هنرمندی که با گچ و تخته نقاشی میکند
معلمی هنرمند که نقاشیهایش را روی تخته سیاه با گچ خلق میکند، نه تنها دانشآموزان هشتساله را مجذوب هنر خود کرده بلکه مخاطبانی در سراسر ایران و حتی خارج از کشور پیدا کرده است.

مریم پروانه، معلم آموزش و پرورش، سالهاست که نقاشی را نه تنها بهعنوان یک هنر، بلکه بهعنوان ابزاری برای آموزش و ارتباط با شاگردانش به کار گرفته است. نقاشیهایی که نه روی بوم و کاغذ، بلکه با گچ و روی تخته سیاه جان میگیرند. او حالا به یکی از چهرههای شناخته شده شبکههای اجتماعی تبدیل شده و مخاطبان بسیاری در اینستاگرام دارد، آوش گفتوگویی با این معلم هنرمند داشته که در ادامه میخوانید:
از چه زمانی نقاشی را آغاز کردید؟ این مسیر چطور شروع شد؟
از همان بچگی نقاشی برایم یک علاقه همیشگی بود. به خاطر دارم وقتی نقاشی میکشیدم، بچههای کلاس دور من جمع میشدند و نگاهم میکردند. این حس که نقاشی من بقیه را جذب میکند، همیشه همراهم بود.
دقیقا چه زمانی برای اولین بار این کار برای شما جدی شد؟
برای اولین بار در کلاس علوم، برای توضیح یک مبحث علمی از نقاشی کمک گرفتم و متوجه شدم بچهها خیلی بهتر با موضوع ارتباط گرفتند. همین مسئله شروعی شد برای مسیر جدیتر من.
اولین بازخوردها به کارهای شما چطور بود؟ از رسانهها تا همکاران، چه واکنشهایی گرفتی؟
اولش بچهها از تدریس همراه با نقاشی خیلی استقبال کردند. بعد کمکم توجه مدیر مدرسه و اداره آموزش و پرورش به هنر من جلب شد. تا جایی که یک بار مدیرکل استان برای از نزدیک دیدن نقاشی من به مدرسه آمد و حتی طی یک مراسم، یکی از نقاشیهایم را به وزیر آموزش و پرورش اهدا کردم و بعد روزنامهها و رسانههای محلی و سراسری از من برای مصاحبه دعوت کردند.
اما همهچیز هم قطعا ساده نبوده
خیلی از من میپرسند چهطوری وقت داری به معلمی برسی اگر درگیر نقاشی باشی؟ یا میگفتند واقعا دلت میآید نقاشیها را پاک کنی؟ یک طورهایی من را نقد میکردند و کارم برایشان عجیب بود.
نقاشی برای شما چه مفهومی داره؟
نقاشی برای من یه پناهگاه به حساب میآید؛ جایی که میتوانم به نقطهای امن برسم و آرامش بگیرم. اما خب اولش صرفاً برای کمک به بچهها بود. مخصوصاً برای دانشآموزهای ضعیفتر. مثلاً به آنها میگفتم «اگه املات بهتر بشه، برات یک نقاشی میکشم.» همین سبب ذوق و انگیزه گرفتن دانشآموزان میشد تازه مفاهیمی که با نقاشی یاد میدهم، در ذهن شاگردانم ماندگارتر است.
نقاشیهایت داستان هم دارند؟ یا صرفاً بهصورت بصری پیش میروند؟
قطعاً هر نقاشی دارای یک حس و نوعی ارتباط گرفتن من با آن ایده هست. من بدون اینکه حسی به موضوع پیدا کنم نمیتوانم نقاشی بکشم. مثلاً وقتی اسب میکشم، برایم یالهای افشان آن اسب نماد آزادی به حساب میآید؛ یا وقتی ایرانی رنگی و آباد رو میکشم حس امید برای آبادانی پشت آن تصویر خوابیده است.
تا حالا شده با برداشتی اشتباه از نقاشیهایت روبهرو شوی؟
بله چون مخاطبان صفحهام در اینستاگرام از سنهای مختلف و شهرهای گوناگون هستند، با طرز فکرهای منحصر به فرد خودشان؛ بنابراین هر کسی برداشت شخصی خودش را نسبت به هنر من دارد.
اگر یکی از نقاشیهای شما قرار بود تبدیل به انیمیشن شود، چه موضوعی را انتخاب میکردید؟
قطعا سبک طبیعت و حیوانات، چون بهشدت به این موضوعات علاقه دارم و اغلب نقاشیهایم هم در همین فضا هستند.
پاک شدن نقاشیها برایتان چه مفهومی دارد؟
واقعاً برایم حامل یک درس مهم است. اینکه هیچ چیز در این دنیا ماندنی نیست. حتی زیباترین و باارزشترین چیزها... وابسته نبودن، درسی است که من از بچهها گرفتم. یک کودک ممکن است ساعتها وقت صرف یک کاردستی کرده اما در یک لحظه آن را خراب کند؛ من هم یاد گرفتم همینطور باشم به چیزی وابستگی نداشته باشم. پاکشدن نقاشیها نشانهای از شروع دوباره هستند چون به من ثابت میشود همیشه برای شروعی نو وقت دارم.»
چطور شد کار شما از مدرسه فراتر رفت و در فضای مجازی دیده شدید؟
پنج سال در مدرسه این کار را ادامه دادم و فقط بچهها و همکاران شاهد نقاشیهایم بودند. ولی وقتی در اینستاگرام شروع به کار کردم، دیدم چقدر آدمهای بیشتری جذب کار من شدند. حالا از شهرهای مختلف، حتی ایرانیهای مقیم در خارج از کشور، آدمهایی هستند که دنبالم میکنند. جالب است که فقط بچهها مخاطبهای من نیستند؛ از قشر جوان و نوجوان گرفته تا افراد مسن، همه با این هنر ارتباط برقرار کردند. این یعنی هنر مرز نمیشناسد.
واکنش شاگردها به نقاشیها چطور بوده؟ هیچوقت پیش آمده که قصد پاک کردن یا خرابکاری داشته باشند ؟
با اینکه بیشتر شاگردهایم پسرهای هشتساله بودند ولی هیچوقت شیطنتی برای خرابکردن یا پاککردن نقاشیها نکردند. حتی برعکس، از نقاشیها محافظت میکردند. بعضی وقتها خودشان کشیک میایستادند که مبادا بچههای کلاسهای دیگر تخته را پاک کنند. حتی بارها اشاره کردند هیچ وقت مباحث درسی که همراه با نقاشی بوده را فراموش نمیکنند.