پیکاسو در تهران، در جهان بودن و چیزهای دیگر
پیکاسو بیش از 130 هزار اثر خلق کرد. برای افرادی که در دوران طولانی زندگی او زندگی میکرده و مشغول جمعآوری آثار هنری بودهاند هیچ بعید نیست که تعدادی از آثار او را در اختیار داشته باشند. این موضوع شامل موزهها و مجموعهداران ایرانی که در دهه پنجاه شمسی در دوران رونق اقتصادی حکومت پهلوی زندگی میکردند هم میشود.

زنی در اواخر پنجاه سالگی با چادر سیاه و کلاه آفتابگیر کوچک به همراه عروس و نوهاش، که دختری چهار، پنج ساله است، به تهران آمده تا تعطیلات سال نو را دور از شلوغی این وقت سال در شهرهای زیارتی و توریستی بگذرانند. اولین انتخابشان برای گذراندن یک روز تعطیل در تهران «موزه هنرهای معاصر» است. چرا؟ مادربزرگ اجازه نمیدهد فرد دیگری جواب بدهد، میگوید: «مهمتر از پیکاسو که نداریم. آمدیم پیکاسو را ببینیم».
نمایشگاهی از آثار پیکاسو در تهران از اواخر اسفند تا پایان اردیبهشت در موزههای هنرهای معاصر تهران برپاست. جمعآوری آثار برای این نمایشگاه در دی ماه سال گذشته آغاز شده است. موزه هنرهای معاصر فراخوانی منتشر کرده و در آن از موزهها و مجموعهداران خصوصی دیگر دعوت کرد اگر کارهایی از پیکاسو در مجموعه خود دارند با کرییتورهای نمایشگاه آینده موزه تماس بگیرند. پیکاسو بیش از 130 هزار اثر خلق کرده است. برای افردی که در دوران طولانی زندگی او زندگی میکرده و مشغول جمعآوری آثار هنری بودهاند هیچ بعید نیست تعدادی از آثار او را در اختیار داشته باشند. این موضوع شامل موزهها و مجموعهداران ایرانی که در دهه پنجاه شمسی در دوران رونق اقتصادی حکومت پهلوی زندگی میکردند هم میشود.
برآورد اینکه چه تعداد اثر از پیکاسو در ایران وجود دارد، کار راحتی نیست. صرفا میتوان به گفتههای مجموعهداران استناد کرد که میگویند اثری از پیکاسو را در مجوعه این یا آن مجموعهدار قدیمی دیدهاند. در مورد موزهها هم شرایط تا حدودی همین است. به غیر از برخی آثار که در سالهای اخیر روی دیوار موزهها رفته است، کاتالوگ قابل استنادی که نشان دهد هرکدام از موزههای مهم ایران چه آثاری از پیکاسو را در اختیار دارند وجود ندارد. تمام چیزی که میدانیم این است که سوای موزه بسیار پیشروی هنرهای معاصر تهران و سوای مجموعهداران خصوصی، آخرین خاندان سلطنتی ایران هم به پیکاسو علاقمند بودند و آثاری از او خریدهاند که بعد از انقلاب به دست مجوعه بنیاد مستضعفان، جایی که قرار بود مدیریت اموال به جا مانده از خاندان فراری را به عهده بگیرد، افتاده است. برخی از این آثار در سالهای اخیر به نمایش در آمده و فهرست شده است. برخی دیگر هنوز از دید عموم پنهان است.
با چنین شرحی وعده برگزاری نمایشگاهی از آثار پیکاسو در تهران بسیار هیجانانگیز بود. انتشار فراخوان از سوی موزه محترمی مثل موزه هنرهای معاصر این احتمال که بالاخره بشود در جایی نمایی از تمام آثار پیکاسو در ایران را تماشا کرد بیشتر میکرد. اما چنان که افتد و دانید، عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها!
مجموعهداران خصوصی از پاسخ دادن به فراخوان موزه خودداری کردند. برخی میگویند ترس از آسیب دیدن کارها، یا ترس از گم شدن آنها، یا حتی مصادره، که در خاطره جمعی نسل سرمایهدارانی که انقلاب را پشت سر گذاشتهاند بسیار پررنگ است، دلیل این عدم همکاری بود. موزههای دیگر هم از همکاری با موزه هنرهای معاصر خودداری کردند، بخشی از آن به دلیل این که موزههای بنیاد مسضعفان و موزههایی مانند موزه هنرهای معاصر، توسط یک نهاد دولتی مشترک مدیریت نمیشوند. بنیاد مستضعفان در کنترل دولت نیست و موزه هنرهای معاصر زیر نظر وزارت ارشاد است. بخش دیگر به دلیل این که انتقال آثار از موزهای به موزه دیگر کار اداری بسیار زیاد و هماهنگیهای وقتگیری میطلبد که احتمالا ظرف دو ماه از اعلام فراخوان تا چیدن نمایشگاه «پیکاسو در تهران» ممکن نبوده است. به هر حال، خود موزه هنرهای معاصر گنجینهای غنی از آثار پیکاسو دارد، برخی میگویند بین 200 تا 300 اثر و برخی میگویند بین 250 تا 300 اثر از پیکاسو در گنجیده موزه هنرهای معاصر قرار دارد و خلق چیدمان از میان این همه کار آن چنان سخت نبوده که با عدم همکاری مجموعهداران خصوصی و موزههای دیگر ابتر بماند.
به هر حال، خالقان نمایشگاه «پیکاسو در تهران» از میان آنچه که موجود بود و نبود 60 اثر را روی دیوار بردند، چهار فیلم کوتاه آماده و زیرنویس کردند، مقدار زیادی متن برای دیوارهای موزه طراحی کردند و برخی از آثار نزدیک به سبک پیکاسو را هم بیرون کشیدند تا نمایشگاه را با آنها به پایان برسانند هر چند برای هر کسی که «پیکاسو در تهران » را دیده باشد، پایان نمایشگاه به هیچ عنوانی نمیتواند پایان این تجربه باشد.
موزه هنرهای معاصر تهران، کمتر مکانی مناسب «تمرین هنر» و بیشتر مکانی برای «تماس با هنر» است. از ساختمان بتونی یگانهاش گرفته تا مجسمههایی که در اطراف و در داخل مجموعه جلب نظر میکند، و همینطور نمایشگاههای مختلفی که در آن برگزار میشود، بیشتر از این که «تیپ هنرمندان معاصر» را جذب کند، مکانی برای همه افرادی است که میخواهند مفری از زندگی روزمره داشته باشند. موزه در وسط شهر، بین دو پردیس اصلی دانشگاه تهران و در نزدیکی یکی از مراکز اصلی اداری- سیاسی پایتخت قرار دارد. وسط شهر بودن، قرار گرفتن در حاشیه یکی از پارکهای قدیمی تهران و همینطور بازار دستفروشی ارزانی که در نزدیکی موزه قرار دارد باعث میشود موزه هنرهای معاصر به جای مکانی در اختیار یک الیت ثروتمند، محلی در دسترس آدمهای معمولی باشد. بچههای دبیرستانی، نوجوانانی که تازه عشق را پیدا کردهاند و گردشگرانی که نمیدانند کجای تهران برای سیلقه آنها مناسبتر است همه در میان بازدیدکنندگان معمول موزه هنرهای معاصر هستند. در حالی که پاتوق روشنفکری و هنری موزه در شبهای اکران فیلم های خاص در سینمای کوچک زیرزمین آن ظاهر میشود در روزهای معمولی، همه جور آدمی در موزه و اطراف آن پیدا میشود. و حتی در چنین وضعیتی هم نمایشگاه پیکاسو در تهران جزو روزهای معمولی موزه نیست.
در روزهای اول افتتاح نمایشگاه «پیکاسو در تهران»، تصاویر صفهای طولانی در برابر موزه هنرهای معاصر دست به دست میشد. این مساله که قیمت بلیت موزه هنرهای معاصر در برابر قیمت بلیت موزههای مشابه آن در سرتاسر جهان بسیار ناچیز است، بلیت بازدیدکنندگان بزرگسال صد هزار تومان، معادل 85 سنت، دانشجویان 50 هزار تومان معادل سی و پنج سنت و کودکان زیر دوازده سال رایگان است در حالی که بلیت چنین موزهای در اروپا میتواند بین 18 تا 30 یورو باشد، در کنار دسترسی راحت با وسایل حمل و نقل عمومی، قرار گرفتن در مرکز شهر و نزدیکی به سایر تفریحات ارزان قیمت و رایگان باعث میشود موزه هنرهای معاصر بیش از بیشتر موزههای هم ردیف خودش در سرتاسر جهان در دسترس مردم معمولی باشد. تعداد بسیار زیادی از بلاگرهایی که مشغول تولید محتوا برای اینستاگرام هستند و قبلا از همه جای شهر محتوای ویدئویی تولید کردهاند هم به دلیل تازگی مجموعه خودشان را به موزه رساندند که در تبلیغ برای نمایشگاه تازه بسیار موثر بود. طبق اطلاعاتی که موزه منتشر کرده تنها در پانزده روز اول نمایشگاه حدود 55 هزار نفر از موزه بازدیده کردهاند، عکاسی کردند، سلفی گرفتند و به دوستانشان اطلاع دادند نمایشگاه پیکاسو در تهران را دیدهاند؛ در روزهای بعد از تعطیلات نوروز هم بهطور میانگین روزانه 500 نفر به نمایشگاه سر زدهاند. بازدیدکنندگانی از سرتاسر کشور، حتی ایرانیهایی که خارج از ایران زندگی میکنند و برای گذراندن تعطیلات سال جدید و تعطیلات بهار به ایران برگشتهاند هر چند ممکن است برنامه سفرشان را «صرفا به قصد بازدید از موزه» تنظیم نکرده باشند اما در روزهایی که در تهران بودند تلاش کردند هر طور شده خودشان را به موزه برسانند. یکی از آنها که برای 10 روز از آلمان به ایران برگشته، میگوید: «تمام عکسهایی که از ایران گرفتهام همان چیزهایی است که همه از ایران دیدهاند. غذا و لباسهای رنگی و چیزهایی مثل این. کسی انتظار ندارد بشود در ایران پیکاسو دید. برای همین برنامهریزی کردم تا هستم حتما این نمایشگاه را ببینم. برای ما که اینجا زندگی نمیکنیم خیلی مهم است بخشی از رویدادهای فرهنگی ایران را هم ببینیم تا فضای فرهنگی کشور از دستمان نرود اما واقعیتش این است که عکس گرفتن از کارهای پیکاسو و گذاشتن آنها در اینستاگرامی که دوستان خارجیمان هم آن را دنبال میکنند باعث میشود یک مقداری نگاههای خارجیها به ما عوض شود.»
طبعا بخش مهمی از این میل به بازدید از موزه هنرهای معاصر از نام «پیکاسو» ناشی میشود. مادر بزرگی که با عروس و نوههایش به موزه آمده است میگوید: «مگر چند بار در زندگی فرصت میشود که آدم بتواند به کارهای پیکاسو نگاه کند؟» و مرد جوان دیگری که کتانیهای رنگی چینی و شلوار پاره به پا دارد و تلاش میکند با بالا کشیدن شانههایش خالکوبی بزرگ اسم روی بازویش را زیر آستین کوتاه تیشرت پنهان کند میگوید: «پیکاسو است دیگر، همه دوست دارند ببیند چی کشیده».
موزه از این فرصت استفاده کرده تا مردم را در مورد پیکاسو، در مورد هنر مدرن، در مورد کوبیسم و همینطور چاپهای هنری که تخصص پیکاسو بوده آموزش دهد. نمایشگاه با دیوار نوشته بزرگی از شرح 9 دهه زندگی پیکاسو و مراحل مختلف زندگی هنریاش آغاز میشود و در ادامه مجموعه آثاری که برای این نمایشگاه انتخاب شدهاند، با ویدئوهایی که در سالنهای موزه نمایش داده میشود معرفی و رمزگشایی میشوند. مسالهای که باعث میشود مجموعه اخیر برای کسانی که سواد هنری بیشتری دارند کمی کسل کننده باشد هم همین تلاش موزه برای آموزش بخشی از تاریخ هنر با دنبال کردن مسیر زندگی خصوصی و حرفهای پیکاسو است. با این حال، یکی از کریتورهای نمایشگاه در این مورد میگوید: «به هر حال، کارکرد موزه در تمام دنیا کارکرد آموزشی هم هست. درست است که بعضی ممکن است مایل باشند هنر را چیزی مختص الیت و آدمهای دانشگاه رفته و ثروتمند در نظر بگیرند اما بسیاری دیگر از جمله کریتورهای این نمایشگاه اعتقاد داشتند که هنر برای مردم است و باید در دسترس مردم باشد و میتواند زمینهای برای آشنایی مردم با چیزهایی باشد که بهطور معمول در نگاه روزمرهشان با آن برخورد نمیکنند.»
برای آن دسته از بازدیدکنندگان که خودشان را فراتر از آموزش هنری مورد نظر موزه میدانند هم هنوز موضوعاتی برای بحث کردن وجود دارد. کسی نیست که بگوید میتوان زندگی هنری پیکاسو را بدون جنگ جهانی دوم و بدون مشهورترین اثر او یعنی نقاشی گرونیکا، تصویر سیاه و سفید خرابی جنگ داخلی اسپانیا با دخالت متحدین در یک روستای محل زندگی غیرنظامیان، تصور کرد. با این حال موزه مجبور بوده است در بزرگترین گالری خود، که گالری شماره چهار است، در کنار برخی از ارزشمندترین آثار پیکاسو در گنجیده موزه هنرهای معاصر که سه نقاشی از مجموعه نقاشی های زن گریان است، یک مولاژ یا کپی از گرونیکا را به نمایش بگذارد. کمتر کسی توقع داشت در این نمایشگاه گرونیکای اصلی به نمایش در آمده باشد اما نمایش مولاژ هم بحثهایی به بار آورده است؛ منتقدین میگویند این کار کیفیت کل نمایشگاه را کاهش داده است، در صورتی که مدافعال میگویند نمیتوان بدون نمایش گرونیکا به زندگی هنری پیکاسو پرداخت و اصل یا مولاژ بودن اثری که به نمایش در آمده باید در درجه دوم اهمیت قرار بگیرد.
بخشهای دیگر نمایشگاه پیکاسو در تهران که با تصویری از یکی از نقاشیهای مجموعه « نقاش و مدلش» آغاز شده است، برای مخاطبان معمولی همانقدر که قابل درک است سوال برانگیز هم هست. بخش مهمی از نمایشگاه پیکاسو در تهران روی بال نمایش دو کتاب «تاریخ طبیعی» و «گاوبازی» یا تروماکیا میگردد که برای سلیقه آموزش ندیده هم قابل درک است.
تاریخ طبیعی، خلاصهای مصور از اثر بوفون است که پیکاسو آن را با مرکب رقیق سیاه رنگ با شربت غلیظ شکر آمیخته و روی سطح فلزی پوشیده با صمغ عربی نشانده است، در ۱۹۵۷ نسخهای اختصاصی از این کتاب پیدا شد که پیکاسو آن را در ۱۹۲۳ به دورا مار هدیه داده و موزه هنرهای معاصر تهران اکنون مالک آن است. تروماکیا هم بیست و شش اثر چاپی برای تصویرسازی اولین و مهمترین کتاب مرجع در مورد فرهنگ گاوبازی است که در ۱۷۹۲ توسط قهرمان افسانهای اسپانیا «خوزه دلگادو» نوشته شده و در سفارش تصویرسازی آن در ۱۹۲۸ به پیکاسو داده شده است. بیست و شش اثر چاپی با تکنیک لیفت گراند که ساخت آنها در سال ۱۹۵۷ به پایان رسیده است. قدرت، خشونت، ظرافت و عشق و مرگ در گاوبازی را در هم تنیده است. اشکال این دو بخش از نمایشگاه این است که ارزش چاپهای هنری و اهمیت و اصالت این کتابها و سایر مجموعههای چاپی پیکاسو در ایران برای مخاطبان غیرحرفهای روشن نیست و باعث میشود برخی از این خیل عظیم بازدیدکنندگان وقتی موزه را ترک میکنند آن قدری که وقتی به آن وارد شدهاند هیجانزده بودند، مشتاق و راضی نباشند.
چیزی از ارزشهای نمایشگاه اخیر البته کم نمیشود. بسیاری از کسانی که به موزه هنرهای معاصر میآیند تجربهای تازه از مواجهه با هنر مدرن کسب میکنند و طبیعی است که همه همانقدر که پیش از دیدن پیکاسو نسبت به آثار او مشتاق بودهاند پس از دیدن این آثار مشتاق باقی نمانند. با این حال، همانطور که تدارک کنندگان و کرییتورهای موزه میگویند نام پیکاسو و شهرتش باعث میشود خیلیها علاقمند باشد از این نمایشگاه دیدن کنند حتی اگر ذائقه آموزش دیدهای در هنر مدرن نداشته باشند.
مرد جوانی که با نامزدش و یک شاخه گل آبی به نمایشگاه پیکاسو در تهران آمده میگوید: «من اصلا نمیدانستم ما در ایران اثری از پیکاسو هم داریم، فکر میکردم اگر واقعا چیزی از پیکاسو در ایران باشد هم اینها تا به حال 10 بار آن را دزدیدهاند و پولش را خرج کردهاند. تمام این چیزهایی که در این موزه است هم مثل خود موزه حاصل کار حکومت قبلی است. اگر شاه نبود این موزه هم هیچوقت ساخته نمیشد و این آثار هم هیچوقت اینجا جمع نمیشد. از این نظر خوشحالم که چیزی در ایران باقی مانده که میتوانیم به آن افتخار کنیم».
یک دانشجوی هنرهای نمایشی که خودش می گوید دو بار نمایشگاه پیکاسو در تهران را دیده است و قصد دارد دوباره هم برای دیدن نمایشگاه به موزه بیاید میگوید: «من پیکاسو را دوست ندارم. سبک نقاشی مدرن را نمیپسندم و دیدن کتاب چاپی هم به نظرم ارزش چندانی ندارد. همه اینها را میشود با کیفیت بهتر در اینترنت پیدا کرد. اما به موزه آمدم چون دلم میخواست شانس دیدن کارهای مهم نقاشی دنیا را داشته باشم. برای ما که در ایران زندگی میکنیم و دانشجو هستیم تقریبا هیچ شانسی وجود ندارد که بتوانیم مخاطب مستقیم هنر عالی قرار بگیریم. ایران این طوری است که آدم مدام احساس میکند زندگی یک جای دیگری است. با اینترنت فیلتر شده و دسترسی محدود به همه چیز، بخصوص دسترسی محدود به جریانهای معاصر هنری و فرهنگی دنیا، و با این همه تهدید و استرس و نگرانی از این که امروز جنگ میشود یا فردا، انگار در حالی که باقی دنیا در یک مسیری حرکت میکنند در ایران همه چیز متوقف شده است. انگار ما بخشی از این دنیا نیستیم. بعد نمایشگاهی مثل نمایشگاه پیکاسو در تهران را برگزار میکنند. آدم میتواند به کارهایی که برای همه دنیا آرزومند است نگاه کند، حتی کسانی از خارج از ایران میآیند که این آثار را ببیند و اینها نمایشگاه را جذاب میکند. این که آدمها متوجه میشوند ایران فقط هنر هخامنشی و ساسانی و باقی تاریخ کهنه نیست. ما هم بخشی از این جهان هستیم یا اقلا یک زمانی بخشی از این جهان بودیم و حالا میتوانیم به آن نگاه کنیم. به نظر من این یکی از مهمترین چیزهایی است که باعث می شود نمایشگاه پیکاسو در تهران این قدر جذاب باشد.»
شاهد قطعاتی از مهمترین آثار هنری جهان بودن، تماشای بخشی از آثار مهمترین نقاش مدرن جهان، انگار برای مردم احساسی از «در جهان بودن» را به همراه دارد، چیزی مشابه آن ذوقی که قبلا، قبل از تحریمهای فلجکننده علیه ایران که جلوی وقوع بسیاری از رویدادهای فرهنگی در ایران را گرفت، در زمینههایی مانند نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با حضور ناشران مطرح دنیا و یا جشنواره بینالمللی فیلم فجر با حضور برخی از آثار مهم سینمای روز جهان دیده میشد و حالا سالهاست به خاطرهها پیوسته است، آن هم در دورانی که تنها خبری که از بیرون میرسد تهدیدهای پیاپی علیه موجودیت کشور و جنگ قریبالوقوع بوده است.
این که نمایشگاه پیکاسو در تهران چرا اینقدر جذاب است بخشی از مسئله است و این که چرا حالا برگذار میشود بخش دیگر موضوع. برای کسانی که مدام به موزه هنرهای معاصر رفت و آمد دارند نه آثار دورههای آبی و صورتی آثار پیکاسو تازه است نه کشف دوباره قطعاتی از مجموعه زن گریان، یا ژاکلین در حال مطالعه و قطعات دیگر. آنچه که آشنایان به موزه و گنجینه آن در دیدار اول از آن سوال میکنند و در دیدار دوم به آن خیره میمانند مولاژ گرونیکاست. فغان و شیون و فریادی علیه جنگ، در روزهایی که نه تنها ایران در زیر اخبار احتمال یک جنگ دیگر غرق شده بلکه همان روش پاکتراشی که قوای متفقین و متحدین هر دو، یکی علیه اسپانیا و دیگری علیه آلمان به کار گرفته بودند علیه غزه به کار گرفته میشود. یکی از مفصلترین ویدئوهای نمایشگاه پیکاسو در تهران، مستندی در مورد چگونگی ساخته شدن تابلوی گرونیکاست. تصاویر زنده از بمباران روستای گرونیکا و ویرانههای که از آن به جا ماند زیر پوششی از رمزگشایی از تصاویر در هم رفته تابلو، نظر اغلب بازدیدکنندگان را از فضای آرام ساختمان بتونی موزه هنرهای معاصر تهران به جنگی واقعی در همین نزدیکی منحرف میکند و تمرکز دوباره بر هدف موزه را دشوار.
هنر قرار بود حواس ما را از واقعیت پرت کند، یک باره حواسها آنقدر پرت شد که کار هنر به جای فرار از واقعیت به هشدار دادن در مورد فجایع بیخ گوشمان تبدیل شد و تاریخ هنر هم شد تاریخ فریادهایی که شنیده نشد. وقتی قرار شد آمریکا و متحدشان به عراق حمله کنند، تدارک کنندگان جلسه پرسش و پاسخ کالین پاول، وزیر دفاع وقت آمریکا، با شوخی طبعی تلخی تصویری از گرونیکا را پشت سر پاول جا دادند که با اصرار منشیان مخصوص پاول پیش از شروع جلسه پشت پردهای آبی پوشانده شد. نمایش مولاژی از همان اثر در بهار تهران وقتی که اخبار پر از ادعا در مورد صفآرایی نظامی در مرزها و اهداف احتمالی در داخل ایران است، بیش از آنکه مروری بر تاریخ زندگی پیکاسو باشد، مروری بر تاریخ زندگی بشر است. یک روز در اسپانیا، یک روز در غزه، یک روز در تهران و خدا میداند فردا کجا.
نمایشگاه پیکاسو در تهران در مجوع هفتاد و دو اثر را در کنار هم چیده است. در کنار آثار پیکاسو، مجموعهای از مجسمههای ژان دوبوفه، و ژاره تباتبایی، نقاشیهای ژرژ براک، فرنان لژه و رابرت لونه، پروانه اعتمادی، گارنیک درهاکوپیان، بهرام دبیری، محمدعلی شیوایی، هانیبال الخاص، بهمن محصص، محسن وزیری مقدم و جلیل ضیاپور هم در این نمایشگاه به نمایش در آمده است. نمایشگاه تا سی و یکم اردیبهشت پذیرای بازدیدکنندگان است.