چه چیزی بچههای دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ را پای تلویزیون میخکوب میکرد؟
مروری بر خاطرات تصویری نسلهای گذشته که هنوز در ذهنها زنده است. دنیای رسانه تغییر کرده، اما حس نوستالژی برنامهها و انیمیشنها همیشه باقی میماند.

هر نسل با تصویری در ذهن بزرگ شده؛ گاهی یک انیمیشن بامزه، گاهی یک فیلم جدی، و گاهی برنامهای تلویزیونی که با آغازش، زمان میایستاد.
چه چیزی بیشتر از یک تیتراژ آشنا یا یک صحنه کارتونی بامزه میتواند آدم را به سالهای کودکی برگرداند؟
دنیای تصویر همیشه جادویی بوده؛ چه آن روزها که تلویزیون با چند شبکه محدود سرگرممان میکرد، چه بعدها که پای DVD و اینترنت به خانهها باز شد.
در این گزارش، سراغ خاطرات تصویری نسلهای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ رفتیم؛ از خبرنگارها، مجریها و تدوینگرهای آوش خواستیم از آن تصویرهایی بگویند که هنوز هم گوشهای از ذهنشان روشن مانده. این فهرست، حاصل آن مرور شیرین است.
انیمیشنها و کارتونهایی که با آنها قد کشیدیم
حنا دختری در مزرعه، هایدی، باخانمان، خانواده دکتر ارنست، بچههای کوه آلپ، جودی ابوت و آن شرلی؛ قصههایی از امید، تلاش و استقلال.
شهر اجیلی، چوبین، دختر کبریتفروش، حاج زنبور عسل، شکرستان، چاق و لاغر؛ ترکیبی از طنز، ماجراجویی و خیال.
مستر بین (انیمیشنی)، اوگی، پلنگ صورتی، میگمیگ، رد پای آبی؛ سرگرمکننده، حتی اگر حرصمان را درمیآوردند!
لوک خوششانس؛ کابوی تنها، اما همیشه برنده.
شیرشاه، مولان، مدفن کرمهای شبتاب؛ انیمیشنهایی با داستانهایی عمیقتر از آنچه در نگاه اول به چشم میآمد.
خرسهای مهربون، هوهوخان، پسر شجاع؛ شخصیتهایی که هنوز هم دوستداشتنیاند.
آثار دیزنی مانند سیندرلا، سفید برفی، دیو و دلبر، گربههای اشرافی و باربیها، تا فروزن؛ رنگارنگ، پر زرق و برق و رویاپرداز.
لاکپشتهای نینجا، پاندای کونگفوکار، شرک، گارفیلد؛ قهرمانهایی متفاوت اما محبوب.
میکی موس، باباسفنجی، فوتبالیستها، دیجیمون، بنتن، پونی، توت فرنگی کوچولو؛ پر از ماجرا و حس خوب.
توپولوها (Teletubbies)، دانشمندان انیمیشنی آموزنده، نقاشی بکش لویی؛ برای بچههایی که با رنگ و خط، دنیا را کشف میکردند.
ماهی قرمز شیطون من؛ ماجراجویی کودکانه با طعمی متفاوت.
برنامههایی که شوق تماشا را در کودکان زنده کردند
عصر بخیر بچهها با ململ، عمو مهربان، عمو پورنگ، خاله شادونه، فیتیلهایها، خاله نرگس؛ چهرههایی که با آنها خندیدیم و آموختیم.
برنامههای مناسبتی مثل زهرا و زهره در ماه رمضان.
گوگوجی، زیزیگولو، مجید دلبندم؛ عروسکهایی با جان و احساس.
کلاهقرمزی و پسرخاله، سیب خنده، مهمونی؛ ترکیب طنز و آموزش.
زیر گنبد کبود یا همان آقای حکایتی؛ قصهگوهایی که خاطره شدند.
فیلم و سریالهایی که ماندگار شدند
خانه سبز، خط قرمز، شبهای برره، دلشکسته، پدرسالار همگی هنوز هم در ذهن ماندهاند.
اعتراض، سرب و سگکشی؛ روایتهایی تلخ از جامعه.
جنگجویان کوهستان؛ افسانهای از نبرد و عدالت.
اوشین، جواهری در قصر که پا به پای شخصیتها غصه خوردیم و شاد شدیم.
خاطراتی که جاودانه ماندند
روزهایی که روز کودک و رسانه داشتیم، از صبح تا شب پای تلویزیون مینشستیم.
سیدیها را قرض میگرفتیم، میخریدیم و در کیفها و محفظههای مخصوص آرشیو میکردیم.
رسانه هر روز تغییر میکند؛ پلتفرمها نو میشوند، اما خاطرهها ثابت میمانند.
شاید امروز کودکان بیشتر با تبلت و یوتیوب بزرگ شوند، اما آن حس مشترک انتظار برای آغاز یک برنامه، ضبطش با ویدئو، یا سیدیها، هنوز در حافظه تصویری ما زنده است.