به روز شده در
کد خبر: ۲۴۴۱۶
علل عقب‌ماندگی روایت‌های جنگی در سینمای ایران بررسی شد؛

سینمای جنگ ایران در قاب تکرار

در حالی که جهان و زبان سینما دگرگون شده، جنگ‌ها، شکل‌های تازه‌ای به خود گرفته‌اند و تجربه‌­ی زیسته‌ی نسل‌های جدید از مفهوم جنگ عوض شده، سینمای ما هنوز انگار روی دکمه «تکرار» مانده است.

سینمای جنگ ایران در قاب تکرار

در روزهایی که سایه‌­ی جنگ، بار دیگر بر آسمان کشور سنگینی می‌­کند و حمله­‌ی اسرائیل به خاک ایران، یادآور خاطرات تلخ هشت سال دفاع مقدس است، بد نیست نگاهی بیندازیم به وضعیت تولید آثار سینمایی در حوزه‌­ی جنگ که در ابتدا این سوال مطرح می‌­شود که ایران تا چه اندازه توانسته با زبان روز و تجربه­‌های جنگ هم­گام و همسو باشد؟

ضعف روایت در سینمای جنگ ایران

بیش از سه دهه از پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق می‌­گذرد اما سینمای ایران همچنان در قالب‌­های مشخص و کلیشه‌­ای دفاع مقدس باقی مانده و رشد چشمگیری نداشته است؛ روایت­‌ها غالباً بر تجلیل قهرمانان و ایثارگران تمرکز دارند و قهرمان­‌محوری، اولین و تقریباً تنها سوژه‌­ای است که فیلم‌سازان در روایات جنگی به سراغ آن می­روند و بر روی سایر ابعاد مختلف جنگ، چشم می­‌بندند.

این تکرارها سبب شده‌­اند که سینمای جنگی ایران از تحولات اجتماعی، روانی و انسانی جنگ‌­های مدرن عقب بماند.

این در حالی است که سینمای هالیوود و سینمای اروپا توانسته‌­اند با نگاهی گسترده و انسانی­‌تر -نه صرفاً قهرمان­‌محور- به جنگ نگاه کرده و آن را از زاویه‌­های متعدد روایت کنند.

آثاری مانند «خط باریک سرخ»، به کارگردانی «ترنس مالیک»، «زندگی زیباست»، اثر «روبرتو بنینی» و فیلم مشهور «نجات سرباز رایان»، ساخته‌­ی «استیون اسپیلبرگ»، نمونه‌هایی از آثار موفقی هستند که ابعاد گوناگون جنگ از جمله تأثیرات روانی، اجتماعی و اخلاقی را مورد بررسی قرار داده‌اند. این آثار، جنگ را نه صرفاً میدان نبرد، بلکه فضایی برای تأمل و پرسشگری درباره‌­ی ماهیت انسان و خشونت معرفی کرده‌اند.

چرا سینمای ایران در جا زده است؟

قاب‌­های سینمای جنگی ایران، عموماً به بازتولید اسطوره‌­وار ­رزمندگان، تجلیل از ایثار و بازخوانی روایت‌های خط‌کشی‌شده‌ای از «خوب» و «بد» بسنده کرده‌اند.

 در حالی که جهان و زبان سینما دگرگون شده، جنگ‌ها، شکل‌های تازه‌ای به خود گرفته‌اند و تجربه‌­ی زیسته‌ی نسل‌های جدید از مفهوم جنگ عوض شده، سینمای ما هنوز انگار روی دکمه «تکرار» مانده است؛ این تکرار دلایل متعددی دارد که شاید اولین دلیل آن، چارچوب­‌های نظارتی باشد که همواره از رویکرد انتقادی به جنگ پرهیز کرده و فیلم‌سازانی که خارج از این چارچوب به مسأله­‌ی جنگ نگاه کرده‌­اند، معمولاً با محدودیت­‌ها و چالش­‌های جدی­‌ای روبرو بوده‌­اند.  

از دیگر دلایل درجا زدن سینمای جنگ ایران، وابستگی به نهادهای دولتی است؛ بسیاری از تولیدات جنگی به سفارش یا حمایت نهادهای دولتی تولید می‌شود که معمولاً روایت‌های قهرمان‌محور و یک‌دست را می­‌پسندند.

همچنین فقدان تجربه‌­ی مستقیم و زبان تازه را نیز نباید نادیده گرفت؛ نسل‌های جدید فیلم‌سازان، تجربه­‌ی مستقیم جنگ را نداشته‌اند و بیشتر با روایت‌های کلیشه‌ای مواجه‌اند که مانع خلق داستان‌های نو و شخصی می‌شود.

فقر رمان‌های جنگی و تأثیر آن بر سینما

ادبیات جنگی، به ویژه رمان‌های تأثیرگذار، پشتوانه‌­ی مهمی برای سینمای جنگ در جهان هستند. رمان‌هایی مانند «خط باریک سرخ» از جیمز جونز، «وداع با اسلحه» از ارنست همینگوی و «تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم» از آنتونی دوئر، توانسته‌اند ابعاد انسانی، روانی و اخلاقی جنگ را به خوبی روایت کنند.

در ایران اما، رمان‌های جنگی قوی و تاثیرگذار کمتر دیده شده‌اند. آثار قابل اشاره‌ای مانند «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» نوشته‌ی احمد دهقان یا «شطرنج با ماشین قیامت» اثر حبیب احمدزاده، هرچند ارزشمندند، اما به گستردگی و عمق نمونه‌های غربی نمی‌رسند؛ این خلأ در ادبیات، طبیعتاً بر توان سینمای جنگی ایران نیز تأثیر گذاشته است.

ضرورت بازاندیشی و نوآوری

با توجه به تحولات جدید منطقه و تهدیدات تازه‌ای که ایران را فرا گرفته، زمان آن رسیده است که سینمای جنگی کشور از تکرار روایت‌های کهنه و رسمی عبور کند و به سوی بازنمایی ابعاد پیچیده، انسانی و چندلایه­‌ی جنگ حرکت کند.

برای زنده ماندن در دنیای امروز، سینما باید زخم­‌ها را نشان دهد، نه فقط مدال­‌ها را.­

ارسال نظر

آخرین اخبار