بازارهای جهانی چرا از بسته شدن تنگه هرمز میترسند؟
تنگه هرمز فقط یک گذرگاه آبی نیست، بلکه شاهراه انرژی جهان است. هر تهدید برای بستن آن، جهان را تا مرز شوک نفتی، تورم جهانی و بحرانهای امنیتی و ژئوپلیتیکی پیش میبرد.

تنگه هرمز در واقع یک گذرگاه باریک است. فقط ۳۳ کیلومتر در باریکترین نقطه که خلیج فارس و دریای عمان را به یکدیگر وصل میکند. اما روزانه ۲۰ میلیون بشکه نفت جهان از همین باریکه کوچک میان ایران و عمان میگذرد.
این یعنی یکپنجم نفت مصرفی کل دنیا از تنگه هرمز میگذرد. اگر صادرات گاز مایع را هم حساب کنیم، سهم این تنگه از تجارت جهانی انرژی بیشتر از ۲۰ درصد میشود.
یعنی یکسوم نفت دریایی جهان از این مسیر میگذرد. همین عددها کافی است تا جهان برای آرامش در این آبراه دست به دعا شده و برای جلوگیری از بسته شدنش خطونشان بکشد.
یک کانال، دو مسیر و دهها تهدید
نقشهها شاید تنگه را پهن نشان بدهند. اما در عمل، نفتکشها فقط از یک کانال مشخص اجازه عبور دارند. هر مسیر رفت و برگشت کمتر از ۳ کیلومتر پهنا دارد.
کشتیهای ۳۰۰هزار تنی باید با دقت از آن رد شوند. همین محدودیت کافیست تا یک برخورد ساده، یا یک اخلال کوتاه، شاهرگ انرژی را بند بیاورد. آمریکا و متحدانش این را میدانند و ناوهایشان در منطقه حاضر هستند. سیستمهای شناسایی همیشه روشن میمانند و بازار انرژی باید امن بماند. چون بیثباتی در تنگه هرمز یعنی افزایش جهانی قیمت سوخت که به معنای تشدید روند صعودی قیمت کالا و خدمات در سراسر جهان خواهد بود.
ابزار فشار یا بازی خطرناک؟
بارها اعلام شده ایران میتواند تنگه هرمز را ببندد. اما هیچگاه چنین امری را عملیاتی نشده است. دلیلش ساده است؛ بستن تنگه به معنای بستن شاهرگهای درآمدی به روی خود ایران است.
البته این فقط صادرات نفت نیست که صفر میشود، بلکه خطر درگیری مستقیم با آمریکا و متحدانش نیز بالا میرود.
تحلیلگران میگویند حتی یک وقفه کوتاه در امر حمل و نقل انرژی از تنگه هرمز، میتواند قیمت نفت را ۸ تا ۳۰ دلار بالا ببرد. تجربه هم این را تأیید کرده که کوچکترین خللی در این زمینه باعث تنش قیمتی شدیدی در بازارهای جهانی شده است.
فقط در چند روز و همزمان با بالا رفتن تنشها در خاورمیانه، شاخص نفت WTI بیش از ۱۱ درصد رشد کرد. بازار با بوی تهدید هم میلرزد، چه برسد به اقدام واقعی که باعث بسته شدن شاهرگ حیاتی انرژی جهان شود.
مین، پهپاد و موازنه اضطراب
عدهای معتقدند که تنگه هرمز امن نیست، بلکه فقط مهار شده است. از طرفی ایران در این منطقه به دکترین A2/AD پایبند است. یعنی ممانعت از دسترسی دشمن برای ایران اولویت دارد.
مینگذاری، حمله با پهپاد و اخلال در عبور کشتیها بخشی از سیاستهای عملیاتی این دکترین است.
تخمین زده میشود ایران هزاران مین دریایی دارد. در پاسخ، آمریکا و متحدانش در سال ۲۰۱۹ ائتلاف IMSC را تشکیل دادند. ناوگان پنجم آمریکا هم در بحرین حاضر است. یعنی منطقه همیشه مسلح است. کوچکترین حادثه میتواند به بحران تبدیل شود. اینجا مسیر انرژی است، ولی همزمان میدان مین هم هست.
قدرتهای نگران
آمریکا نمیخواهد عبور نفتکشها مختل شود. حفظ امنیت تنگه هرمز برایش بسیار مهم است، چرا که روی تورم و رشد اقتصادی ایالات متحده تأثیر مستقیم خواهد داشت.
چین، ژاپن و کرهجنوبی هم به امورات تنگه هرمز وابسته هستند و مدام آن را پایش میکنند. این ۳ کشور به همراه هند، آلمان، فرانسه و ایتالیا از خریداران اصلی نفت خلیج فارس هستند.
چین نگران است، چون با اختلال در هرمز، کارخانههایش از کار میافتد. هند هم به عنوان سومین واردکننده بزرگ نفت به شدت روی این گذرگاه دریایی حساب باز کرده است.
همین وابستگی باعث شده قدرتهای شرق و غرب، مستقیم یا غیرمستقیم در خلیج فارس حاضر باشند.
مسیرهای جایگزین کمظرفیت و گران هستند
از چند سال پیش برخی کشورها به فکر روز مبادا افتادهاند. عربستان سعودی خط لولهای از شرق به بندر یَنبوع در دریای سرخ کشیده است. این ابرپروژه ظرفیتی معادل ۷ میلیون بشکه در روز دارد.
امارات هم نفت خود را از طریق خط لولهای به بندر فجیره میفرستد. ظرفیت این خط لوله نیز بیش از ۱.۸ میلیون بشکه ثبت شده است.
ایران نیز پروژه گوره–جاسک را آغاز کرده است. اما فعلا ظرفیت آن کمتر از ۲۰۰ هزار بشکه در روز است. اما با اینحال نشان میدهد ایران نیز با وجود تحریم، سعی در کاهش عواقب بستن احتمالی تنگه هرمز دارد.
همه این مسیرها ظرفیتی معادل ۲۵ درصد از نفتی را شامل میشوند که در حال حاضر از تنگه هرمز عبور میکند. بنابراین میتوان گفت حداقل فعلا جایگزینی برای این شاهراه دریایی وجود ندارد.
تنگه هرمز فقط یک آبراه نیست. آینهای برای تماشای توازن جهانی است. قیمت نفت، امنیت انرژی و حتی آینده اقتصاد آسیا و اروپا به این نقطه گره خورده است.