بهنژاد: فقط یک حسرت بر دلم مانده است
هفتمین دوره لیگ ملتهای والیبال، برای ما یک واقعیت مهم را آشکار کرد: کشورمان سرشار از استعدادهایی است که همچون آتشی زیر خاکستر، در انتظار نسیمی برای شکوفایی هستند.

ستارگان نوظهوری که در دل تیم ملی کشورمان و در چارچوب این رقابتها برخاستند، خط بطلانی بر برخی پندارهای غلط کشیدند؛ پندارهایی که با رفتن یک بازیکن تصور میکردند تیم دچار قحطی است.
عرشیا بهنژاد در نخستین سال حضورش در جمع ابر بازیکنان جهان، عملکرد درخشانی داشت و امیدها را زنده کرد که شاید او «سعید معروف» دیگری در والیبال ایران باشد. اما خودش میگوید: «من تمام تلاش خود را به کار بردم، اما مقایسه من با کاپیتان سعید اشتباه است. او اسطورهای فراموشنشدنی است و من هم تواناییهای خاص خودم را دارم. الگوی من اول دچکو، پاسور بلندآوازه آرژانتینی است و سرمشق دومم آقای سعید معروف. هر بار که داخل زمین قرار گرفتم، تنها به این فکر کردم که تیم ملی نتیجه بگیرد و مردم دوباره با والیبال آشتی کنند.»
عرشیا بهنژاد از یک خانواده کاملاً والیبالی است. عموی او پاسور تیم ملی بوده، پسر عمویش شنتیا در تیم جوانان، پاس میدهد و پدرش بازیکن و مربی تیم والیبال دخانیات بوده است. او بیش از هر چیز از آقا منشی، جواد کریمی، یاد میکند که نقش بزرگی در پیشرفت او داشته است.
در پاسخ به این پرسش که آیا پیاتزا نکات فنی پاسوری را به او آموزش داده؟ عرشیا میگوید: «آقای پیاتزا ابتدا طریقه گام برداشتن من در زمین را اصلاح کرد و گفت: میخواهم خیلی راحت والیبال بازی کنی، بنابراین باید برخی حرکات ضعیفت را اصلاح کنم. من همیشه از راهنماییهای او بهره زیادی بردم.»
پاسور جوان و شماره یک تیم ملی والیبال ایران درباره بهترین پاسور لیگ ملتها نیز میگوید: «بریزارد، پاسور تیم ملی فرانسه، عالی بازی کرد.»
در ادامه درباره حسرتهای از دست رفته تیم ملی در لیگ ملتها بیان میکند: «اگر در هفته اول در برزیل با این کشور بازی نمیکردیم، حتماً آنها را شکست میدادیم. اما بزرگترین حسرت ما شکست مقابل تیم ایالات متحده بود؛ در حالی که خبر بروز جنگ تحمیلی به کشور عزیزمان رسید، خیلی افسوس خوردیم که در خاک مقدس ایران و کنار مردم و خانواده خود نیستیم.»
عرشیا بهنژاد در پایان گفتوگو میگوید: «فعلاً قصد دارم در تیم شهداب بازی کنم، اما دو پیشنهاد از تیمهای اروپایی داشتم. سال آینده حتماً راهی آن سوی مرزها خواهم شد.»