فبلم «لاکپشت و حلزون» باید برای عموم هم اکران شود
رضا حماسی با انتقاد از اینکه در سینمای ایران فیلمها برای اکران دستهبندی میشوند، تأکید کرد که با وجود اینکه «لاکپشت و حلزون» در گروه هنر و تجربه اکران شده، این فیلم میتواند با مخاطبان عام هم ارتباط برقرار کند.

فیلم سینمایی «لاکپشت و حلزون» به کارگردان رضا حماسی این روزها در سینماهای گروه هنر و تجربه در حال اکران است. این فیلم سینمایی اولین تجربه سینمایی حماسی به عنوان کارگردان به حساب میآید که در آن علی مصفا، لیلا زارع و سام نوری ایفای نقش کردهاند.
این فیلم که در سال ۱۳۹۹ ساخته شد و حالا پس از گذشت حدود پنج سال به اکران رسیده است، فیلمی که روایتگر قصه پسری ۱۰ساله است که در این سن با مادرش دچار تنشها و اختلافاتی شده است و فیلمساز سعی دارد با نزدیک شدن به دنیای پدرام مخاطب خود را با این کاراکتر همراه کند.
به بهانه اکران «لاکپشت و حلزون» با رضا حماسی گفتوگویی داشتیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
ایده و ساختار «لاکپشت و حلزون» چگونه شکل گرفت؟
هر فیلمسازی که دغدغهمند باشد یا به سمت نگارش دغدغهاش میرود یا ممکن است در مواجهه با یک فیلمنامه دغدغههایی که آن نویسنده داشته را مطابق دغدغههای خودش ببیند و درگیر جهان داستانی آن اثر شود. برای من فیلمنامه این اثر به همین شکل بود، وقتی خیلی اتفاقی فیلمنامه «لاکپشت و حلزون» را خواندم، به این نتیجه رسیدم که در این اثر دغدغههایی که من در زندگی و در سینما و هنر دارم را میتوانم ببینم و به همین دلیل با این اثر همسو و همراه شدم.
منظورتان از دغدغههای هنری فیلمنامه «لاکپشت و حلزون» که برایتان جالب توجه بود، چیست؟
بله، من به عنوان یک فیلمساز به دنبال ارائه پیام و راهحلی مشخص نیستم و فکر میکنم یک فیلمساز علاوه بر دغدغههای شخصیاش نسبت به سینما هم دغدغه دارد و اساساً به این فکر میکند که چرا میخواهد فیلم بسازد و به چه چیزی فکر میکند.
اگر یک فیلمساز دغدغه هنری داشته باشد قطعاً نمیخواهد کار تکراری انجام دهد و نسبت به بیان و زبان سینماییاش هم توجه دارد و برای من هم به همین دلیل هر فیلمنامهای این ویژگی را ندارد که به من فضای کار بدهد و من بتوانم به آن ورود کنم و ایدههایم را در فیلمسازی اجرایی کنم.
بین نویسنده و کارگردان تعاملی باید به وجود بیاید و اگر اینگونه نباشد نمیتوان فیلم را به خوبی پیش برد. برای من فیلمنامه «لاکپشت و حلزون» به این نحو بود و فضای گفتمانی بین من و نویسنده شکل گرفت. وقتی با نویسنده وارد گفتوگو شوید طبیعتاً شما میتوانید در فضایی که مدنظر دارید پیش بروید و آن دغدغه هنریتان را دنبال کنید.
برای من مطرح کردن یک سری مسئله مثل آسیبهای اجتماعی به طوریکه صرفاً آن مسائل را نشان دهیم و اعلام کنیم، اتفاق مثبتی نیست و اتفاق مثبتی هم نخواهد داشت. اما بالعکس اگر شما با توجه به دغدغههایی که دارید مثل «لاکپشت و حلزون» که تمایل کودکی را برای دستیابی به استقلال نشان میدهد و فیلم همین دغدغه را در دل خود دارد، اما همه ماجرا این نیست، به نظر من اینکه مسئله فیلم چگونه مطرح میشود بسیار مهمتر است. در وهله اول سعی میکنم قصهای دلنشین روایت کنم تا مخاطب با آن همراه شود و در لایههای دیگر ممکن است فیلم بتواند برای مخاطب تأملبرانگیز هم باشد.
کاراکتر اصلی یک کودک است، به نظر شما دغدغههای او فراتر از سنش نیست؟ بهتر نبود که شخصیت اصلی یک نوجوان باشد؟
بازیگر کودک فیلم در ابتدا نوجوانی است، در واقع اگر آغاز نوجوانی را یازده سالگی بدانیم او ده ساله است و کمکم وارد نوجوانی میشود. فیلم نمیخواهد شخصیتی که معرفی میکند را نماینده یک قشر خاص بداند، او ویژگیهای خاص خودش را دارد و از هر نظر یک شخصیت مستقل است که میتواند در زمانی دیگر و در جامعهای دیگر هم وجود داشته باشد.
بحث اصلی دغدغههایی که این کودک دارد مربوط به شخص خودش است و به همین دلیل چون ما نمیخواستیم این کودک قشر خاصی را نمایندگی کند چنین دغدغهای هم نداشتیم که بخواهیم او را با ویژگیهایی مربوط به همان قشر خلق کنیم. نکته دیگر این است که مولفههای استقلالطلبی از لحاظ روانشناختی در انسان از دوران کودکی آغاز میشود و نمیتوان آن را صرفاً مربوط به نوجوانی دانست. در واقع شکل استقلالطلبی در سنین مختلف متفاوت است به این معنا که ممکن است استقلال برای یک کودک ۶ یا ۷ساله درباره یک موضوع بسیار کوچک و ساده باشد که وقتی به این میل او پاسخ داده نشود ممکن است تبعاتش در او به شکلهای مختلف بروز پیدا کند.
بحث اصلی دغدغههایی که این کودک دارد مربوط به شخص خودش است و به همین دلیل چون ما نمیخواستیم این کودک قشر خاصی را نمایندگی کند چنین دغدغهای هم نداشتیم که بخواهیم او را با ویژگیهایی مربوط به همان قشر خلق کنیم. نکته دیگر این است که مولفههای استقلالطلبی از لحاظ روانشناختی در انسان از دوران کودکی آغاز میشود و نمیتوان آن را صرفاً مربوط به نوجوانی دانست. در واقع شکل استقلالطلبی در سنین مختلف متفاوت است به این معنا که ممکن است استقلال برای یک کودک ۶ یا ۷ساله درباره یک موضوع بسیار کوچک و ساده باشد که وقتی به این میل او پاسخ داده نشود ممکن است تبعاتش در او به شکلهای مختلف بروز پیدا کند.
مخاطب هدف «لاکپشت و حلزون» را چه قشر سنی میدانید؟ آیا این فیلم برای خانوادهها ساخته شده یا مخاطب هدف شما کودکان و نوجوانان بودند؟
اگر بخواهم صادقانه به این پرسش پاسخ دهم باید بگویم زمانیکه یک فیلم را میسازم اصلاً به مخاطب فکر نمیکنم. برخی مواقع درباره اینکه فیلم درباره کودک است یا برای کودک، صبحت میشود. وقتی شما فیلمی برای کودک میسازید مطمئناً باید به مخاطبتان فکر کنید که فیلم برایشان جذاب و دیدنی باشد اما «لاکپشت و حلزون» درباره کودک است ولی لزوماً به طور مطلق نمیتوان گفت که این فیلم برای کودکان نیست و آنها هم میتوانند مخاطب این اثر باشند.
با وجود اینکه فیلم با ردهبندی سنی نمایش داده میشود من چنین عقیدهای ندارم و فکر میکنم کودکان هم با این اثر ارتباط برقرار میکنند و جالب است بگویم برخی از نوجوانانی که «لاکپشت و حلزون» را دیدهاند نظرشان را به من منتقل کردهاند و واقعاً نظرشان برایم شگفتانگیز بود. دریچه ورود یک بزرگسال با یک نوجوان به این فیلم بسیار متفاوت است، حتی بین نگاه مخاطب مرد و زن هم تفاوت وجود دارد و من فکر میکنم زنها و همچنین نوجوانان ارتباط بهتری با این فیلم برقرار میکنند هرچند که باید بگویم آمار دقیقی وجود ندارد که بگویم چه افرادی با فیلم ارتباط بهتری برقرار کردهاند.
شاید برخی مواقع لازم باشد که درجهبندی سنی برای فیلمها لحاظ کنیم ولی ممکن است در برخی مواقع هم این درجهبندی اشتباه باشد و فیلم از آن آسیب ببیند.
اما به هر حال «لاکپشت و حلزون» قصه کودکی امروزی در ایران را روایت میکند و این کودک یا نوجوان میتواند نماینده نسل خود در این اثر باشد.
به نظر من شخصیتهای یک فیلم سینمایی باید در طول زمان قابل باور و قابل لمس باشند و فیلم زنده و پویا بودن خود را حفظ کند. اگر شخصیتهای «لاکپشت و حلزون» به همین محدوده زمانی محدود شوند، نمیتوان آن را اثر موفقی دانست. از زمانی که ما تصمیم به ساخت این فیلم گرفتیم ده سال گذشته و خوشبختانه گذشت زمان تأثیری بر این اثر نداشته و اگر قرار است «لاکپشت و حلزون» فیلم موفقی باشد باید بیست سال بعد هم قابل دیدن باشد.
جالب است بگویم که این فیلم در جشنوارههای مختلف اکران شده و آدمهایی آن را دیدهاند که تجربه زیسته در ایران را ندارند اما با کاراکترهایش ارتباط برقرار کردهاند. «لاکپشت و حلزون» جدا از اینکه بر بستر واقعیتها بنا شده اما در جاهایی نیز سعی کرده از مرزهای واقعیت عبور کند.
اینکه ما بگوییم یک فیلم توانسته به واقعیت نزدیک شود و فقط واقعیتها را به تصویر بکشد، معیار خوبی برای قضاوت یک اثر هنری نیست و حتی در بسیاری مواقع ما از فیلمهایی لذت میبریم که از واقعیت دور هستند. اگر یک فیلم توانسته کارکرد اجتماعی داشته باشد و به لحاظ روانی بر مخاطبش اثرگذار باشد قطعاً میتواند نکته مثبتی از اثر باشد اما این اثرگذاری میتواند در طول زمان هم وجود داشته باشد. به نظر من آثاری که سعی میکنند کاملاً بر بستر واقعیتهای زمان خودشان تولید شوند، ممکن است در همان زمان واکنشهای خوبی هم دریافت کنند اما این مسئله نمیتواند معیاری بر کیفیت بالای فیلم به لحاظ هنری باشد.
چرا فیلم را در گروه هنر و تجربه اکران کردید؟
فیلم ما طبق تصمیمگیری دوستان در جریان اصلی اکران نشده و این در حالیست که این فیلم برای اکران در گروه هنر و تجربه ساخته نشده است. به هر شکل نظر پخشکنندهها این بود که فیلم ما نمیتواند مخاطب گسترده داشته باشد و از نظر تجاری از فیلم استقبال نکردند.
من با دستهبندی فیلمها مخالفم ولی متأسفانه این شرایط وجود دارد و فیلم ما در گروه هنر و تجربه اکران شده و این باعث میشود که خیلی راحت فیلم قبل از دیده شدن مورد قضاوت قرار بگیرد و بسیاری از مخاطبان فیلم حذف شوند در صورتیکه در بازخوردهایی که ما از مخاطبان دریافت کردیم اصلاً چنین معنایی نمیدهد که حتماً مخاطبان این فیلم خاص هستند. من به عنوان یک فیلمساز در ارتباطی مستقیم با مخاطبان این واقعیت را میدانم اما متأسفانه دوستان تصمیمگیرنده به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه دستهبندیهای اشتباه را انجام میدهند و باعث میشوند که فیلم نادیده گرفته شود و در ادامه هم باعث میشود که نظرات اشتباهی نسبت به فیلم مطرح شود به این معنا که وقتی فیلم را در این شرایط اکران کردهاند قطعاً مخاطبش اندک است اما همین مخاطب اندک را به حساب ضعیف بودن فیلم در جلب نظر مخاطب میدانند در حالیکه باید میزان سالنها و سانسهایی که «لاکپشت و حلزون» داشته را در نظر گرفت و بعد درباره میزان مخاطبان آن قضاوت کرد. فیلم در شرایطی مساوی با میزان تبلیغاتی برابر اکران نشده و نباید چنین قضاوتی نسبت به آن داشت و من معتقدم که این بزرگترین بیانصافی به یک فیلم است.
افرادی که برای امور فرهنگی و سینمایی کشور تصمیمگیر هستند باید درباره این وضعیت پاسخگو باشند. امروز شرایط سینما به شکلی است که حق انتخاب مخاطب محدود شده و مخاطب به راحتی به سمتی هدایت شده که بین فیلمهای کمدی سخیف و مبتذل یا معدود آثار اجتماعی که اکثر این آثار هم شکل و شمایل ثابتی پیدا کردهاند انتخاب کند و طبیعتاً اکثر مخاطبان آثار کمدی را انتخاب میکنند و در این وضعیت مدیریت فرهنگی باید به این پرسش پاسخ بدهد که آیا در این شرایط به نگاههای دیگر اجازه بروز و ظهور داده است یا خیر. وقتی چنین اختیاری به مخاطب داده نشده ما نمیتوانیم بگوییم که دیگر فیلمها را کسی دوست ندارد. من میپذیرم که شاید برخی فیلمها مورد پسند پخشکنندهها باشند چون این آثار احتمالاً فروش بیشتری دارند اما حداقل به اندازه ۲۰ درصد سالنها و سانسهای این آثار را به دیگر فیلمها هم اختصاص دهند.
حتی فیلمهای اجتماعی هم در یک شرایط عادلانه قرار ندارند، برخی فیلمها به واسطه حمایت مافیای اکران در نگاه مخاطب برجسته میشوند و برخی فیلمها کاملاً نادیده گرفته میشوند. این شرایط باعث میشود که تهیهکنندههای مستقل از ادامه کار ناامید شوند چون مسیری برای ساخت فیلم بعدی وجود ندارد. اگر این شرایط هدفمند به وجود نیامده باید مدیریت فرهنگی این وضعیت را تغییر دهد.
چرا «لاکپشت و حلزون» چند سال در صف اکران باقی ماند؟
ما چند سال درگیر صدور پروانه نمایش بودیم، بسیاری از دوستان امروز که فیلم را میبینند از من میپرسند که دلیل صادر نشدن پروانه نمایش در این سالها چه بوده است. برای من به شخصه بسیار مهم است که فیلمم احوال مخاطب را خراب کند یا تأثیر مخربی در جامعه داشته باشد، اتفاقاً من فکر میکنم که فیلمساز باید به این مسئله توجه کند و بسیاری از فیلمسازان هیچ توجهی به این موضوع ندارند.
خوشبختانه فیلم بدون ممیزی اکران شد و مشکلی که در این سالها وجود داشت هم به نظر من برآمده از سلایق شخصی بود. از آنجا که دلیل اشکالاتی که بر فیلم مطرح میشد را به ما نمیگفتند، ما هم نمیدانستیم که باید چگونه مشکل را حل کنیم که خوشبختانه با استمراری که در خواستهمان داشتیم و صحبت با مسئولان مربوطه توانستیم «لاکپشت و حلزون» را بدون هیچ تغییری به اکران برسانیم.
خیلیها از من درباره اینکه مشکل فیلم چه بود که این سالها امکان اکران برایش فراهم نشد، سوال میپرسند و واقعاً اکثر افراد معتقدند که دلیلی برای جلوگیری از اکران این فیلم در این سالها وجود ندارد. اینکه مسئولیتی مثل صدور پروانه نمایش بر عهده یک فرد قرار گرفته و او میتواند فیلمها را سانسور کند، نمیتواند دلیلی باشد که مسئول مربوطه به دنبال ایراد بگردد و به هر فیلمی ممیزی بدهد تا حضورش در این سمت توجیه شود، قطعاً هر ممیزی که در نظر گرفته میشود باید قانعکننده و با دلیل باشد تا فیلمساز بتواند از خود دفاع کند.
متأسفانه بسیاری از تصمیمات در این زمینه سلیقهای است و فکر میکنم همانطور که حتی مسئولان مربوطه نسبت به سیستم نظارت بر فیلمها ابراز نارضایتی میکنند و هنرمندان هم سالهاست نارضایتی خود را اعلام کردهاند، بهتر است تجدیدنظری درباره این موضوع صورت بگیرد.
در نهایت فیلم ما بدون ممیزی اکران شد اما شرایطی برای اکران این فیلم وجود دارد که اصلاً قرار نیست دیده شود. در واقع ما وارد یک سانسور غیرعلنی و پنهانی میشویم که خیلی بدتر از سانسور علنی و رسمی است. سیستم پخش ما به طور کامل نگاهها و فیلمهای متفاوت را کنار میزنند و حذف میکنند و بابت این وضعیت نگرانی بسیاری برای سینمای ایران دارم.
«لاکپشت و حلزون» مجوز گرفته و اکران شده اما اصلاً فرصت دیده شدن برایش فراهم نشده و با سانسهای پراکنده در ساعات ظهر تابستان اصلاً امکان دیده شدن برای این فیلم وجود ندارد و نامش را نمیتوان نمایش یا اکران گذاشت.