به روز شده در
کد خبر: ۱۰۳۱۹

اقتصاد دوره ناصرالدین شاه؛ کرایه خانه در تهران ماهانه 2 قران

ناصرالدین‌شاه قاجار، پادشاهی بود میان دو دنیای متضاد؛ از یک‌سو دل‌بسته تعزیه و حرم و حکایت و از سوی دیگر شیفته قطار، تماشاخانه و سفر فرنگ شده بود.

اقتصاد دوره ناصرالدین شاه؛ کرایه خانه در تهران ماهانه 2 قران
گروه اقتصادی آوش

در روزگاری که اقتصاد جهان به‌سرعت از زمین‌داری به کارخانه کوچ می‌کرد، شاه قاجار هنوز در اندیشه توزیع خلعت و عزل و نصب والیان می‌چرخید. اما تاریخ اقتصادی این دوره، فقط داستان سستی شاه نیست؛ بلکه قصه ساختار پوسیده‌ای است که نه‌تنها درآمد نمی‌ساخت، بلکه حتی قدرت خرج کردن درست را هم نداشت.

حتی اوضاع از این هم بدتر بود؛ بعدها که مستشاران غربی برای سر و سامان دادن به حساب و کتاب‌های دولت فخیمه ایران به تهران آمدند یک واقعیت تلخ عیان شد. حکومت تهران نه تنها بدون حساب و کتاب درآمدهای حاصل از مالیات ستانی را خرج می‌کرد، بلکه حتی آمار دقیقی از دخل و خرج کشور هم وجود نداشت. یعنی شاه هیچ‌وقت نفهمید که درآمد سالیانه دربار چقدر است و سالانه چقدر خرج روی دستش می‌ماند.

درآمد سالیانه دولت؛ بازی با ارقام بی‌پشتوانه

بر اساس آرشیو ناصری و تحلیل‌های دکتر محمدتقی فرور و چارلز عیسوی، کل درآمد سالانه دولت در دهه‌های میانی سلطنت ناصرالدین شاه حدود ۶ تا ۸ میلیون تومان برآورد شده است. از این رقم، چیزی بین ۲ تا ۳ میلیون تومان در قالب مالیات‌های ارضی و سنتی تأمین می‌شد. تتمه درآمد هم یا از طریق گمرک و تجارت به‌دست می‌آمد، یا با فروش امتیازاتی مانند راه‌آهن، دخانیات و تلگراف تامین می‌شد.

بر اساس داده‌های وزارت دارایی عثمانی و گزارش‌های کنسولگری بریتانیا در مصر در همین سال‌ها (دهه ۱۸۷۰) درآمد دولت عثمانی بالغ بر ۴۰ تا ۵۰ میلیون پوند و دولت خدیوی مصر حدود ۱۲ تا ۱۵ میلیون پوند بود.

تورم خزنده و تباهی معیشت

بر پایه تحلیل‌هایی که عباس میلانی در تطبیق با نرخ برابری ریال و پوند آورده و تطبیق آن با گزارش‌های کنسولی بریتانیا، یکی از بحران‌های ساختاری آن دوره، ناتوانی در تثبیت ارزش پول ملی بود. در طول پنجاه سال سلطنت ناصرالدین‌شاه، نرخ تورم نزدیک به ۶۰۰ درصد رشد کرد.

علت اصلی، افت جهانی قیمت نقره بود. از دهه ۱۸۷۰ به بعد با کشف معادن عظیم نقره در آمریکا و افزایش استخراج، قیمت جهانی این فلز سقوط کرد. واحد پول ایران که بر پایه نقره بود، دچار افت شدید ارزش شد. نتیجه کاهش قدرت خرید مردم، گرانی اجناس وارداتی و فربه‌تر شدن طبقه دلال و اجاره‌دار بود.

اقتصاد در دوران ناصرالدین شاه

خورد و خوراک مردم چطور بود؟

درآمد سالانه یک رعیت در دهه ۱۸۸۰ بین ۱۵ تا ۲۰ قران تخمین زده شده و هزینه‌ خرید ۵ من گندم (قوت غالب مردم) حدود ۱ تا ۲ قران بود. این یعنی نیمی از درآمد سالانه، فقط صرف نان می‌شد (منبع: اسناد مالی خراسان، دفتر مستوفی‌الممالک، جلد سوم).

در شهرها نیز طبقات پایین برای اجاره اتاقی در حاشیه تهران باید ماهانه نزدیک ۲ قران پرداخت می‌کردند که معادل یک‌سوم دستمزد روزانه کارگر ماهر بود.

تجارت خارجی؛ پارچه در ازای خاک!

تجارت ایران در دوره ناصری بیشتر بر صادرات فرش، تریاک، خشکبار و پوست حیوانات استوار بود. درحالی‌که واردات شامل پارچه‌های ماشینی، شکر، چای، تفنگ و ابزارآلات صنعتی می‌شد. آمارهای کنسولی بریتانیا در تهران نشان می‌دهد تراز تجاری کشور در اغلب سال‌ها منفی بود و بدهی‌های خارجی دائما در حال افزایش بود. درآمد سالانه از گمرک‌ها بین ۷۰۰ هزار تا یک میلیون تومان برآورد شده (عیسوی، Economic History of Iran).

استقراض خارجی؛ سرآغاز وابستگی

ناصرالدین شاه، نخستین پادشاه ایران بود که رسما از غرب قرض گرفت. وام‌های دریافتی از بانک شاهی انگلیس و بانک استقراضی روس با بهره‌هایی بین ۶ تا ۱۲ درصد، صرف هزینه‌های دربار، سفرهای فرنگ و گاه سرکوب شورش‌ها شد. در اسناد رسمی، میزان استقراض ثبت‌شده در پایان دوره ناصری حدود ۱.۵ میلیون پوند است که بخش عمده‌اش از روسیه تأمین شد.

بودجه دربار؛ قصر در فقر

از میان کل بودجه دولت حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد صرف دربار می‌شد. مخارج سفر فرنگ، جشن‌ها، حرمسرا و مواجب شاهزادگان قاجار که هر سال تعدادشان بیشتر می‌شد، بخش بزرگی از این هزینه را شامل می‌شد. به‌عنوان مثال، طبق گزارش سفارت فرانسه در تهران، آرشیو ملی پاریس در سال ۱۸۷۳ هزینه سفر فرنگ شاه، تنها در پاریس، نزدیک به ۸۰۰ هزار فرانک برآورد شد.

بیکاری مفهومی نداشت

در آن زمان هنوز واژه بیکاری به‌معنای امروز رایج نبود. اما فقدان شغل مولد در شهرهای بزرگ، به‌شدت ملموس بود. جوانان طبقه متوسط به خدمات درباری یا منشی‌گری پناه می‌بردند و روستاییان هم عمدتا در نظام ارباب‌رعیتی گرفتار بودند. توسعه صنعت و کشاورزی مدرن نیز عملا وجود خارجی نداشت.

اقتصاد در دوران ناصرالدین شاه

تولید ناخالص داخلی؛ عقب‌تر از رقبا

بر پایه محاسبات Angus Maddison تولید ناخالص داخلی سرانه ایران در دهه ۱۸۷۰ حدود ۱۸ دلار بوده در حالی که GDP سرانه عثمانی حدود ۵۰ دلار و مصر نزدیک ۶۰ دلار تخمین زده شده است. این اعداد نشان می‌دهد که ایران در میان قدرت‌های منطقه، از نظر تولید اقتصادی سرانه، در جایگاهی پایین‌تر ایستاده بود. عدم تمرکز دولت بر نوسازی و فقر نهادی این شکاف را در دهه‌های بعد عمیق‌تر کرد.

ارسال نظر

آخرین اخبار