میراث قصههای کهن
قصهها، گنجینهای از فرهنگ و باورهای کهناند که در گذر زمان دستخوش تغییر میشوند؛ روایتی از ارزش هنر، سواد و تجربه.

اکثر کودکان ایرانی با قصههایی در قالب شعر و لالایی بزرگ شدهاند و قصه شب، قبل از خواب برایشان از بهترین لحظههای والد و فرزندی حساب میآید ما حتی شبی برای قصهگویی داریم و شاعرهای نام داری مثل سعدی و فردوسی در قالب شعر، حکایت و داستان حماسی برای ما گفتهاند. کدام یک از ما پیش از خواب قصه فردا را در ذهنش نمینویسد و از ما نیست کسی که دستکم یکبار محو قصهای نشده باشد. فرهنگ ما برای آموزش، قصهها دارد و این اهمیت قصهگویی تا جایی است که در بیستوششمین جشنواره بینالمللی قصهگویی ایران، نزدیک به ۱۰۰ قصهگوی ایرانی و ۱۵ قصهگوی خارجی در تالار مرکزی یزد حضور پیدا کردهاند.
ایران همواره از پیشگامان قصهگویی بوده و داستانسرایان ایرانی، پند و اندرز را درون روایتهایشان جای میدادهاند. کتاب فرهنگ افسانههای ایران، منتشرشده توسط نشر فرهنگ و هنر در سال ۱۳۸۱، مجموعهای از هشتادوهشت افسانه کهن ایرانی را گرد آورده است. آوش خواندن این اثر را پیشنهاد میدهد و در راستای درک بهتر قصههای کهن، یکی از داستانهای آن را بازگو میکند:
روزی روزگاری، پیرمردی به پسرش 100 سکه طلا میدهد تا به دیاری دیگر سفر کرده و فلفل بخرد. اما پسر، در راه با نوازندهای روبهرو شده، سکهها را به او میدهد و در عرض هفت روز نواختن تار را میآموزد. وقتی دست خالی بازمیگردد، پدرش به او میگوید که هنر روزی به کارش خواهد آمد و بار دیگر برای خرید فلفل راهیاش میکند. اینبار، پسر پولش را صرف یادگیری سواد طی هفت روز، میکند و باز بینتیجه بازمیگردد. پدر اهمیت سواد را درک کرده پس بار دیگر به او پول میدهد، اما اینبار پسر با در بستهی ادویه فروشی مواجه شده و در عوض، تمام داراییاش را برای یادگیری شطرنج در هفت روز میپردازد.
پدر ورزش را هم مفید دانسته اما پسر حسابی شرمنده بود و از پدر خواست که او را به بردگی بفروشد.
از آن پس، سرنوشت مسیر عجیبی را برایش رقم میزند. او به عنوان یک خادم به تاجری فروخته شد و هنگام سفرش با او در چاهی گرفتار میشود اما با نواختن تار، دل دیوی را که در چاه زندگی میکند، به دست آورده و به کمکش از چاه نجات مییابد. وقتی تاجر قصد کشتنش را دارد، به کمک سوادش موفق به خواندن نامهای میشود که جانش را نجات میدهد. در نهایت، با استفاده از مهارت شطرنج، توانسته بازی را از دختری که حاکم شهر است ببرد و رضایت او را برای ازدواج جلب کند.
این داستان بر عدد هفت تأکید ویژهای دارد. عددی که در باورهای کهن ایرانی، نشانه خوشیمنی و نیکبختی به شمار میرفته است.
از سوی دیگر، نشان میدهد که هنر، سواد و ورزش، از دیرباز نزد ایرانیان جایگاه والایی داشتهاند. البته این روایت نیز در گذر زمان دستخوش تغییر شده و نسخههای متفاوتی از آن پدید آمده است. در یکی از روایتهای دیگر، پسر بهجای یادگیری مهارتها، سکههایش را برای خرید پند خرج میکند و همان آموزهها، ناجیاش در مسیر زندگی میشوند.
جشنواره بینالمللی قصهگویی، بستری است برای پاسداری از این فرهنگ غنی و کهن، فرصتی که به خالقان قصه و نویسندگان نوظهور مجال میدهد تا آثارشان شنیده و دیده شوند.