توسعه با دلارهای بادآورده نفتی
روند توسعهیافتگی در کشورهای حوزه خلیج فارس در سالهای اخیر همه را شگفتزده کرد و باتوجه به جذب سرمایهگذارهای خارجی توانستند به طرحهای رویایی و بلندپروازانه خود جامهعمل بپوشانند و خود را بهعنوان یکی از چهرههای جهانی در اقتصاد معرفی کنند این موضوع میتواند قدرت سیاسی را بههمراه داشته باشد و در این مورد باید به حضور دونالد ترامپ در ریاض اشاره کنیم که برای سرمایهگذاریهای فیمابین مشتاق بود.

روزنامه آرمان ملی گفتوگوئی را با مهدی مطهرنیا منتشر کرده است:
روند توسعهیافتگی در کشورهای حوزه خلیج فارس در سالهای اخیر همه را شگفتزده کرد و باتوجه به جذب سرمایهگذارهای خارجی توانستند به طرحهای رویایی و بلندپروازانه خود جامهعمل بپوشانند و خود را بهعنوان یکی از چهرههای جهانی در اقتصاد معرفی کنند این موضوع میتواند قدرت سیاسی را بههمراه داشته باشد و در این مورد باید به حضور دونالد ترامپ در ریاض اشاره کنیم که برای سرمایهگذاریهای فیمابین مشتاق بود.
این در حالی است که مسئولان ایرانی هنگامی که پیش از انقلاب به عربستان میرفتند حتی باند فرودگاه هم نداشتند ولی حالا نهتنها خود را بهعنوان کشورهای توسعه یافته در منطقه معرفی میکنند بلکه همچنان باید شاهد توسعهیافتگی آنها هم باشیم. در این مورد با یکی از پژوهشگران حوزه توسعه گفتوگو کردهایم. مهدی مطهرنیا، آیندهپژوه و رئیس اندیشکده سیمرغ در این مصاحبه معتقد است اگر چه کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس نتوانستند به فاکتورهای دموکراسی برسند بلکه توانستند رضایتمندی را در بین جامعهها گسترش دهند و همچنین خودشان را به شهروندان پاسخگو کنند. در ادامه این مصاحبه را میخوانید.
*در دهههای اخیر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس که بسیار ابتدایی و بادیهنشین بودند حالا روند پیشرفت را بهسرعت در پیشگرفتهاند. آنها چه مسیری را دنبال کردند؟
کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در 50 سال اخیر در یک وضعیت معنادار توانستند در 3 سطح تاریخی، ساختاری و ژئوپلیتیکی به یک برنامه مدون و در عین حال کارآمد برای توسعه ملی خود دست یابند. از دلایل و روندهای توسعه کشورهایی مانند عربستان سعودی، کویت، بحرین، عمان، امارات و قطر میتوان بهچند دلیل عمده اشاره کرد. مهمترین آنها منابع طبیعی است که ثروت نفتی بههمراه آورده است. کشف نفت در اوایل قرن 20 که در ایران در 1908 و در عربستان در سال 1938 به شکوفایی رسید باعث شد کشورهای منطقه بهمنابع مالی عظیمی دست یایند.
*این درآمدها چه تاثیری در اقتصاد این کشورها داشت؟
درآمدهای نفتی از دهه 1970 به بعد خصوصا بعد از شوک نفتی 1973 جهش چشمگیری در منطقه یافت. در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، این ثروتها به سرمایهگذاری در زیرساختهای آموزش، بهداشت و واردات فناوری از غرب منجر شد. در زمان آخرین پادشاه ایران که از دهه 1970 آغاز شد بهعنوان شوکهای نفتی اول تا سوم باعث تسهیل روند دستیابی به ثروت بیشتر کرد، این ثروت در رشد زیرساختهای جامعه، تعریف هدفمندی برای ایران بههمراه داشت. البته بعد از انقلاب تا حدودی تلاش شد تا در برخی از برههها این سیاستها ادامه پیدا کند، بهخصوص هنگامی که مرحوم هاشمی آن را عصر سازندگی خواند. با این وجود روند توسعهیافتگی در کشورهای عربی ادامه پیدا کرد و به واسطه حاکمیت یکدست و هدفمند توانستند مسائل را تا حدود زیادی دنبال کنند و بهنتایج خوبی دست پیدا کنند.
*این کشورها چه مراحلی را پشتسر گذاشتند؟
روند توسعه این کشورها را میتوانیم از دوره پیشانفت، که اقتصاد آنها بر روی تجارت منطقهای و تجارت مروارید تمرکز داشت و ساختار قبیلهای داشتند بررسی کنیم ولی روند توسعه کشورهای حاشیه خلیج فارس از سال 1930 با کشف نفت جدی شد و از 1970 با حضور شرکتهای نفتی در منطقه، تغییرات عمده اقتصادی را مشاهده میکنیم و این آغاز مدرنسازی تدریجی محسوب میشود. پس از آن بود که سران کشورهای جنوبی خلیجفارس تفکرات اخوانی و همچنین تفکرات ضدغربی خود را رها کردند و در ادامه تلاش داشتند با استفاده از غربیها وضعیت اقتصادی و رفاهی خودشان را ترمیم کنند. مرحله سوم ثروتزایی و جهش توسعه است که از دهه 70 میلادی تا سال 2000 جریان داشت؛ همان زمانی که در ایران انقلاب شد و خودمان را با گفتمان انقلابی و ضد غربی معرفی کردیم و توجه کمتری به موضوعات توسعهای داشتیم. اعراب در مرحله بعدی که اکنون شاهد مرحله چهارم هستیم بهدنبال تعریف جدیدی در جایگاه جهانی هستند و همچنین تنوع در سرمایهگذاری را در دستور کار قرار دادهاند. پروژههای بلندپروازانه کشورهای عربی از بعد سال 2000 شروع شد. حضور نئون در عربستان و اکسپو در دبی و سرمایهگذاری روی هوش مصنوعی و هوافضا را در این سالها میتوانیم ببینیم. بههر تقدیر آنها توانستند فراتر از حوزه انرژی وارد عرصه اقتصاد شوند.
*چهموارد دیگری در این زمینه توانست بهآنها کمک کند؟
نکته بعدی به موضوع جمعیت این کشورها باز میگردد که بسیار اندک هستند و سرانه درآمدی بسیار بالا باعث شده تا روند توسعهیافتگی سرعت بیشتری داشته باشد. حتی جمعیت بومی در این کشورها بسیار کمتر از برخی جوامع همسایه است. همانطوری که اشاره کردم این مورد میتواند سرعت ارائه خدمات عمومی، بهتر و موثرتر کند. همچنین باید اشاره کنیم که کشورهای عربی ثروت بهدست آمده را در مسیر خدمات عمومی بهصورت دقیق و شفاف هزینه کردند. این مورد کمک کرد تا اگر نتوانستند دموکراسی قابل اتکایی را بهوجود بیاورند، ولی مردم را به رضایت حداکثری رساندند.
*آنها اکنون مدعی تنوع در سرمایهگذاری هستند در این حوزه چه روندی را دنبال میکنند؟
در واقع عامل بعدی را میتوانیم سرمایهگذاری و تنوع اقتصادی بنامیم. به هر تقدیر کاهش وابستگی به نفت نیز مورد توجه این کشورها قرار دارد چرا که باتوجه به رشد و توسعه ملی که در دستور کار دارند و نگرشهای آینده اندیشانهای که مورد توجه قراد دادهاند، آغاز تلاشی را میبینیم که رفتهرفته خودشان را از سرمایههای نفتی جدا خواهند کرد. زمانی که در ایران سند چشماندازه 1404 را نوشتند آنها هم چشمانداز 2030 عربستان و امارات دیجیتال را تصویب کردند و حالا میبینیم که آنها تا اینجای کار به آن عمل کردند و کشور خود را در مسیر توسعه قرار دادند ولی ما در وضعیت 1404 میتوانیم آنچه را که قرار بود انجام شود را راستیآزمایی کنیم. آنها در کنار ایجاد مناطق آزاد تجاری و سرمایهگذاری در گردشگری، سرمایهگذاری روی منابع تجدیدپذیر از جمله مواردی است که برای ایجاد تنوع اقتصادی بازتعریف کردهاند.
*آنها توانستهاند روابط بینالمللی مناسبی را ایجاد کنند، این مورد چقدر توانسته مهم و تاثیرگذار باشد؟
درست است، زیرا عامل دیگر به نقش دولتهای خارجی باز میگردد و نمیتوانیم حمایتهای آمریکا و اروپا را بهدلیل امنیت ژئوپولیتیکی خلیجفارس نادیده بگیریم. بههرروی منطقه بسیار حساسی از نظر ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک محسوب میشود زیرا حالا آنچه ژئوپلیتیک نام داشت تنها بهجغرافیای محل مورد نظر باز نمیگردد بلکه کٌدواژههای اقتصادی، کٌدواژههای سیاسی و... را در بر دارد. این امر موجب شده که انتقال دانش فناوری و نظامی از غرب به امارات و عربستان با سرعت انجام شود و همچنین قطر. باید به ماجرای اعراب و اسراییل بهویژه به امارات که با چراغ سبز آمریکا در جریان است هم اشاره کنیم.
توسعه کشورهای حاشیه خلیج فارس از سال 1930 با کشف نفت جدی شد و از 1970 با حضور شرکتهای نفتی در منطقه، تغییرات عمده اقتصادی را مشاهده میکنیم و این آغاز مدرنسازی تدریجی محسوب میشود
*بسیاری از منتقدان معتقدند که بهدلیل عدم توجه به توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی در این کشورها با چالش روبهرو خواهد شد، همچنین نگرانیها در مورد مسائل حقوقبشری هم وجود دارد، در این مورد بفرمایید.
فعالان سیاسی بنام و آشنا در این کشورها حضور ندارند تا در چارچوبی فکری و در مسیر توسعه سیاسی در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بخواهند فعالیت داشته باشند. هرکسی که با خاندان حاکم این کشورها مخالفت میکند را نمیتوان دموکراسیخواه و آزادیخواه بنامیم بسیاری از آنها رقبای اصلی خاندان حاکم محسوب میشوند که برای جایگزینی خود در یک نبرد قبیلهای حضور دارند. مثلا خاندان بنلادن که مخالف آلسعودند و درپی گرفتن جایگاه و قدرت سعودیها هستند و اسامه، رهبر القاعده یکی از اعضای این خانواده بود. توجه داشته باشید که هرگز نمیتوان رویکردهای آزادیطلبانه و آزادیخواهانه به معنای مدرن امروز را در رفتارها و تفکرات آنها جایی داد.
*در این مورد آنها قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگار منتقد را در کارنامه دارند
درست است و باید بگویم که یکی از بحرانهای مهم و لکهننگی که همچنان در کارنامه آلسعود باقی خواهد ماند ترور خاشقچی است که البته محمد بنسلمان با درایت توانست از کنارش عبور کند در حالی که بسیاری از کشورهای منطقه و غربی به این موضوع اعتراض کردند و بر آن تاختند اما او توانست با خونسردی از این بحران عبور کند ولی عربستان هرگز نمیتواند جوابگوی آن ترور باشد. در مجموع خاندانهای مختلف با سیاستهای توسعهگرا، در خدمت مردم بودن و ایجاد موانع قابل قبول در سوءاستفاده از این ثروت در مسیر توسعه کشورها باتوجه به بافت جمعیتی توانستهاند این رضایت عمومی را ایجاد کنند. دموکراسی بر 2 اصل رضایتمندی شهروندان و مسئولیت پذیری حٌکام، خود را بهنمایش میگذارد و وقتی اکثریت رضایت دارند و حکام در برابر جامعه مسئولیتپذیر و پاسخگو باشند دموکراسی در عمل خود را نشان میدهد. توجه داشته باشید که دموکراسی تنها با برگزاری انتخابات و تبلیغات انتخاباتی در جوامع ایجاد نمیشود. انتخابات ابزاری است که تنها در مسیر درست میتواند تاثیر زیادی داشته باشد. در کشورهایی مانند حاشیه جنوبی خلیج فارس باتوجه به اینکه دموکراسی وجود ندارد ولی در مقابل میبینیم هم از درصد قابل توجهی رفاه برخوردارند و هم مسئولان پاسخگویی دارند. بههرروی اگر بخواهیم با ذرهبین عملکرد هر حکمرانی را بررسی کنیم قطعا چالشهایی را مشاهده میکنیم که حکمرانهای این کشورها از این دایره خارج نیستند. اما انصافا باید گفت با تکیه بر دلارهای نفتی بادآورده و تدابیر حکومتی در مستقل کردن اقتصاد از این دلارها موفق بودهاند.