انفجار بندرعباس نشان داد ، توسعه نیافته ایم
«مقصران فاجعه بندرعباس را به مردم معرفی کنید»؛ این مهمترین خواسته مردم کشور در روزهایی است که غم بندرعباس به یک غم سراسری در کشور تبدیل شده است.

روزنامه آرمان ملی گفتگوئی را با اسماعیل کهرم منتشر کرده است:
این در حالی است که فاجعه بندرعباس روزبهروز ابعاد گستردهتری به خود میگیرد که تاکنون70 کشته و 22 مفقودی به همراه داشته است. در چنین شرایطی در روزهای اخیر مسئولان مرتبط تلاش کردهاند خود را پاسخگویی تبرئه کنند و انگشت اتهام را به سمت نهادهای تصمیمگیر دیگر بچرخانند. ناظران حادثه اما عنوان میکنند: «پس از انفجار هم باران اشیا بود که بر بازماندگان میبارید. آهنپاره، شیشه، ماشین و حتی تکههایی از اعضای بدن نیز بر اثر موج انفجار از آسمان بر زمین و بر سروصورت افراد نزدیک به محل انفجار ریخته شده بود. مردم بندر همچنان با ماسک در سطح شهر تردد میکنند. شدت آلودگی به حدی بود که سیاهی آسمان بندر از قشم نیز قابل رؤیت بود. کمیته بررسی علل حادثه آتش سوزی در بندر شهید رجایی البته با صدور اطلاعیهای نتایج اولیه بررسیهای خود را اعلام کرده است. این کمیته در این زمینه به سه عامل تأکید کرده است. یک: قصور در رعایت اصول ایمنی و پدافند غیرعامل محرز شده است. دو: خلاف اظهاری در برخی موارد وجود داشته و دستگاههای امنیتی و قضائی با جدیت در پی شناسایی خاطیان هستند. سه: علتیابی قطعی این حادثه مستلزم بررسی کامل و همهجانبه ابعاد مختلف آن است که به دلیل الزامات کارشناسی، نیازمند طی شدن فرایندهای فنی و آزمایشگاهی است. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی ابعاد این حادثه تلخ با دکتر اسماعیل کهرم استاد دانشگاه و فعال محیط زیست گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
*مهمترین دلایل انفجار بندرعباس را در چه مسائلی میدانید؟
متأسفانه درباره انفجاری که در بندرعباس رخ داد اطلاعرسانی دقیقی صورت نمیگیرد و بین اخبار منتشر شده در رسانههای داخلی و رسانههای خارجی تفاوت زیادی مشاهده میشود. من فکر میکنم در ابتدا باید تکلیف این موضوع روشن شود که آیا رسانههای داخلی در این زمینه اخبار صحیح را منتشر میکنند یا نه؟ در شرایط کنونی رسانههای داخلی عنوان میکنند که نزدیک به70 نفر در این انفجار کشته شدهاند در حالی که رسانههای خارجی تعداد قربانیان حادثه را بیشتر از این عدد ذکر میکنند. به همین دلیل مسئولان باید در این زمینه شفافسازی کنند. نکته دیگر اینکه در داخل از کشور عنوان میشود که مواد شیمیایی و قابل احتراق در محل وجود داشته که منفجر شده اما رسانههای خارجی آن به مسائل نظامی ارتباط میدهند. در این زمینه نیز بهرغم اینکه در داخل کشور برخی نهادهای نظامی بیانیه دادند اما هنوز واقعیت ماجرا برای مردم مشخص نیست و باید مشخص شود. اگر ما فرض را بر این بگیریم که اخبار منتشر شده رسانههای داخلی مبنی بر انفجار مواد محترقه و شیمیایی صحیح باشد سوال این است که چرا در بندری که از ظرفیت و تجهیزات و نگهداری این مواد قابل اشتعال برخوردار نیست برای چنین کاری استفاده شده که جان انسانهای بیگناه به خطر بیفتد؟ این وضعیت باعث انتقاد رئیسجمهور نیز شد و وی عنوان کرد که نگهداری این میزان مواد قابل احتراق در چنین مکانی کاری منطقی نبوده است. واقعیت این است که نتیجه عمل نکردن به کار منطقی همین فاجعهای است که در بندرعباس رخ داد.
*نتیجه کمیته بررسی دلایل حادثه عنوان میکند که قصور انسانی در این حاثه محرز شده است. این در حالی است که در سالهای اخیر حوادث زیادی در کشور رخ داده و قربانیان زیادی داشته که به همین دلیل بوده است. چرا چنین اتفاقاتی همچنان در حال تکرار است؟
به هر حال ما باید بپذیریم که در دهههای گذشته در برخی زمینهها پیشرفت و توسعه چندانی نداشتهایم. اگر این واقعیت را بپذیریم بهتر میتوانیم شرایط و دلایل حادثه را مورد تحلیل قرار بدهیم. نکته مهم این است که مدیریت را نمیتوان با شعار و هیاهو انجام داد و بلکه برنامهریزی و حساب و کتاب میخواهد. ما یک کشور جهان سوم هستیم و این واقعیت را زمانی متوجه میشویم که برای مدتی هم که شده در خارج از کشور زندگی کنیم تا بتوانیم تفاوتها را با جوامع دیگر مقایسه کنیم. در این حادثه بسیاری از هموطنانان ما کشته شدهاند که نه بیمه داشتهاند و نه پروندهای داشتهاند که بتوان سوابق آنها را مورد بررسی قرار داد. اغلب آنها از طبقه کارگر و فقیر جامعه بودهاند که در این حادثه جان خود را از دست دادهاند. این در حالی است که هنوز آمار دقیقی از تعداد قربانیان این حادثه منتشر نشده و آمار کشته شدگان با توجه به شواهد و قرائن ممکن است از تعداد اعلام شده نیز بیشتر شود. از برخی از این افراد تنها بخشی و یا عضوی از بدن باقی مانده که قابل تشخیص هویت نیست و باید مورد آزمایش دیانای قرار بگیرد تا مشخص شود چه کسی بوده است. منظور من این است که مدیری در صحنه حادثه حضور نداشته که کشته شود و بلکه همه مدیران در دفتر خود زیر کولر نشسته بودهاند که نکند آسیبی به آنها وارد نشود. حتی برخی آقایان که به بندرعباس سفر کردند حاضر نشدند از هواپیما پیاده شوند و از همان بالا وضعیت حادثه را بازدید کردند. سوال این است که در هواپیما چگونه توانستند درباره حادثه تصمیمگیری و قضاوت کنند؟ من فکر میکنم برای اینکه گرمشان نشود از هواپیما پیاده نشدهاند.
هنوز اطلاعات دقیقی از جزئیات و چرایی حادثه در اختیار مردم قرار داده نشده که مردم بدانند دلیل این حادثه چیست و چه کسانی در این حادثه مقصر بودهاند که 70 نفر از هموطنان بیگناه ما جان خود را از دست دادهاند
*پس از این حادثه نمایندگان مجلس به دنبال استیضاح برخی وزرا از جمله وزیر راه و شهرسازی و وزیر صمت هستند. آیا این اقدامات را سیاسی و برای تحت فشار قرار دادن دولت میدانید و یا اینکه این وزرا در این حادثه مقصر هستند؟
این اتفاق در زیرمجموعه سازمان بنادر رخ داده که این سازمان زیرمجموعه وزارت راه و شهرسازی به شمار میرود. پس از انفجار خانم صادق به عنوان وزیر راه و شهرسازی اظهاراتی را مطرح کرد که جای تعجب زیادی دارد. ایشان عنوان کردند که خوشبخانه وضعیت شهر بندرعباس خوب است و مردم به امور روزمره خود میپردازند. سوال این است که ایشان به چه میزان نسبت به دلایل و پیامدهای این حادثه اشراف داشتند که چنین اظهاراتی را مطرح کردند؟ هنگامی که مسئول راههای دریایی، هوایی و زمینی کشور چنین اظهارنظری میکند که مشخص است از جزئیات ماجرا اطلاع چندانی ندارد، چه انتظاری میتوان از دیگران داشت؟ به همین دلیل هم بود که پس از این انفجار شایعات زیادی در این زمینه مطرح شد و بسیاری نیز این شایعات را باور کردند. نکته مهم اینکه در شرایط کنونی نیز که چند روز از حادثه میگذرد هنوز اطلاهات دقیقی از جزئیات و چرایی حادثه در اختیار مردم قرار داده نشده که مردم بدانند دلیل این حادثه چیست و چه کسانی در این حادثه مقصر بودهاند که 70 نفر از هموطنان بیگناه ما جان خود را از دست دادهاند. به هر حال مردم باید بدانند که چه اتفاق و اتفاقاتی در کشور رخ میدهد که این چنین مردم قربانی اشتباهات در تصمیمگیری و سیاستهای اشتباه برخی مدیران غیرمتخصص میشوند.
*چه باید کرد که چنین حوادث تلخی دیگر در کشور تکرار نشود؟
ما کشور جهان سوم هستیم و برخی مدیران ما بیشتر شعار میدهند تا عمل و برنامهریزی. وقتی هم که موضوع شعار باشد، همه حرفی میتوان مطرح کرد. این در حالی است که برخلاف چنین ادعاهایی برخی سیاستهای ما درست نبوده است و نه تنها پیشرفتی در کار نبوده و بلکه از مسیر توسعه دور شدهایم. حداقل از برخی کشورهای همسایه که زمانی آرزو داشتند مانند ایران باشند عقب افتادهایم و همه نیز این واقعیت را درک میکنند. ما هنوز در فضای یک کشور جهان سومی گیر افتاده و نتوانستهایم مانند کشورهای توسعه یافته برای آینده کشور برنامهریزی بلندمدت داشته باشیم. در طول دهههای گذشته همه ما متوجه شدهایم که با شعار نمیتوان پیشرفت کرد و بلکه مدیریت جامعه نیازمند تخصص و دانش است. تا زمانی که ما بخواهیم با شعار و اقدامات نمایشی کشور را مدیریت کنیم همین اتفاقات دوباره تکرار خواهد شد. اگر قرار است چنین اتفاقاتی دیگر تکرار نشود باید برای کشور برنامهریزی و برای اجرای این برنامهها از بهترین متخصصان و تحصیل کردگان جامعه استفاده کرد.