به روز شده در
کد خبر: ۲۸۹۸۳
مشاور رئیس دولت اصلاحات:

جامعه ایران به یک سمت رفته صداوسیما به سمت دیگری رفته است/ در کنار آتش‌بس باید خطا بَس هم داشته باشیم

مشاور رئیس دولت اصلاحات گفت: ما آتش‌بس داریم باید خطا بس هم به دنبال آن داشته باشیم، ما در کشوری هستیم که کاستی‌هایی نظیر تحریم، نابرابری، ناترازی و غیره داشته، این‌ها را نمی‌شود همچنان انباشته کرد و به پرونده‌هایی که به آنها نپرداختیم، اضافه نکنیم؛ باید به آن‌ها پرداخت.

جامعه ایران به یک سمت رفته صداوسیما به سمت دیگری رفته است/ در کنار آتش‌بس باید خطا بَس هم داشته باشیم

حاکمیت چه زمانی و چه پاسخی باید به انسجام مردم در زمان حمله اسرائیل به ایران بدهد؟ این پرسشی است که هادی خانیکی، مشاور رئیس دولت اصلاحات، به آن پاسخ می‌دهد. او بر این باور است آتش‌بس کفایت نمی‌کند و حاکمیت باید در راستای خطابَس حرکت کند.

از نظر خانیکی زمان همراه شدن حاکمیت با مردم کم است و باید هرچه زودتر کاری کرد. این فعال سیاسی در نهایت دلسوزانه این نکته را به حاکمیت یادآور می‌شود که « تصور نکند نارضایتی‌ها از بین رفته‌اند.»

در ادامه گفت‌وگوی تفصیلی آوش با هادی خانیکی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و مشاور رئیس دولت اصلاحات، را می‌خوانید:

* در شرایط توقف جنگ یا آتش‌بس هستیم. واکنش مردم نسبت به این حمله  آن‌طور که انتظار می‌رفت، نبود. از   واکنش مردم چه برداشتی می‌توان داشت؟

رخدادی که تحت عنوان جنگ ۱۲ روزه رژیم اسرائیل علیه ایران تعریف می‌شود، از آن‌جا که به‌صورت ناگهانی، غافلگیرانه، غیرمنتظره، فراگیر و پردامنه شکل گرفت همه سطوح مختلف جامعه ایرانی، نظام حکمرانی و عرصه‌هایی که به توسعه ملی و زندگی روزمره‌ مردم مربوط می‌شود را تحت‌تأثیر قرار داد. این‌که گفته می‌شود این جنگ  یعنی نظام حکمرانی، جامعه‌ مدنی و آحاد جامعه را در معرض یک تغییر پارادایمی و چرخش گفتمانی قرار داد، گزاف و اغراق‌آمیز نیست. به‌لحاظ نرم‌افزاری منظور همان جنبه‌های غیرمادی و نهفته در جامعه و کنشگران سیاسی و مدنی است که همه را در شرایطی قرار داد که پیش از این حمله و بعد از حمله در معرض تغییر قرار بگیرند.   

نوع واکنش مردم به جنگ نشان داد جامعه زنده است

اگر بخواهم این تغییر بعد از جنگ را خلاصه کنم، چند شاخص بسیار مهم هستند. اولین شاخص، نوع کنش و واکنش مردم است. دوم واکنشی است که در میان نخبگان شکل گرفت؛ منظور من از نخبگان، همه کنشگرانی است که در حوزه‌ سیاست، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و دانش قرار می‌گیرند. به‌نظر می‌رسد این پدیده نوعی واکنش زنده و ارگانیک نسبت به تجاوز نشان داده که در گذشته کمتر به چشم می‌خورد یا حداقل در سطح آشکار جامعه نبود.

متغیر دوم نوعی مقاومت و تاب‌آوری است که در نظام دفاعی کشور رخ داد. نظام دفاعی که نیروهایش در یک روز لطمات بسیار جدی خورده بودند، فرماندهان بزرگ، باتجربه و توانمندش به شهادت رسیده بودند اما خیلی زود و به‌موقع توانستند خود را بازسازی کنند تا ایران بی‌دفاع نماند.

* این تاب‌آوری در مورد مردم صدق نمی‌کند؟

 اینکه وقتی نیروی نظامی لطمه می‌بیند و مراکز اصلی‌اش مورد حمله قرار می‌گیرند، فرماندهان برجسته‌اش شهید می‌شوند اما می‌تواند به‌سرعت خود را نه‌تنها بازسازی کند بلکه اقداماتی انجام دهد، حتماً یکی از پایه‌های آتش‌بس بعدی به‌شمار می‌رود.  شاخص سوم خود دولت یعنی دستگاه اجرایی بود. جنگ به‌سرعت و در سحرگاه روز جمعه شکل گرفت و طبیعتاً این اتفاق سراسیمگی و اضطراب به همراه داشت.

در جنگ 12 روزه دولت توانست به شکل مطلوبی کمک‌رسانی کند 

 اما این طرف در جامعه چه می‌گذرد؟ جامعه‌ای که به‌هم می‌ریزد، نگران می‌شود، بعضی‌ها شهر را ترک می‌کنند و نمی‌دانند چه کار باید انجام دهند. حمله فقط زدن یک مجتمع، خانه و یا معبر نیست بلکه این حمله بر روان افراد و بر معیشت‌شان اثر می‌گذارد. با این حال توانستند کمک‌رسانی‌ها را در شرایط جنگی به‌شکلی مطلوب انجام دهند. نظرسنجی‌های بعد از جنگ نشان داد که رضایت از دولت و دستگاه‌های اجرایی نسبت به قبل از جنگ بالا رفته و پائین‌تر نیامده است. یعنی دولت از پشتوانه‌ رضایت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار شده است. این چهار حوزه‌ای که گفتم یعنی عامه مردم، نخبگان، دستگاه نظامی- دفاعی و دستگاه اجرایی یعنی دولت همه با یک تغییر الزامی، سریع و فراگیر مواجه شدند و به نظر من موفقیت‌های معتبر و ستودنی‌ را می‌توان در این حوزه‌ها مشاهده کرد.

گفتگو با هادی خانیکی

قبل از حمله اسرائیل میزان اعتماد مردم به حاکمیت رو به کاهش بود

حمله اسرائیل به ایران در شرایطی رخ داد که تقریباً همه‌ مطالعات اجتماعی در زمینه‌ ارزش‌ها، نگرش‌ها، رضایت، احساس عدالت و امید به آینده نشان می‌داد سرمایه‌ اجتماعی یعنی اعتماد، مشارکت و امید به آینده در معرض تضعیف و تنزل است. این نظرسنجی‌ها به‌ویژه در مورد سرمایه‌ اجتماعی کلان نشان می‌دادند که  میزان اعتماد به دستگاه‌های حاکمیت یا حتی اعتماد به خود در حال کاهش هستند. البته پژوهش‌ها و نظرسنجی‌های انجام شده معتبر هستند، به این ترتیب که سفارش‌دهنده‌ دستگاه‌های اجرایی و مجریان هم دانشگاهیان یا نهادهای تحقیقاتی معتبر بوده‌اند.

جنگ تحمیلی اسرائیل دقیقاً وسط کاهش سرمایه اجتماعی رخ داد و همبستگی را زیاد کرد

* این آمارها و نظرسنجی‌ها مربوط به قبل از جنگ است؟ پس از جنگ شرایط به چه صورت شد؟

این روند از دولت اصلاحات و برنامه‌ سوم توسعه شروع شد و تا امروز پیگیری شده است. یعنی از سال‌های بعد از ۱۳۷۶ تاکنون این نظرسنجی‌ها انجام شده و اتفاقاً آخرین پیمایش ملی ایرانیان در این زمینه در سال ۱۴۰۱ و در دولت گذشته منتشر شده که در آن هم نشان داده شد که سرمایه اجتماعی رو به کاهش است. این جنگ وسط  کاهش سرمایه اجتماعی رخ داد و به‌جای آن‌که به‌صورت گذرا این روند را تشدید کند، باعث ایجاد نوعی همبستگی مدنی و اجتماعی جدید شد، یعنی جامعه نسبت به خودش وابسته‌تر و هم‌بسته‌تر شد. مردم به فکر یکدیگر افتادند، تسلای اجتماعی بالا رفت، احساس همدردی شکل گرفت و جامعه نوعی بلوغ از خود نشان داد. مردم حرص نزدند و غارت نکردند؛ اینها پدیده‌هایی است که در شرایط جنگی اغلب رخ می‌دهند  اما در این‌جا رخ نداد.

 حتی کسانی که از نظام سیاسی لطمه دیدند، در دوران جنگ به میدان آمدند و حمایت کردند

حکومت با این سرمایه‌ اجتماعی که بعد از تجاوز اسرائیل به دست آورده باید چه کاری انجام دهد؟ اگر قرار است پاسخ دهد از کِی و چگونه باید شروع کند؟  

اجازه دهید به آن سه شاخص دیگر مختصراً اشاره کنم، بعد به پاسخ این سؤال برمی‌گردم. شاخص دوم پدیده‌ای شگفت‌انگیز بود که در میان نخبگان و سرآمدان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی در داخل و خارج از کشور رخ داد. به این فهرست کسانی‌که در اولین لحظات و به‌صورت خودانگیخته در داخل و خارج کشور شروع به امضای بیانیه‌ها کردند، جامعه‌ بین‌المللی را خطاب قرار دادند، از نیروهای دفاعی و نظامی حمایت کردند و حتی در جایی از حاکمیت حمایت کردند هم اضافه کنید. این نکته بسیار مهمی است.  کسانی‌که این حمایت‌ها را شروع کردند و آن را گسترش دادند به‌نوعی رنج‌دیدگی از نظام سیاسی داشتند و لطمه هم دیده بودند. شما به‌عنوان یک روزنامه‌نگار اگر نگاه کنید، می‌بینید چه تعداد خبرنگار یا روزنامه‌نگار پیش از این بازداشت شده بودند اما حتی از زندان بیانیه دادند. در خارج کشور هم همین را می‌بینیم. استادان دانشگاهی که از دانشگاه‌ها اخراج شده بودند، در شرایط جنگ بیانیه حمایتی جمع کردند. همچنین هنرمندان، ورزشکاران، نویسندگان و دانشگاهیان  بدون چشم‌داشت وارد میدان شدند.

دستگاه دفاعی و امنیتی از همه ایرانی‌ها دفاع کردند نه از یکسری اقلیت

در مورد افرادی که به میدان آمدند دو مسئله قابل فهم است. کسانی‌که پیش از این محروم شده بودند و در معرض تبعیض قرار گرفته بودند، آن‌قدر مسئله را عمیق فهمیدند که بین وطن و گلایه‌ها و انتقادهایی که از دستگاه‌های رسمی داشتند، تفکیک قائل شدند و تجاوز به کشور مسئله‌ اصلی‌ آنها شد. در طرف دیگر دستگاه‌های اجرایی و نظامی-دفاعی هم نسبت به کل یک‌پارچه موضع گرفتند و ایرانی را دیدند که در آن همه ایرانیان حضور دارند، نه ایرانی که اقلیتی آن‌ها را قبول دارند و اکثریتی که آن‌ها قبول ندارند. این‌جا ما با پدیده‌ای به نام تکوین «مای ایران» جدید مواجه هستیم که به‌نظر من خیلی بزرگ است. یعنی یک «ما»ی ایرانی شکل گرفته که این «ما»ی ایرانی تنوع‌ها  و  تفاوت‌ها را به رسمیت می‌شناسد و بی‌دریغ وارد میدان شده است.

حاکمیت تصور نکند نارضایتی‌ها از بین رفته‌اند

حال سوال اینجاست این تغییر پایدار است یا سیال؟ ثانیاً چه باید کرد که هم اخلاقاً حکومت نسبت به این پدیده وظیفه‌ خود را انجام دهد و هم از منظر سیاسی و راهبردی برای تقویت نظام ملی، انسجام ملی، توسعه‌ ملی و حتی نظام سیاسی گام برداشته شود؟ روشن است که  جامعه از برخی موارد عبور کرده و نخبگان آن به‌رغم نارضایتی وارد مدار جدیدی در یک پارادایم و گفتمان جدید کنار هم قرار گرفتند. اولین مسئله فهم درست این پدیده است، یعنی تصور نشود آن نارضایتی‌ها یا کاستی‌ها از بین رفته‌اند.

در کنار آتش‌بس باید خطا بَس هم داشته باشیم

* آیا سیگنالی از طرف حاکمیت دریافت می‌شود که این نکته را متوجه شده است؟

اولین ضرورت این است که این تغییر به‌درستی فهمیده و نسبت به آن واکنش نشان داده شود. دومین نکته ادامه‌ دادن  به این توجه از طریق اقدامات پایدار و تغییر رویکرد است. ما آتش‌بس داریم،  باید خطا بَس هم داشته باشیم، ما در کشوری هستیم که کاستی‌هایی نظیر تحریم، نابرابری، ناترازی و غیره داشته و این‌ها را نمی‌شود همچنان انباشته کرد و به پرونده‌هایی که به آنها نپرداختیم، اضافه نکنیم. باید به آن‌ها پرداخت. می‌پرسید آیا حاکمیت متوجه این مسئله شده است؟ به‌نظر من بله،  می‌توان علائمی از این توجه را در سطوح رسمی مشاهده کرد. مهم‌ترین نشانه‌ این است که حکومت از ناپایداری آتش‌بس استقبال نکرده بلکه به‌دنبال پایدار کردن آن است.

اگر به سمت صلح پایدار نرویم، حاکمیت و مردم ضرر می‌کنند

* سوال این است که تلاش حکومت برای آتش‌بس سیگنال مثبت به مردم ارزیابی می‌شود؟ 

باید بپذیریم در خلال جنگ هستیم و یا در دوران پس از جنگ قرار داریم. در این موقعیت باید از آن قطبی شدن‌ها کم کنیم،  

گفتگو با هادی خانیکی

 جامعه باید حس کند خطاهایی که او را آزرده، نابرابری‌ها، تبعیض‌ها، مداخلات در سبک زندگی‌ و تلاش‌هایی که برای نادیده گرفته شدنش صورت می‌گرفت جامعه ایران را به مشروع و نامشروع تقسیم کرده و ایجاد مرزبندی میان ایران و اسلام در عبور است. به‌نظر من این موضوع در جاهایی هم زودتر و بیشتر به چشم می‌خورد. اینها مواردی نیستند که بگوئیم تصحیح آن سال‌ها طول می‌کشد و مردم بعد از سال‌ها می‌فهمند. باید معلوم شود حکومت، مردم را متنوع می‌بیند و افرادی که خارج از نظم سیاسی رسمی بوده‌اند را به منظومه «دیده شدن» وارد می‌کند. یکی از اولین جهات مهم در این زمینه صداوسیماست نه به این دلیل که مردم همه اطلاعات‌ و روایت‌های خود را از صداوسیما می‌گیرند، بلکه به این دلیل که صداوسیما از آن جهت‌گیری نابرابرانه فاصله گرفته است، به نظرمن این قابل مشاهده است اما شتاب آن در وضع مطلوب قرار نمی‌گیرد.

تا الان جامعه ایران به یک سمت رفته صداوسیما به سمت دیگری رفته است

در بعضی برنامه‌ها کسانی دعوت می‌شوند که قبلاً دعوت نمی‌شدند اما هنوز کافی نیست. این نگاه باید غالب شود تا تعادلی واقعی در روایت‌ها، برنامه‌ها و دیده شدن گروه‌های مختلف ایجاد شود. اکثریت جامعه‌ ایران از نظر ارزش‌ها، نگرش‌ها، احساس عدالت، امید به آینده و میل به دیده شدن به یک سو رفتند اما صداوسیما به سوی دیگری رفته است. به این دلیل که با بقیه ایدئولوژیک برخورد کرده است. سیاست همیشه عرصه ستیز است اما این ستیز می‌تواند رسمی یا غیررسمی باشد. گروه‌های مختلف در جامعه حق دارند نظرات متفاوت داشته باشند و صداوسیما موظف است که با تعادلی آن‌ها را به میدان بیاورد.

اگر صداوسیما میدان را فقط در اختیار یک نگرش سیاسی یا حتی یک روایت از جنگ بگذارد، یعنی به وضعیت جدید پاسخ نداده است. من امیدوارم و حس می‌کنم این امکان به وجود آمده  که نهادهای رسمی نظام حکمرانی ببیند، چه‌کسانی در کنارشان ایستادند و چه‌کسانی در کنارش قرار نگرفتند. آن‌هایی که در کنار حکومت قرار گرفتند و بزرگ‌منشانه رفتار کردند، نشان دادند که همان ایرانی است که حمله‌ مغول را دفع کرد، اقوام مهاجم را عقب راند و همان ایران هنوز زنده است. این فقط غرور به گذشته نیست، این یک بیداری است. ایران تدبیر داشته و توانسته سرپا بایستد، توانسته از مغول هم ایرانی درست کند و  توانسته خودش را بزرگ ببیند. آن «مای ایرانی» که در داخل شکل گرفته زبان گفت‌وگو، زبان آشتی و زبان همزیستی دارد و به همسایگان توجه می‌کند.

فرصت خطا کم است

 یکی از نتایج جنگ این بود که  به قدرت همسایگی‌ که در گذشته چندان مورد توجه نبود، توجه شود. برداشت من این است که این روند باید باجدیت بیشتری دنبال شود چون جنگ تمام نشده و آتش‌بس است. یک قسمتی از این شرایط سخت را گذراندیم اما بخش‌های دیگر و بلندمدت‌تری پیش‌رو است که باید آنها را هم به صورت نهادمند و نه موقت ببینیم. تعارض اصلی، همان است که ابتدا گفتم. سرمایه‌ اجتماعی پایین است و این کاهش بیش‌تر در سطح اعتماد نهادی یعنی اعتماد مردم به حکومت و البته عکس آن بیشتر مشاهده می‌شود، این اعتماد باید ترمیم شود. نه با اقدامات نمادین یا موقتی بلکه با حرکت‌های مستمر، نهادی  و ساختاری. مردم باید دیده شوند، نظرشان شنیده شود و رأی‌شان ارزش داشته باشد.

* نکته پایانی.

باید در کوتاه‌ترین زمان ممکن با آن خطابَس به بااعتمادترین بخش جامعه توجه کرد. فرصت خطا کم است، باید از خطا پرهیز کنیم. مردم را محترم بشماریم و سعی کنیم از این سرمایه اجتماعی برای اصلاح رویکردها، رفتارها و ساختارها استفاده کنیم.

گفتگو با هادی خانیکی

ارسال نظر

آخرین اخبار