اتحاد مقدس در گروِ پالایش زبان سیاست
معاون امور حقوقی و کنشگری موسسه پایاب و تحلیلگر مسائل بین الملل نوشت: اگر امروز مراقب واژهها نباشیم، فردا باید هزینه خشونت را در رفتارها بپردازیم و هیچ جامعهای با زبان نفرت به صلح و آرامش نرسیده است.
رضا نصری، معاون امور حقوقی و کنشگری موسسه پایاب و تحلیلگر مسائل بین الملل، در یادداشتی اختصاصی برای پایاب نوشت:
اولیویه مانونی، مترجم و اندیشمند فرانسوی، در کتاب “چگونه فاشیسم در زبان ما رسوخ میکند” هشدار میدهد که فاشیسم پیش از آنکه در خیابانها ظاهر شود، در واژگان ما ریشه میدواند. پیش از نخستین نمایش قدرت و پیش از نخستین برخورد فیزیکی، فاشیسم با واژهها آغاز میشود. زبان به تدریج احترام، تفاوت و انسانیت را از گفتار میزداید و خشونت را آرامآرام به امری عادی بدل میکند.
او نشان میدهد که در دهه ۱۹۳۰، نازیها با مهندسی دقیق واژگان، زمینهی خشونت را فراهم کردند. در رسانهها، سخنرانیها و فیلمهای تبلیغاتی، یهودیان، معلولان و مخالفان «موش»، «انگل» و «باکتری» نامیده میشدند. این واژهها شاید در ظاهر استعاری به نظر میرسیدند، اما در واقع ذهن جامعه را برای حذف انسانها آماده میکردند. در این منطق، اگر دشمن «میکروب» تلقی شود، حذف او دیگر جنایت نیست، بلکه «درمان» جامعه تلقی میشود.
این همان فرآیندی است که پژوهشگران از آن با عنوان «زیستانگارانهسازی دیگری» یاد میکنند؛ یعنی فروکاستن رقیب سیاسی یا اجتماعی به موجودی تهدیدآمیز از جنس زیستی که باید «پاکسازی» شود. چنین منطقی از خطرناکترین اشکال سلب انسانیت است، زیرا در ذهن جمعی، خشونت را به صورت وظیفهای اخلاقی و حتی مقدس جلوه میدهد.
چند دهه بعد، در دل دموکراسیهای مدرن، پژواک همان زبان را در سخنان رهبران پوپولیست میشنویم. دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، بارها مهاجران را «مارهای سمی» یا حتی – با استفاده از تعبیر هیتلر – «آلودهکنندهی خون ملت» توصیف کرده است. چنین واژههایی تصادفی نیستند. آنها بازتاب همان استعارههای دیرپای فاشیستی هستند که از قرن بیستم تا امروز در ذهن سیاستمداران و رسانهها زنده ماندهاند. وقتی مخالف سیاسی به «ویروس» یا «غدهی سرطانی» تشبیه میشود، ذهن شنونده ناخودآگاه میپذیرد که حذف او، بخشی از فرایند «درمان» جامعه است.
قدرت استعاره در شکلدهی به ذهن و رفتار جمعی، در پژوهشهای علمی نیز بهخوبی نشان داده شده است. در یکی از آزمایشهای معروف، پاول تیبودو و لِرا بورودیتسکی از دانشگاه استنفورد، گروهی از داوطلبان را به دو دسته تقسیم کردند. هر دو گروه گزارشی مشابه درباره جرم در یک شهر خیالی دریافت کردند، با یک تفاوت نامحسوس: در نسخه نخست، جرم بهصورت «هیولایی وحشی که در شهر میچرخد» توصیف شده بود؛ در نسخه دوم، از جرم بهعنوان «ویروسی که در شهر منتشر میشود» یاد شده بود.
نتایج شگفتانگیز بود. کسانی که با استعارهی «هیولا» روبهرو شده بودند، بهطور میانگین سهچهارم راهحلهای خود را بر اقدامات قهری – مانند افزایش نیروهای پلیس یا ساخت زندان – متمرکز کردند. در مقابل، گروهی که با استعاره «ویروس» مواجه شده بودند، راهحلهای خود را بیشتر بر پیشگیری، اصلاح ساختاری و درمان ریشهای متمرکز ساختند. نکته مهمتر این بود که اغلب شرکتکنندگان تأثیر استعاره بر تصمیم خود را انکار کردند. آنها گمان میکردند تصمیمشان «منطقی» است، در حالی که تنها یک واژه در متن توانسته بود مسیر تفکرشان را تغییر دهد.
این آزمایش نشان میدهد چگونه یک واژهی ساده میتواند جهتگیری ذهنی ما را تعیین کند و حتی سیاستگذاری را دگرگون سازد، بیآنکه متوجه شویم.
در سالهای اخیر، نشانههایی از همین زبان خطرناک در فضای رسانهای و سیاسی ایران – در میان طرفداران احزاب وجناحهای مختلف – نیز دیده میشود. عباراتی مانند «سرطان اصلاحات» برای اشاره به یک جریان فکری و سیاسی، یا واژهی تحقیرآمیز «عرزشی» بهجای «ارزشی» برای حمله به نیروهای اصولگرا، از همین جنس هستند. شاید در نگاه نخست کنایهآمیز یا طنزآلود به نظر برسند، اما در عمق خود حامل پیامی نگرانکنندهاند.
وقتی یک جریان سیاسی به «سرطان» تشبیه میشود، نهتنها به آن انگ بیماری زده میشود، بلکه تلویحاً تجویز میشود باید آن را «برداشت» یا «ریشهکن کرد». هنگامی که یک گروه فکری یا اجتماعی با تغییر یک حرف — از «ارزشی» به «عرزشی» — تقلیل مییابد، هدف چیزی جز تحقیر هویت انسانی و اخلاقی او نیست. چنین لغزشی در زبان، اگر اصلاح نشود، دیر یا زود به لغزشی بزرگتر در اخلاق و رفتار جمعی منتهی خواهد شد.
زبان توهینآمیز و بیماریگونه، جامعه را بهسرعت دو قطبی میکند. در چنین فضایی، گفتوگو از میان میرود، تفاوت تحمل نمیشود و جامعه از درون فرسوده میگردد. هیچ تهدید خارجی، هیچ تحریم یا فشار بینالمللی، نمیتواند به اندازه این شکاف درونی به وحدت ملی آسیب بزند.
پس از جنگ دوازدهروزه – برخلاف پیشبینیها و تحلیلهای إسرائیل – ایرانیان تجربهای کمنظیر از همبستگی ملی را از سر گذراندند. در آن روزها، از هر جناح و گرایش، مردم در دفاع از کشور و کرامت ملی در کنار یکدیگر ایستادند. رهبر انقلاب آن همبستگی را «اتحاد مقدس» نامیدند. اگر این اتحاد بخواهد پایدار بماند، نیازمند زبانی است که وحدت – و نه نفرت – را بازتاب دهد.به بیان دیگر، زبان سیاست در ایران باید بستری برای همگرایی باشد، نه میدان نفرت. هر واژهای که رنگ تحقیر یا حذف به خود بگیرد، هر استعارهای که رقیب را «بیماری»، «آفت» یا «حیوان» بنامد، در تضاد مستقیم با همان اتحاد مقدسی است که از دل بحران زاده شده است.
زبان میتواند جامعه را بسازد یا ویران کند. جامعهای که در آن واژهها آلوده به نفرت شوند، بهسرعت در مسیر دوقطبیشدن و فرسایش اخلاقی میافتد. اگر امروز مراقب واژهها نباشیم، فردا باید هزینه خشونت را در رفتارها بپردازیم و هیچ جامعهای با زبان نفرت به صلح و آرامش نرسیده است.