۳۶۵ روز اول دولت پزشکیان چگونه گذشت؟
حالا یکسال از روزی که پزشکیان وارد پاستور شده، گذشته است. سالی که نه فرصتی برای بازنگری اساسی در آموزش و بهداشت بوده، نه روی خوش به آشتی با داخل نشان داده و نه رابطه با خارجاش برای مملکت بارور بوده است.

آموزش و بهداشت رایگان، آشتی در داخل، رابطه با خارج، اینها وعده هایی که بود « پزشکیان» با آنها به ریاست جمهوری رسید. حالا یکسال از روزی که او با آیه قالَ ادْخُلُوا فی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکمْ مِنَ الْجِنِّ وَ اْلإِنْسِ فِی النَّار وارد پاستور شده، گذشته است. سالی که نه فرصتی برای بازنگری اساسی در آموزش و بهداشت بوده، نه روی خوش به آشتی با داخل نشان داده و نه رابطه با خارجاش برای مملکت بارور بوده است.
درست در همان روزی که پزشکیان با آن آیه وارد پاستور شد، اسماعیل هنیه، رهبر فلسطینی که برای تحلیف رئیسجمهور در ایران به سر میبرد، در تهران ترور شد. شهادت هنیه یک بحران جدی خارجی بود اما دوران چیدن کابینه بود و بسیاری از عواقب این حادثه امنیتی غافل. یکماه بعد از روی کار آمدن دولت، محمد میرموسوی در بازداشتگاه پلیس در لاهیجان جان باخت. دولت به سرعت دستور تحقیق و تفحص داد و وعده داد دلایل این مسئله را برای مردم آشکار خواهد کرد. هر چند گفته شد وزیر کشور گزارشی در این مورد به هیات دولت ارائه داده اما این گزارش هرگز برای مردم معمولی منتشر نشد.
در ۳۱ شهریور و ۵۰ روز بعد از سر کار آمدن دولت جدید فاجعه معدن طبس رخ داد. نشت گاز متان و انفجار در یکی از تونل های معدن ۵۲ کارگر معدن را کشت و ۲۲ نفر را زخمی کرد. برخی از این زخمیها برای همیشه زمینگیر خواند ماند. میدری، وزیر کار دولت پزشکیان، در کنار وزرای دیگر از جمله وزیر کشور در محل حادثه حاضر شد اما موضعگیری او بخصوص در روزهای اول حادثه چنان فاصلهای با موضعگیریهای مورد انتظار جریانهای کارگری داشت که بیشتر از آن که بارقهای از امید باشد، آواری از ناامیدی بود. او البته بعدا مواضع خود را اصلاح کرد اما این تلاشها تاثیری در ناامیدی که نسبت به او شکل گرفته بود، نداشت.
تنها ۲ ماه بعد از روی کار آمدن دولت پزشکیان، فرمانده شهید سیدحسن نصر الله در کنار برخی دیگر از رهبران مقاومت لبنان و همینطور مستشاران نظامی ایران از جمله سردار نیلفروش در لبنان ترور شدند. این حادثه که در ادامه ترور اسماعیل هنیه رخ داده بود موتور عملیات تلافیجویانه ایران به نام وعده صادق ۲ را که در دهم مهر انجام شد، روشن کرد. در این عملیات ۲۰۰ موشک به سمت اسرائیل شلیک شد اما از فشارهای سیاسی بر دولت کم نکرد. با وجود این که مقامات نظامی بارها بعد از این عملیات اعلام کردند دولت نهتنها مخالفتی با اجرای آن نداشته بلکه از عملیات پشتیبانی هم کرده و اساسا تصمیمگیری در مورد این مسئله با شورای عالی امنیت ملی و نظامیان بوده است اما موجهای حمله بهدلیل این عملیات و با توجیههای متفاوتی مانند اینکه چرا کم توان و دیر بوده یا چرا ادامه پیدا نکرده است بر پیکر دولت فرود آمد.
آذر هنوز به نیمه نرسیده بود و زخم دردناک ترورهای تهران و بیروت بهبود پیدا نکرده بود که سوریه در یک عملیات برق آسا از دست دولت دوست و همراه ایران خارج و به دست رهبر یکی از گروههای شبه نظامی که علیه دولت میجنگید افتاد. تهران در نتیجه این سقوط چیزهای زیادی را از دست داده بود نه تنها یک متحد منطقهای را. بعد از سقوط بشار اسد، تصویر عباس عراقچی که چند روز قبل در دمشق به یک رستوران سر زده و با آرامش در آنجا با دوستان و همراهانش غذا میخورد سوژه شوخی و تمسخر دولت پزشکیان شد.
با نزدیک شدن به آخر سال امید میرفت که ریتم حوادث کند شود ولی نشد، دولت در یک روز هم ناصر همتی وزیر اقتصادش را به یک استیضاح مفتضح باخت و هم محمد جواد ظریف معاون رئیسجمهور را از دست داد. یک وزارتخانه به عظمت وزارت اقتصاد و یک معاونت که از معدود امیدهای شبکهسازی و پیشبرد برنامههای ریاستجمهوری بود رها شد و بخشی از بدنه اجتماعی دولت را ناامید کرد. ظریف البته تا آن وقت توانسته بود برخی از نیروهای جوان را در دولت داخل کند و همتی هم با اجرای همسانسازی قیمت ارز بخشی از بار سنگین ناترازی درآمد دولت را سبک کرده بود، اما این دو حذف خبر میداد سال آینده هم برای دولت سال خوبی نخواهد بود.
با انتشار احکام محکومیت ساداتینژاد و فاطمی امین، دو وزیر دولت رئیسی که در فساد موسوم به پرونده «چای دبش» درگیر بودند، یک موج رسانهای عظیم علیه دولت به راه افتاد که تلاشی برای کم رنگ کردن اخبار پرونده فساد بود، آخر سال و خستگی درگیری مدام با اخبار ناترازی انرژی، تعطیلی پیدرپی در نتیجه کمبود گاز و تائید و تکذیب و باز تائید مازوت سوزی در نیروگاهها حوصلهای برای پاسخ دادن به آنها نمیگذاشت. همه منتظر بودند که سال پر حادثه تمام شود و نفسی بکشند.
نفس کشیدن البته ممکن نبود؛ نهتنها به خاطر آلودگی هوا بلکه همچنین به خاطر روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، احیای «فشار حداکثری» که پیشبینی میشد اوضاع اقتصادی کشور را یک بار دیگر تا مرز شکنندگی پیش ببرد و صادرات را باز هم محدودتر کند. به همه اینها باید اضافه کرد که توئیتهای گاه و بیگاه ترامپ و نزدیکان جنگ طلبش ترس دائمی از غریبالوقوع بودن یک جنگ واقعی را بیشتر و بیشتر میکرد تا این که معلوم شد در همان زمانی که یک جدال توئیتری تهدیدآمیز بر سر حمله به ایران در جریان بوده است پشت پرده مقدمات مذاکره در حال تدوین بوده است.
از ۲۳ فرودین سال ۱۴۰۴، دور جدیدی از مذاکرات ایران و آمریکا بر سر نقاط اختلاف دو کشور در مورد موضوعات متعددی از جمله صنعت هستهای ایران آغاز شد. رسانهها در تلاشی ناموفق سعی کردند از این مذاکرات مدلی مشابه مذاکرات تدوین برجام در سال ۹۴ بسازند اما هیچ چیز شبیه آن سالها نبود. نه دولت آن دولت بود، نه وزیر خارجه آن وزیر بود و نه این مذاکرات چنان قوت و توش و توانی از خود نشان میداد که مایه امیدواری باشد. با این حال قیمت دلار نوسانی از خود نشان داد و قیمت طلا با ریزشهای اندکی روبهرو شد. هنوز چشمها بین مسقط در عمان و رم در ایتالیا در رفت و آمد بود که یک صدای مهیب از بندر شهید رجایی در بندرعباس شنیده شد.
یک محموله ناشناخته در ۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ در بندر شهید رجایی منفجر شد که اقلا ۷۰ نفر را به کام مرگ کشید. دولت هر چند به فوریت دستور بررسی دارد اما گزارشی که در نهایت منتشر کرد، به قدر کافی شفاف کننده مسیر حادثه نبود. در حالی که مطبوعات مشغول تشریح داستانهای شخصی جان باختگان بودند این که محموله واقعا چه بود و چطور منفجر شد و انفجار آن به کدام صنایع در داخل کشور آسیب زد در پردهای از ابهام باقی ماند.
۶۰ روز بعد از آغاز مذاکرات ایران و آمریکا، آن جنگی که از دولت قبلی ترامپ روی طاقچه مانده بود بالاخره بر سر ایران نازل شد. بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۴ با صدای بمباران پایتخت همراه بود و این بار هدف تنها مکانهای نظامی نبودند. جنگی که به شهرها رسیده بود با کشته شدن بیش از هزار نفر از جمله برخی از مهمترین چهرههای علمی و نظامی کشور و همینطور با خسارت سنگین تاسیسات اتمی ایران همراه بود. در پایان این ۱۲ روز وقتی ترامپ در شبکههای اجتماعی نوشت که آتش بس شده و ایران حالا مشتاق مذاکره خواهد بود، غبار یاس را میشد در هوای ایران احساس کرد.
دولت پزشکیان در یک سال اخیر نه تنها تلاشی از حرکت به سمت سیاستهای همراهی با مردم فقیر از خود نشان نداده، بلکه در عمل به وعدههای سادهای مانند بهبود وضعیت آزادی بیان و اینترنت هم ناموفق بوده است. بله، همانطور که هواداران دولت بارها و بارها و بارها اعلام کردهاند دولت از اجرای طرح فاجعه بار مصوب مجلس در مورد حجاب زنان خودداری کرده اما در این مورد هم بیشتر از آنکه مسئولیت با دولت باشد دست شورای عالی امنیت ملی در کار بوده است. مذاکرات با طرفهای اروپایی در سطحی بسیار پائین در حال انجام است که در چارچوب دیدارهای معمول برجام است نه تلاشی تازه آغاز شده برای حل مشکلات فراوان خارجی ایران. مذکرات با آمریکا همانطور که پیشبینی میشد بعد از جنگ متوقف شده و بهرغم انتشار ادعاهای ضد و نقیض به نظر نمیرسد به این زودی چشماندازی برای آن قابل تصور باشد و به تمام اینها باید اضافه کرد که طرفهای حاضر در برجام در پی توقف کامل همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی هستهای حالا میتوانند از سازمان ملل درخواست کنند ایران را یک بار دیگر زیر تحریمهای بند هفت اساسنامه سازمان ملل قرار دهد؛ یعنی همان جایی که ایران در پی بلندپروازی های محاسبه نشده دولت احمدینژاد در اواخر دهه ۸۰ شمسی در آن قرار داشت، با این تفاوت که دیگر خبری از آن ذخایر دلاری ناشی از فروش نفت و اتکا به جوانی تکنولوژی وارد شده در سالهای آرامش دولت خاتمی هم نیست.