جلسات فنی قلعهنویی با مربیان لیگ برتری؛ فرصتی تازه یا حرکتی نمایشی؟
در آستانه فیفادی آبان و آغاز اردوی تیم ملی، امیر قلعهنویی تصمیم گرفته مسیر تازهای را در تعامل با جامعه فنی فوتبال ایران آغاز کند.

امیر قلعهنویی پیشنهاد داده تا باتوجه به شروع فرآیند آمادهسازی تیم ملی برای فیفادی آبان ماه و حضور در تورنمنت چهار جانبه امارات، از هفته آتی در مرکز ملی فوتبال (ساختمان پک)، کادر فنی آمادگی حضور کارشناسان فنی، سرمربیان لیگ برتر و بازیکنان سابق تیم ملی که دارای مدرک مربیگری پیشرفته هستند، برای تبادل نظر و همفکری دارد.
او در سالهای اخیر همواره به عنوان مربیای شناخته میشد که دایرهی محدودی از مشاوران و همکاران دارد. امیر ترجیح میداد در چارچوب اعتماد شخصی خودش کار کند و کمتر وارد تعامل گسترده با بدنهی مربیان دیگر شود. حالا اما با تصمیمی جدید، او نهتنها در را به روی کارشناسان باز کرده، بلکه در عمل اعتراف کرده است که تعامل و مشورت، لازمهی پیشرفت تیم ملی است.
این اتفاق اگر واقعاً جدی گرفته شود، میتواند شکاف قدیمی میان تیم ملی و باشگاهها را تا حدی ترمیم کند. سالهاست مربیان لیگ برتری از بیتوجهی کادرهای تیم ملی به وضعیت بازیکنانشان گلایه دارند؛ حالا این نشستها میتواند مسیری برای تبادل اطلاعات و همفکری واقعی باشد؛ مشروط به آنکه خروجی عملی داشته باشد.
نیت فنی یا بازسازی رسانهای؟
اما همهی نگاهها مثبت نیست. بخشی از جامعه فوتبال این تصمیم را بیش از آنکه اقدامی فنی بدانند، حرکتی برای بازسازی چهره رسانهای قلعه نویی تلقی میکنند. سرمربی تیم ملی در ماههای گذشته زیر فشار شدید انتقادها قرار داشت؛ از عملکرد فنی تیم در بازیهای دوستانه گرفته تا ماجرای انتخاب بازیکنان و حتی حواشی رفتاریاش در نشستهای خبری. در چنین فضایی، تصمیم برای دعوت از کارشناسان و چهرههای فنی میتواند تلاشی هوشمندانه برای بازسازی تصویر عمومیاش باشد؛ تلاشی برای نشان دادن چهرهای اهل گفتوگو، فروتن و پذیرای نقد.
با این حال، تجربه ثابت کرده است که جامعه فوتبال ایران نسبت به چنین رفتارهایی بهشدت حساس است. اگر خروجی جلسات تنها به چند قاب عکس و بیانیهی روابط عمومی ختم شود، نهتنها تأثیری مثبت نخواهد داشت، بلکه ممکن است واکنش معکوس ایجاد کند و حتی باعث تضعیف اعتبار فنی قلعهنویی شود.
گفتوگو به جای تقابل؛ فرصت یا چالش؟
یکی از جنبههای مثبت این تصمیم، دعوت از مربیان لیگ برتری برای گفتوگوی مستقیم با کادر تیم ملی است. این رویکرد در صورت استمرار، میتواند به شناخت دقیقتر از بازیکنان لیگ و همچنین بهبود ارتباط میان دو سطح باشگاهی و ملی کمک کند.
با این حال، موفقیت این ایده به چند پیششرط مهم بستگی دارد: گوش شنوا برای نقد در کادر فنی تیم ملی وجود داشته باشد؛ فضای بحث فنی واقعی فراهم شود، نه جلسات نمایشی و پیشنهادها و نقدها در تصمیمهای نهایی (از انتخاب بازیکن تا چینش تاکتیکی) بازتاب پیدا کند.
در غیر این صورت، ماجرا به همان جایی میرسد که بسیاری از طرحهای مشابه در فوتبال ایران رسیدند: جلساتی برای نمایش تعامل، بدون هیچ تأثیر واقعی بر میدان بازی.
یک گام مثبت اما شکننده
در مجموع، تصمیم قلعهنویی را باید حرکتی مثبت اما شکننده دانست. اگر او بتواند از این نشستها بهعنوان بستری برای رشد فنی میان مربیان استفاده کند، بدون شک جایگاهش در تیم ملی تقویت خواهد شد و این رفتار میتواند نقطه عطفی در مدیریت فنی فوتبال ایران باشد. اما اگر هدف اصلی، صرفاً بازسازی چهره او در رسانهها باشد، خیلی زود این پروژه از درون تهی میشود و به یکی دیگر از تصمیمهای بیثمر فوتبال ایران تبدیل خواهد شد.
در نهایت، پاسخ به این سؤال که قلعهنویی واقعاً تغییر کرده یا فقط چهرهاش را تغییر داده را باید در عملکرد تیم ملی در زمین دید، نه پشت درهای ساختمان پک.