در انتظار هزار و یک عاشقانه تاریخی
تلویزیون سالهاست به دلیل تصمیمات و استراتژی اشتباه مدیرانش به افول رسیده، در این میان مخاطبان سابق این رسانه برخیشان شبکههای فارسی زبانی مانند «جم» را جایگزین کردند و دیگرانی به شبکه نمایش خانگی پناه بردند.

«شهرزاد»، «عاشقانه»، «نهنگ آبی»، «زخم کاری»، «همگناه»، «آقازاده»، «قورباغه»، «خاتون»، «یاغی»، «جیران»، «رهایم کن»، «پوست شیر»، «افعی تهران»، «در انتهای شب»، «جانسخت»، «تاسیان»، «آبان» و....
بیراه نیست اگر بگوئیم اینها سریالهایی هستند که در این چند سال اخیر خیابانها را خلوت کردهاند. سریالهایی که اگر خیابان خلوتکن هم نبوده باشند، حداقل در این چند وقت نقل هر مجلسی بودهاند و در کمتر جمعی بوده که حرفی از این سریالها و ماجراها و قهرمانهایشان وسط نیامده باشد. کاری که زمانی سریالهایی چون «اوشین» و «هانیکو» و «سلطان و شبان» و «در پناه تو» انجام میدادند. امروزهروز، اما تلویزیون حتی این ناپرهیزیها را تصور هم نمیتواند بکند؛ البته جز نوروز امسال که تلویزیون با اتکا به «پایتخت 7» چند روزی نفس کشید. در عوض، در این چند وقت تمام این وظیفه بر دوش شبکه نمایش خانگی و سریالهایش افتاده است. این اتفاق را در دید و بازدیدهای تعطیلات نوروزی امسال به وضوح دیدیم- که چگونه در حالی که تقریبا در تمام خانهها تلویزیون خاموش و بیمصرف در گوشهای افتاده بود، همه به نوعی داشتند درباره «آبان» و «تاسیان» و «ازازیل» و «جانسخت»... حرف میزدند.
با این حال به نظر میرسد که وضعیت یک بار دیگر در آستانه تغییر است و شبکه نمایش خانگی که بهخصوص در یکی، دو سال اخیر تلویزیون را به گوشه رینگ رانده و در مقام یک رقیب قدرتمند مخاطبان تلویزیون را یک بهیک به سوی خود، پای برنامهها و سریالهای شبکه نمایش خانگی کشانده؛ این روزها در آستانه دور جدیدی از تسلط تمامعیار بر فضای رسانهای کشور قرار گرفته است. مرور اسامی سریالهایی که این روزها در نوبت پخش از شبکه نمایش خانگی قرار دارند، این امیدواری را به بهترین وجهی به نمایش میگذارد. سریالهایی مانند «وحشی» هومن سیدی، «بامداد خمار» و «سووشون» نرگس آبیار، «هزار و یک شب» مصطفی کیایی، «شکارگاه» نیما جاویدی، «جادوی سفید» آیدا پناهنده، «مادرخوانده» امیر پورکیان، «بیعاطفه» کمال تبریزی و «برتا»ی امیرحسین ترابی که به زودی به تدریج از پلتفرمهای مختلف پخش خواهند شد و به احتمال زیاد در ماههای آینده بحثهای زیادی در میان تماشاگران به وجود خواهند آورد.
با این حال گل سرسبد شبکه نمایش خانگی در ماههای آینده به احتمال زیاد «سووشون» و «بامداد خمار» خواهند بود. دو سریال تاریخی از نرگس آبیار که تاکنون با فیلمهایی چون «نفس»، «ابلق» و «شبی که ماه کامل شد» نشان داده قصهگویی را خوب بلد است و به خوبی میتواند رگ خواب تماشاگر را به دست گرفته و آنها را پای فیلمهایش بنشاند.
«سووشون» و «بامداد خمار» اما میتوانند به مراتب از دیگر آثار نرگس آبیار هم جذابتر و نفسگیرتر باشند- که دلیل اصلیاش داستانهایی است که در این دو سریال روایت میشوند. در واقع؛ آبیار که به اعتبار سابقه نویسندگیاش داستان گفتن را بلد است، در این دو سریال دو داستان جذاب را دستمایه اقتباس قرار داده- که هر دو از جذابترین و در عین حال پرخوانندهترین آثار ادبی چند ده سال اخیر ادبیات فارسی هستند. اولی «سووشون» است که به عنوان اولین تجربه سریالسازی نرگس آبیار از رمان پرخواننده سیمین دانشور اقتباس شده و به واسطه داستان عاشقانهای که درباره دوران قحطی بزرگ ایران در روزگار جنگ جهانی روایت میکند، به احتمال زیاد یکی از سریالهای پرتماشاگر امسال خواهد بود. به خصوص به خاطر حضور بازیگرانی چون میلاد کیمرام، بهنوش طباطبایی، هوتن شکیبا، ترلان پروانه، سام درخشانی و آزاده صمدی که همگی جزو محبوبترین بازیگران سینمای ایران در سالهای اخیر هستند.
«بامداد خمار» اما به دلایل دیگری هم میتواند موفق و محبوب باشد. اول اینکه رمان «بامداد خمار» نوشته فتانه حاجسیدجوادی، که نرگس آبیار در این سریال مورد اقتباس قرار داده، یکی از موفقترین و پرخوانندهترین رمانهای عامهپسند تاریخ ادبیات ایران است که کمتر کسی را میتوان یافت که در دهه هفتاد- که اوج محبوبیت این رمان بود- آن را نخوانده باشد و برای مصائب قهرمانهایش اشک نریخته باشد. عامل دیگری هم که شانس موفقیت «بامداد خمار» را بیشتر میکند، داستان عشق یک دختر اعیان به یک شاگرد نجار است و عشق همیشه محبوب و همیشه پرمخاطب دختر پولدار و پسر فقیر- که اینبار جنبههای هیولاگونه پسر فقیر خوشگل هم به آن اضافه شده است! اینکه ترلان پروانه و سینا مهراد- با سابقه نقشهای مشابه- نقشهای اصلی «بامداد خمار» را بازی کردهاند، شاید فاکتور دیگری باشد که میتواند پرتماشاگر بودن این سریال را تضمین کند.
سریالهای دیگری هم در راهند
«وحشی» که چند قسمت آن پخش شده؛ سریالی متفاوت از هومن سیدی است که پیشتر با «قورباغه» نشان داده جلب توجه و نظر تماشاگر بدون باج دادن را خوب بلد است. سیدی که این کار را در «مغزهای کوچک زنگزده» و دیگر کارهای سینماییاش هم خوب انجام داده است. البته در «وحشی» جواد عزتی و نگار فروزنده را هم دارد که هر دو از محبوبترین بازیگران سریالهای شبکه نمایش خانگی هستند.
«هزار و یک شب» مصطفی کیایی دیگر سریال احتمالا پربیننده ماههای آینده خواهد بود. سریال جدید فیلمسازی که با فیلمهایی مانند «ضد گلوله»، «خط ویژه»، «بارکد»، «عصر یخبندان» و «چهارراه استانبول» نشان داده یکی از بهترین سازندگان درامهای پرهیجان و پراوجوفرود است. حالا تصور کنید که چنین فیلمسازی در سریالی مانند «هزار و یک شب» از بازیگرانی مانند بهرام رادان، محسن کیایی، هدیه تهرانی، پرویز پرستویی و سحر دولتشاهی نیز استفاده کرده باشد. باور کنید نتیجه بیتردید نفسگیر و کنجکاویبرانگیز خواهد بود!
«مادرخوانده» امیر پورکیان با بازی آناهیتا درگاهی، شهاب مظفری، پژمان بازغی، نیما شعباننژاد و بهاره کیانافشار تنها و تنها با یادآوری سریال «ممنوعه» میتواند خیلیها را منتظر قسمت آغازین خود نگه دارد؛ «بیتو میمیرم» را نیز حالوهوای عاشقانه و معمایی و رازآلودش جذاب میکند و همچنین حضورپرشمار بازیگرانی چون رضا کیانیان، مهران غفوریان، پوریا پورسرخ، محمد رضا شریفینیا، آشا محرابی، یکتا ناصر، فریبا نادری، شقایق دهقان، ثریا قاسمی، امیر مهدی ژوله، علی اوجی و البته الیاس یالچینتاش خواننده مشهور ترک.
در این میان؛ «شکارگاه» به واسطه حضور نیما جاویدی سازنده فیلم «سرخپوست» روی صندلی کارگردانی و داستان رازآلودی که ظاهرا تمامش در یک مهمانی بزرگ میگذرد کنجکاوی برانگیز است و «محکوم» به واسطه داستان ظاهرا تند و تیز اجتماعی و حضور بازیگرانی مانند ساره بیات، پژمان جمشیدی، کوروش تهامی، الهام کردا و سیامک انصاری؛ و «بیعاطفه» نیز تنها و تنها به خاطر نام کارگردانش- کمال تبریزی- که خاطراتی چون «مارمولک» و «لیلی با من است» را به یاد میآورد، میتوانند خیلیها را کنجکاو و منتظر قسمت اول خود نگاه دارند.
و در پایان میرسیم به سریال «جادوی سفید» که صرفا به واسطه نام و حضور آیدا پناهنده، که همین چند وقت پیش با سریال «در انتهای شب» روزهای خوشی برای مخاطبان شبکه نمایش خانگی رقم زد، یکی از کنجکاویبرانگیزترین سریالهایی محسوب میشود که در راه است. نکته جالب حضور بازیگرانی چون پارسا پیروزفر، علی شادمان، ندا جبرائیلی و پردیس پورعابدینی در این سریال است که برخلاف سریال «در انتهای شب» یک داستان تاریخی را روایت میکند.