خون « الهه حسین نژاد» نباید هدر شود
ما میتوانیم کاری کنیم که اعدام ، نقطه پایان این زنجیره وحشت نباشد، میتوانیم از روایت های وحشتناک ربوده شدن توسط راننده مسافرکش های بدون مجوز بنویسیم، از پروندههایی که در آنها، قربانیان تنها به خاطر یک اشتباه کوچک و سوار شدن به خودروهای عبوری که به عنوان مسافرکش قصد ربودن مال و یا شرافت آنها را داشتهاند به قتل رسیده و یا با مشکلات بسیاری روبرو شدهاند.

خودرو که می پیچد به مسیری فرعی، زن جوان اعتراض می کند اما وقتی تیزی چاقوی مردی را که تا همین چند لحظه قبل تصور می کرد او هم یک مسافر است بر پهلویش حس می کند، تازه می فهمد که در چه مخمصه ای گیر افتاده است، صحنه های تلخ و سیاه ، مثل یک فیلم دور تند، از جلوی چشمانش میگذرند ، التماسهایش در آن نقطه دور افتاده برای آنکه طلا و پولش را بگیرند اما شرافتش را لکه دار نکنند و رهایش کنند، چشمان وحشتزده کودکش که از آن شب سیاه، زبانش بند آمده است، ضربات مشت و لگد برای شکستن مقاومتش و لحظاتی که آرزو می کرد زودتر جانش را بگیرند....
زن حالا در پلیس آگاهی است و دارد ماجرا را تعریف می کند و من و همه خبرنگاران حوادث ، قلبمان به درد آمده است، روایت این زن ، روایت مشترک ده ها و صدها قربانی جنایتهای نابودگری است که ما در تیترهایمان از آن با عنوان« جنایتهای مسافرکشهای متجاوز» یاد میکنیم و هر بار که خبرش را مینویسیم و چهره متهم پرونده را برای شناسایی توسط دیگران منتشر میکنیم به این مسئله فکر میکنیم که چرا این زنجیره سیاه قطع نمیشود و دایم تکرار میشود.....
غمگینترین لحظه این روایت آنجاست که زنان ربوده شده میگویند« کاش مرده بودم، کاش همانجا مرا کشته بودند»، او احساس میکند که زندگیاش نابود شده و به سطر آخر رسیده است، زخم زبانها و بی حرمتیهای دیگران خفهاش میکند ، او سکوت میکند و خیره میشود به کاغذ سفید شکایتنامهای که جلویش روی میز قرار دارد، شاید دارد با خودش فکر میکند که کاش کمی بیشتر صبر کرده بود برای تاکسی، اتوبوس و یا حتی یک تاکسی اینترنتی و حالا به اینجا نرسیده بود....
این روایتهای شیطانی
پرونده «خفاش شب» جنجالیترین نقطه شروع حوادث وحشتناک مسافرکشهای آدم ربا در ایران بود ، خصوصا با کشف جسد سوخته زنی جوان و کودکش و یافتن جسد دختر دانشجویی که معصومانه ربوده شده و به قتل رسیده بود، خیلی زود خبرجنایتهای خفاش شب، به بحث مهم آن روزهای ایران تبدیل شد ، بعدها اما پروندههایی به مراتب وحشتناکتر در صفحات حوادث رسانهها منتشر شد، با آمارهای قربانیان بیشتر، 10 شاکی، 40 شاکی و...
خبرنگاران حوادث حالا چند دهه است که روایتهای دردناک از ربودن زنان و دختران، کودکان و حتی مردان را منتشر میکنند، پرونده قتلهای مخوف قربانیانی را که زندگیشان نابود شده و با بحرانهای روحی و روانی بینهایت بزرگی روبرو هستند، با انگها و فشارهای خانواده، با شک و گمانهای ویرانگر، با کلماتی که مثل بمبهای ناپالم قلب آنها را تکه و پاره میکند «اگر مراقب بودی، اگر وضعیت لباسهایت مناسب بود، اگر زودتر به خانه برمیگشتی و .... این بلا سرت نمیآمد و...» و ما حوادث نویسها سالهاست که با این رنج و دردها آشناییم و کاری از دستمان برنمیآید جز نوشتن و نوشتن و نوشتن....
- « قاتل الهه حسین نژاد دستگیر شد »، این سیاهترین و تازهترین خبراز جنایتهای دنباله دار مسافرکشهای شیطانی است که صبح پنجشنبه آوار میشود روی سر همه ایران، خبری تلخ و ویرانگر برای همه ما که روزهاست منتظر بازگشت دختری هستیم که به لطف فضای مجازی شده بود «دختر گمگشته ایران» و جستجویی گسترده برای یافتن ردی از او آغاز شده بود ، حالا اما همه امیدهایمان ناامید شده است، جسد دخترجوان در نزدیکی فرودگاه امام(ره) در حالی که با ضربات متعدد چاقو، به قتل رسیده، پیدا شده است.
الهه ، اگر چه تازهترین مقتول چنین جنایتهایی است اما آخرین آنها نیست، همه ما ، همه آنها که این روزها برای یافتن او پست و استوری گذاشتیم، میتوانیم دوباره بلند شویم و برای هدر نرفتن خونش استوری و پست بگذاریم، برای آنکه ماجرا تنها با اعدام قاتل یا قاتلان او تمام نشود.
ما میتوانیم کاری کنیم که اعدام ، نقطه پایان این زنجیره وحشت نباشد، میتوانیم از روایت های وحشتناک ربوده شدن توسط راننده مسافرکش های بدون مجوز بنویسیم، از پروندههایی که در آنها، قربانیان تنها به خاطر یک اشتباه کوچک و سوار شدن به خودروهای عبوری که به عنوان مسافرکش قصد ربودن مال و یا شرافت آنها را داشتهاند به قتل رسیده و یا با مشکلات بسیاری روبرو شدهاند.
ما میتوانیم نگذاریم خون الهه و دخترانی مثل او که قربانی مسافرکشان آدم ربا شدهاند به هدر برود، یک شبکه بزرگ اطلاع رسانی در این زمینه میتواند از تکرار چنین حوادثی جلوگیری کند.