به روز شده در
کد خبر: ۱۱۱۰۴
آن کارگردانان شجاع

نسبت زمان در روایت سانسور

زمان طلاست؟ شاید هم باشد. دست‌کم در تفهیم هنر بر روابط و ضوابط خوب عمل می‌کند. بعد از سال‌ها پیشرفت قابل توجهی در تصویر کشیدن روابط عاطفی دیده می‌شود. سرگذشت این تاثیر از «عروس» تا «سووشون» را می‌خوانیم.

نسبت زمان در روایت سانسور
گروه فرهنگ و هنر_مارال دوستی

یکی از مهم‌ترین سکانس‌های جامانده در آثار تصویری ایران، نشان دادن درست و حساب‌شده روابط عاشقانه با رعایت صد در صدی موازین موجود است.

هوشمندی سازندگان، درک کردن و روشن بودن فکر مسئولان یا آمادگی ذهن مخاطب، هر کدام که باعث شده ما تصویر بهتری در چارچوب قوانین ببینم؛ همان سلامت باشد. با هم از ظرایف عاشقانه‌ها حرف می‌زنیم. از همان چیزی که مرتضی آوینی درباره فیلم «عروس» گفته بود: «در فیلم عروس، عشق بین زن و مرد نیز صورتی واقعی داشت؛ نه صورتی افسانه‌ای آنسان که در روان‌شناسی اعماق طرح می‌شود و نه حالتی اروتیک، آن‌سان که در فیلم «نوبت عاشقی». همه چیز واقعی بود و در عین حال، واقعیتی عظیم‌تر از پس همه وقایع جلوه داشت.»

همین واقعی بودن را مد نظر قرار می‌دهیم و با هم مرور می‌کنیم.

فیلم «عروس» سال ۷۰ اکران شد. زیبایی بازیگران، داستان ممنوعه و نشان دادن تصاویری که تا آن روز خط قرمز بود؛ مثلثِ موفقیت فیلم را تشکیل داد. نشان دادن زنی زیبا در لباس عروس با آرایش مقبول، نشان دادن شخصیت داماد با حوله فردای روز عروسی و از همه مهم‌تر نشان دادن سیلی مرد به زن، همه و همه چیزهای ساده‌ای بود که آن زمان برای اولین‌بار در ممنوعه‌ترین شکل ممکن به تصویر درآمد. ممنوعه‌ای که شاید نه از طرف مسئولان مربوطه، بلکه زایده ذهن مخاطب بوده باشد. سانسورهایی در ذهن تنبیه شده ما!

همان سال‌ها مرتضی آوینی با اسم مستعار «فرهاد گلزار» از فیلم عروس، به‌ویژه عشق بین زن و مرد تعریف و تمجید می‌کند. هر چند که سال‌ها بعد افخمی می‌گوید او نسبت به پایان فیلم نقد داشته اما صورت روابط را واقعی و درست دانسته.

سینمای ایران پر است از داستان‌های عاشقانه‌ای که لازم‌ترین یا حتی گویاترین سکانش با خنده، فید و موسیقی جایگزین شده. اما ظاهرا دوره، دوره پیشرفت است و زمان کار خودش را کرده و کارگردان‌های شجاع یا باهوش، مسئولان تحصیل کرده یا مخاطب حرفه‌ای این‌بار هم مثلثی ساخته که اجازه چند قدم به جلو را داده است.

 سکانس طلاق ماهی و بهنام در سریال «درانتهای شب» سکانسی غیرمنتظره است. پارسا پیروزفر با چرخش نگاهش به لب‌های بازیگر مقابل طوری میل به بوسه را تداعی می‌کند که درک می‌کنیم او عاطفی شده است. شاهکاری که در ادبیات جایگاه خوبی دارد. نقش بوسه را بازی کردن ساده نیست. یک درام زیبا بدون بر هم خوردن قوانین شرعی‌. یک بازی دقیق از چهره‌ای زیبا.

این روند در فیلم تحسین‌برانگیز  «پیرپسر» تکرار می‌شود. در سکانسی رعنا (لیلا حاتمی)  برای بوسیدن علی (حامد بهداد) به سمت شیشه ماشین خم می‌شود. چیزی غیر از این می‌بینیم نه؟ آیا این یک بوسه است؟ ذهن ما می‌گوید: بله و این یعنی موفقیت به تصویر کشیدن یک عاطفه‌. عاطفه‌ای که در اذهان عمومی زشت، ناپسند یا غیرمشروع نیست و تنها کمکی به روند داستان است.

سریال «آبان» (لاله مزربان) را هم در این مثال داریم. دختر آبان را دزدیده‌اند. او از حال رفته و گیج و گنگ به «فریبرز» (شهاب حسینی) می‌گوید درستش کن. اینکه فریبرز و آبان چه کسانی هستند، مهم نیست، اینجا مهم است که آبان سرش را روی شانه «فریبرز» می‌گذارد. بله! بی‌شک که مردی زن‌پوشی کرده است اما دستتان درد نکند. چسبید.

و در پایان عاشقانه اقتباسی «سووشون» کاری از نرگس آبیار با بازی بی‌نظیر بهنوش طباطبایی و میلاد کی‌مرام. آبیار این‌بار قدم‌های بزرگتری برداشته تا ثابت کند کارگردانی دقیق و شجاع و درخشان است. در تیزر پخش شده این سریال متوجه سکانسی زن‌وشوهری هستیم. مرد که یوسف باشد از زن که زری نام دارد تعریف می‌کند او می‌گوید بچه‌هایش گفته‌اند انگار مادرشان دو ستاره به چشم‌های پدرشان داده تا با روایت سیمین دانشور، زری بگوید راست می‌گویند ماشاالله و بعد حرفش را بخورد و یوسف برود برای باز کردن دکمه‌هایش و بوسیدنش. آبیار راوی دقیقی برای این چند خط است که همین را چنان درست با بازی خوب طباطبایی کارگردانی کند تا دلمان ضعف برود برای یک عاشقانه جدید. 

راستش را بخواهید شاید ما خودمان عادت به سانسور داریم از بس که خط‌کش نشانمان داده‌اند. شاید واقعاً اگر یک‌بار سمت تصویر درست برویم کسی را نگران نکنیم. یادم می‌آید  مجله استایل بازیگر بارداری را روی جلد برده بود. تا پیش از آن همه می‌ترسیدند که مباد سانسور شوند بعد از آن دو مجله مهم روز با بازیگرانی که از قضا در همان زمان باردار بودند، جلد ساختند. از شما چه پنهان موقع نوشتن همین چند خط ساده هم سانسور سراغمان آمد که مباد ما بگوییم و بعد گوش بقیه زنگ بزند که ای وای بیایید جلوی این آثار را بگیریم.

مستندی از عالی‌ترین مقام کشور وجود دارد که اگر یک‌خطی‌اش را برای هر کسی بگویی تصور می‌کند دروغ است. در این مستند از زیبایی موی دختربچه‌ای که مثل پری است صحبت می‌شود. یک فضای پدر، دختری خوش‌ساخت که کمتر از مردان سیاسی دیده‌ایم.

واقعیت این‌جاست حواس همه جمع است. کم و زیاد. آنان که سانسور می‌کنند، آن‌ها که می‌سازند، بازی می‌کنند، می‌نویسند، همه حواسشان جمع است. این تصویر پیشرفت ماست که دست‌مریزاد زمان است. بله‌ راستش چشم‌ها زودتر می‌بوسند و حالا زمان دیدن واقعی بودن‌هاست.

نشان دادن این تصاویر مغایرتی با قانون ندارد. همه چیز سرجایش است. چرا که تمرکز روی ذهن باهوش مخاطب است و نه آنچه نشان داده می‌شود. کارگردانان باهوش با نزدیک شدن به ذهن مخاطب، آنچه می‌خواهد را می‌سازد. بیایید فکر کنیم! یا حتی دلمان را خوش کنیم شاید این، ما باشیم که بعضی چیزها را  ممنوع می‌دانیم:

قفل است در؟ نیست! نمی‌دانی. دورِ اتاق یکسره می‌چرخی

هرگز به دستگیره نبردی دست! از ترس اینکه قفل نباشد در

 

ارسال نظر

آخرین اخبار