تصعید؛ وقتیعزیزترینت در هوای این شهر است.

هیچکس برای ناپدید شدن آماده نیست.
تصعید؛ وقتیعزیزترینت در هوای این شهر است.
سکوت خیابان ها پر از صداییست که دیگر شنیده نمیشوند.
هیچکس نمیداند آخرین پیام، آخرین لبخند، آخرین تماس چه وقتی بود.
کاش در آغوشت میماندم و زل میزدم به چشمانت ...
اکنون چیزی که میبینم رد آتش بر زمین است. بوی سوختن و رفتن، بیصدا درهوا محو شدن.
تصعید یک پدیده علمیست، تبدیل شدن جامد به گاز،
اما تصعید یک واژه علمی نیست. این بار انسانی.
تصعید، غم واندوه زندگی بر روی خاکی است که جانها را ناپدید میکند.
و روحشان را در هوایش جا میگذارد.
جانهایی که نه سوختند و نه خاک میشوند، درهوا پخش شدند .
بی صدا، بی نام، بی نشان ...
این مجموعه روایت یک انفجار نیست.
تلاش برای ثبت حسی بینام، نشان دادن چیزی که دیده نمیشود.
و هوای شهر پر از آن است.