چوپان در دادگاه: راننده نیسان با شمشیر سراغم آمد و من از خودم دفاع کردم
خرداد سال ۱۴۰۳ گزارش یک درگیری مرگبار کنار یکی از جایگاههای پمپ بنزین ورامین به پلیس اعلام شد.

با حضور مأموران در محل بلافاصله متهم دستگیر شد و به قتل اعتراف کرد. سپس با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه 11 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه اولیای دم خواهان قصاص متهم شدند.
سپس متهم به جایگاه رفت و در تشریح ماجرا گفت: «یک هفته قبل با خودروی مقتول که یک نیسان آبی بود تصادف کردم و آسیب زیادی به خودروی پژو 405 من وارد شد. طبق نظر کارشناس پلیس، خودروی نیسان مقصر شناخته شد. اما چون در لحظه تصادف مالک خودرو پشت فرمان نبود و شاگردش رانندگی میکرد وقتی پلیس قصد داشت نیسان را به پارکینگ منتقل کند او با مالک نیسان تماس گرفت و خواست به محل بیاید. بعد از اینکه مالک خودرو به نام بهروز آمد از من خواست با هم مصالحه کنیم تا پلیس خودرواش را به پارکینگ نبرد. او گفت که تمام خسارت و افت قیمت خودروام را در اسرع وقت پرداخت میکند. من اول موافقت نکردم تا اینکه با شوهرخواهرم تماس گرفتم و از او خواستم برای انتقال ماشینم به تعمیرگاه کمکم کند. وقتی او رسید تا راننده نیسان را دید او را شناخت و گفت از دوستانش است. بنابراین من هم با وساطت او راضی به مصالحه شدم.»
او در ادامه گفت: «از فردای روز تصادف هربار که با بهروز تماس میگرفتم یا جواب درستی نمیداد یا امروز و فردا میکرد تا اینکه بعد ازیک هفته به من گفت برای گرفتن خسارت به جلوی پمپ بنزین ورامین بروم. من هم با شوهرخواهرم رفتم اما به محض اینکه رسیدیم بهروز با شمشیر به ما حمله کرد و من هم در دفاع از خودم با چاقو چند ضربه به او زدم.»
قاضی از متهم پرسید: «چرا شما با خودت چاقو برده بودی؟»
متهم جواب داد:« من چوپان هستم و به خاطر شرایط کارم و اینکه ممکن است حیوانات وحشی به من حمله کنند همیشه چاقو در جیبم میگذارم.»
قاضی سؤال کرد: «در بررسی فیلم دوربین مداربسته محل حادثه مشخص است که در لحظه قتل او روی زمین افتاده و شما از بالا به او چاقو میزدی. اگر قصد کشتنش را نداشتی چرا وقتی روی زمین افتاد فرار نکردی؟»
متهم گفت: «او روی زمین افتاده بود اما شمشیر را میچرخاند تا من را بزند و من برای نجات جانم او را زدم. وگرنه من آن روز به قصد گرفتن ضرر و زیان خودروام به محل قرار رفته بودم و اصلاً فکر نمیکردم که قرار است با او درگیر شویم. البته چند لحظه قبل از آن هم برادر بهروز با چوب ضربهای به سرم زده بود که کاملاً گیج بودم و درست نمیدیدم.»
در پایان این جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.