ارسال پیام از ولنجک به واشنگتن/حوزه نفت و انرژی میانجی توافق میشود؟
تفاوت و تمایز این دور از مذاکرات در همین نگاه متمرکز بر منافع ملی و دادوستد در قالب مذاکراتی است که مبتنی بر حصول منافع مشترک پایهگذاری شده و شاید اینبار همین تفاوت و تغییر استراتژی بتواند آب رفته چندینساله را به جوی بازگرداند و فارغ از دعواهای ژئوپلیتیکی و رویکردهای ایدئولوژیک، قطار مذاکره را به مقصد برساند؛ جایی که لحاظ منافع هر دو طرف، بالاترین تضمین موفقیت و کامیابی در مذاکرات است.

روزنامه هم میهن در یادداشتی نوشت:
مذاکرات هستهای در طول کمتر از بیست روز، روند ملموس و محسوس مثبت و رو به جلویی، فراتر از انتظارها داشته و بهنظر میرسد اگر اتفاق غیرمنتظره یا دخالتهای فرامتنی و کارشکنی لابیهای قدرت و جنگطلبان نئومحافظهکار متحد اسرائیل، مانع از پیگیری این روند نشود؛ برای اولینبار در تاریخ پرفرازونشیب چالش چنددههای میان ایران و ایالات متحده متن بر حواشی غلبه کند و با یک اتفاقنظر مشترک در هر دو سوی اقیانوس، یک توافق ماندگار و باثبات میان این دو دشمن دیرین رقم خورد.
بهکارگیری عبارت «دشمن دیرین» در این بخش از نوشتار با قصد و غرض انجام گرفته و اشاره به این نکته دارد که این مخالفت و دشمنی تا پیش از پیروزی انقلاب ایران روندی معکوس با ساختار سیاسی مستقر داشت و مبتنی بر اتحاد و دوستی و پیوند ناگسستنی بود و همین قرابت تمامعیار و حمایت وثیق دولت ایالات متحده از سلطنت پهلوی و ایستادگی در برابر عزم ملی ایرانیان برای سرنگونی ساختار سیاسی، پایهگذار ایجاد خصومت ریشهدار انقلابیون نسبت به واشنگتن شد؛ تا جایی که با اشغال سفارت آمریکا، دو کشور را در منازعهای تمامعیار و کمتر سابقهدار در عرصه نوین روابط بینالملل قرار داد.
این در حالی بود که فارغ از این منازعات سیاسی هر روز پردامنهتر، برقراری ارتباط و اتحاد حتی در چارچوب و قالب استراتژیک چه در زمان جنگ و چه پس از آن در دوران هدفگذاری توسعه اقتصادی، میتوانست برای هر دو کشور منافع مشترک فراوان و تعیینکنندهای رقم بزند و فضای کاملاً متفاوتی را در آستانه 50سالگی انقلاب ایران میان ایران و ایالات متحده شاهد باشیم.
اما چه شد که در همه این سالها، فارغ از همه کارشکنیهای رقبای منطقهای، تغییرات سیاسی، دگرگونی ایام و تغییر و تحولات در قواعد و تعاریف روابط بینالملل و دیگر گزینهها و گزارهها، فارغ از دامنهدار شدن مناقشات سیاسی، بدیهیات منافع مشترک و زمینهها و بسترها و ضرورتهای مستعد و فراوان و توجیهدار برقراری ارتباط، نادیده انگاشته شد و همهچیز در معادلات دوجانبه بر مدار مجادلهجویی چرخید و به نفع رقبای منطقهای و منافع قدرتهای جهانی رقیب رقم خورد و سیاست و استراتژی منازعهجویی بافرازونشیب از سوی هر دو طرف پی گرفته شد؟
واقعیت آن است که دو طرف با تمرکز بر روی منافع مشترک بالقوه، عطف به سابقه مناقشه و تاریخچه منازعه، با تحریک و تحرک بازیگران ثانویه در همه این سالها و بهخصوص در دو دهه اخیر که پروند هستهای روی میز معادلات قرار گرفت؛ به جای فرصتنگری، بر مدار تهدیدمحوری حرکت کردند و با بهانهای واهی مسیری را که میشد بهراحتی دیگرگونه طی کنند و گرهی را که میشد با دست باز کنند به دندان گرفتند و کلاف سردرگمی خلق شد که سر رشته آن هر روز پنهانتر و گشودن آن هر روز سخت و سختتر شد.
نمونه آنکه به اذعان آژانس بینالمللی انرژی هستهای، هیچگاه نشانه و دلیل متقن و ادله مشهودی بر انحراف در پرونده هستهای ایران دیده نشد و تنها ادعاهایی همواره مطرح بود که مثلاً در حل پرونده «PMD» در دوران مذاکرات برجام حلوفصل شد و یا ادعای گریز هستهای ایران که از ٨سال پیش ضربالاجل ٣ هفتهای برای حصول آن مطرح شد و با گذشت سالهای متمادی هیچ اتفاقی در این زمینه رخ نداد. یا لفاظیهای همیشگی در مورد تهدید «همه گزینهها روی میز است» که فضای روابط دو کشور را به اینجا رسانده و هیچ مابهازای عینی و حقیقی هم در بیرون از فضاسازیها نداشته است.
در واقع، اگر امروز برخلاف انتظارات و پرونده قطور منازعات، مذاکرات هستهای روندی مثبت و دور از حواشی روبهجلو و در مسیر غایی و نهایی دارد، آن است که دو طرف به جای توجه به سوابق مناقشهبرانگیز، تحرکات و تبلیغات منفی کارشکنان و نگاه پسینی به وقایع، با نگاه روبهجلو، لحاظ منافع مشترک و پرهیز از پذیرفتن حاشیهپردازیهای کارشکنان بر روی اصل مطالبات تمرکز دارند و عزم و اراده جدی برای بستن این پرونده هزینهساز و مملو از حواشی و مخاطرات را در اولویت قرار دادهاند.
نکته آن است که مسئولان ایالات متحده با یک حساب و کتاب ساده و محاسبه هزینه و فایده به پرونده هستهای و پیامدهای مناقشهبرانگیز آن بنگرند و مخاصمهجویی در این زمینه را جز با پرداخت هزینههای گزاف ممکن و میسر نمیدانند و از اساس برنامه هستهای ایران حتی در وجه نظامی آن هیچ آسیب و خطری برای منافع ملی ایالات متحده ندارد و هزینهای هنگفت است که سالها برای امنیت ادعایی اسرائیل خرج شده و میدانیم که ترامپ کاسبپیشه و تاجرمسلک در قالب استراتژی «اول آمریکا» حتی حاضر نیست بدون چشمداشت و منافع برای نزدیکترین متحدان خود نیز گام بردارد.
از طرف دیگر، طرف ایرانی نیز برخلاف سالهای گذشته که استراتژی مذاکراتی خود را بر وجوه سلبی استوار میکرد و در وجه ایجابی هیچ مشوق ملموس و ترغیبکنندهای برای طرف مقابل نداشت و نمیتوانست حتی در برجام، تضمینی دستوپاگیر برای باقی ماندن دولت ایالات متحده در توافق هستهای ایجاد کند؛ اینبار از همان ابتدای کار، ظرفیتی مجذوبکننده پیشروی طرف آمریکایی و روی میز مذاکره گذاشته است.
تاکید مسعود پزشکیان بر موافقت با سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی در اقتصاد ایران، آن گزینه و گزاره متفاوت و ایجابی است که میتواند بیشوپیش از هر چیزی ترامپ را متقاعد کند که به جای توجه به منافع اسرائیل و صرف هزینههای فراوان و بیبازگشت مخاصمهطلبی و تنشافزایی، از مسیر منافع مشترک به تغییر استراتژی منطقهای بنگرد. شاید عطف به همین تغییر استراتژی بود که معاون اول رئیسجمهوری اینبار در معرفی فرصتهای سرمایهگذاری در همایش «تحول در سرمایهگذاری و توسعه در بالادست نفتوگاز ایران» صریحتر از هر زمان دیگری در سخنانی معنادار و حاوی پیام مشخص، گفت: «آماده آغاز دورانی تازه از مشارکتهای بزرگ و هوشمندانه با جهان هستیم، امنیت انرژی دیگر یک موضوع صرفاً اقتصادی نیست، بلکه یک ضرورت جهانی است، خواهان شراکتهای راهبردی، پایدار و مبتنی بر منافع بلندمدت متقابل هستیم».
این پیامی بود که صبح سهشنبه هفته گذشته از سالن اجلاس سران واقع در ولنجک تهران مستقیم به کاخسفید مخابره شد و اینبار نه در حرف و شعار که در عمل از استراتژی ایران و زمینه و عرصه بیبدیل و بازار چندهزار میلیارد دلاری انرژی ایران برای ترغیب طرف آمریکایی برای حضور در اقتصاد ایران و بهتبع تضمین حصول و استمرار حضور در توافق با ایران رونمایی کرد. نکته آنکه تحریمها با همه مشقات و مصائبی که گریبانگیر معیشت مردم کرده و باعث زمینگیر شدن لوکوموتیو توسعه کشور شده؛ در همه این سالها بهخصوص در صنعت راهبردی انرژی ایران یک زمینه و بستر بالقوه و ایدهآل برای سرمایهگذاری ایجاد کرده است که نمونههای ملموس آن در همین همایش در قالب معرفی ٢٠٠فرصت سرمایهگذاری توسط شرکت ملی نفت رونمایی شد.
هر چه هست، تفاوت و تمایز این دور از مذاکرات در همین نگاه متمرکز بر منافع ملی و دادوستد در قالب مذاکراتی است که مبتنی بر حصول منافع مشترک پایهگذاری شده و شاید اینبار همین تفاوت و تغییر استراتژی بتواند آب رفته چندینساله را به جوی بازگرداند و فارغ از دعواهای ژئوپلیتیکی و رویکردهای ایدئولوژیک، قطار مذاکره را به مقصد برساند؛ جایی که لحاظ منافع هر دو طرف، بالاترین تضمین موفقیت و کامیابی در مذاکرات است.