شده است. ما معتقدیم اگر توسعه پایدار را میخواهیم، باید نیمی از جامعه را که نهفقط نیمی از جمعیت هستند، بلکه نیمی از سرمایه فکری، تخصصی و انسانی ایران عزیز هستند جدی بگیریم و این آغاز، یعنی یک حرکت جدی و ملی برای بازتعریف مشارکت زنان در مدیریت کشور.
آنچه امروز به عنوان چالش مشارکت سیاسی زنان با آن مواجهیم، فقط یک مسأله جنسیتی نیست، بلکه بازتابی از ساختار کلان حکمرانی کشور ماست. ما نیاز داریم از رویکردهای شعاری به سمت نهادسازی واقعی حرکت کنیم و از طریق تدوین قوانین مؤثر، شفافیت در شاخصها، شایستهگزینی و اصلاح فرهنگ سیاسی، به این مهم دست یابیم.
سقفهای شیشهای
بهروزآذر تأکید کرد: مشارکت سیاسی زنان تنها یکی از شاخصهای سنجش شکاف جنسیتی است. متأسفانه، در دهه اخیر، علیرغم ارتقا و بهبود وضعیت شکاف جنسیتی در بسیاری از کشورهای جهان، وضعیت ایران یا ثابت بوده یا پسرفت داشته و این امر، هشداری جدی است. زیرا، همانطور که پیشتر نیز گفته شد، مشکل صرفا قوانین ناعادلانه نیست، بلکه نیازمند اصلاح فرهنگها و ذهنیتها نیز هستیم تا موانع نانوشته (سقفهای شیشهای) برداشته شوند و فرصتهای برابر برای زنان ایجاد شود.
قرار بود پس از انقلاب، وضعیت زنان و حضورشان در عرصههای مختلف ارتقا یابد. قرار بود طبق مقدمه قانون اساسی و دیدگاه اسلامی، زنان از ارزش و کرامتی والاتر از گذشته برخوردار باشند و زمینههای مساعد برای رشد شخصیت انسانیشان در ابعاد مادی و معنوی فراهم شود.
اکنون وضعیت چگونه است؟ امروزه بیش از نیمی از فارغالتحصیلان و افراد دارای تحصیلات عالی، زنان هستند. اما چه اتفاقی افتاده است؟ در سطوح مدیریتی و تصمیمگیری، نقش آنان بینهایت ناچیز است. گویی تنها مردان باید برای همه از جمله زنان، تصمیم بگیرند. خوشبختانه، برخی تابوهای نامعمول برای زنان شکسته شده است، اما متأسفانه برخی دیگر همچنان پابرجاست. زهرا شجاعی، فریده ماشینی، منیره گرجیفرد و دیگر اندیشمندان، نقش زنان را در متن اسلام و قرآن کاویدهاند و به تفسیرهای جدیدی دست یافتهاند. آرای زنان باید شناخته شود، نه از دیدگاههای خاص و محدود.