میترسم جلسات دست «جَلّاسان گِردگو» باشد/ در دوران جنگ برای مردم پیامک کشف حجاب میفرستادند
یک جامعه شناس گفت: نمیدانم در چند کشور دنیا در لحظه جنگ، مجلس آنها سراغ استیضاح رئیسجمهورشان رفته است.

«کشور دچار بیماری خود ایمنی شده است.» این عبارتی است که محمد فاضلی، جامعهشناس، بسیار تکرار میکند. چه آنجا که صحبت از استیضاح رئیسجمهور در شرایط بحرانی مطرح میشود و چه آنجا که بحث به ارسال پیامکهای حجاب در 3 روز اول حمله اسرائیل به ایران میرسد.
فاضلی بر این باور است؛ حاکمیت هنوز تصمیمی برای پاسخ دادن به ایستادگی و حمایت مردم در دوران جنگ 12 روزه نگرفته زیرا با مردم صحبت نکرده است. او تأکید میکند: صرف گفتن این عبارت که «90 میلیون نفر هسته سخت نظام هستند» کافی نیست.
در ادامه متن گفتوگوی محمد فاضلی، جامعهشناس، با رسانه خبری- تصویری آوش را میخوانید:
*ما بعد از جنگ شاهد بودیم که بسیاری از مسئولین و چهرهها از حضور مردم و از انسجامشان در میدان، تشکر و قدردانی کردند. به نظر شما تشکر لسانی کفایت میکند؟
قطعاً نه. من توئیتی بعد از روز آتشبس نوشتم، به این ترتیب که بعد از 12 روز و البته کلاً بعد از هر جنگی در تاریخ، هیچ چیز مثل قبل نیست. یعنی نه بعد از جنگهای ایران و روس در سالهای 1804تا 1814، نه جنگ 1828، نه جنگ جهانی اول، نه جنگ جهانی دوم و نه جنگ عراق علیه ایران.
بعد از جنگ ۱۲ روزه ذهنیتها در ایران به کلی تغییر کرد
ایران پس از این جنگ ۱۲ روزه همان ایران قبلی نخواهد بود و نخواهد شد. هیچ تلاشی نمیتواند آن را به وضعیت قبل بازگرداند زیرا یکسری ذهنیتها به کلی تغییر میکنند. گزارههایی که پیشتر وجود داشتهاند، همگی محک و ارزیابی میخورند و صدق و کذب آنها روشن میشود و دیدگاههایی که تا قبل از آن مطرح میشدند و امکان آزمودنشان نبود، اکنون آزموده میشوند و یک زبان، گفتار و گفتمان جدید خلق میشود. در چنین شرایطی هرکسی به زبان قبل از این ۱۲ روز سخن بگوید، بیاعتبار میشود. بنابراین زبان جدیدی خلق خواهد شد.
هر زبانی وقتی مؤثر است که در پَس آن عملی وجود داشته باشد و در پی آن کردارهایی ظاهر شود که با وضعیت جدید تطابق داشته باشد.
وقتی میگویم «همبستگی اجتماعی» یعنی ظرفیت زندگی مسالمتآمیز بدون خشونت. مردم ایران در آن ۱۲ روز ظرفیت زندگی مسالمتآمیزِ بدون خشونت را در قالب اتحاد در پس مفهوم ایران و حفظ یکپارچگی نشان دادند. اگر این همبستگی با اعمالی تکمیل نشود، قطعاً آن تشکر زبانی کفایت نمیکند.
در رسانهای که میگویند ملی هستیم مفهوم ایران آنقدر پررنگ نیست
*چه اعمالی منظور شما هست؟ یعنی حاکمیت باید چه کاری انجام دهد تا آن پاسخ در خور داده شود؟
یک مجموعه با ۲۴ یا ۲۵ نکته با هشتگ مشخص نوشتهام. باید دید آن اعمال در حیطه مقدورات کجا میگنجند، یعنی شما چه کارهایی میتوانید انجام دهید. اگر بخواهیم تقسیمبندی کنیم یکسری اقدامات در حوزه اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی، فرهنگ و جامعه وجود دارد که همه اینها را در بَر میگیرد اما موارد دیگری هم هست؛ تحت عنوان حکمرانی و شیوه حکمرانی. در همه این حوزهها باید اتفاقاتی بیافتد. مثلاً دستفرمان نظام رسانهای نمیتواند همان باشد که قبلاً وجود داشته است.
پس از گذشت ۱۲ روز و با ظهور مفهومی از ایران که اینقدر پررنگ شد، تا حَدی که در نوحههای عاشورا نیز جلوهگر و در سطح رسمی اعلام شد، سرود «ای ایران» خوانده شود، اما همچنان در صداوسیما مفهوم ایران آنقدر پررنگ نیست و حتی مفاهیمی مانند اسلام یا نظام سیاسی به قرائت یک گروه بسیار قلیل، جاری و ساری است و این اقدام باوضعیت جدید همخوانی ندارد.
با وجود آن همه گزینشهای امنیتی در اوج جنگ جلسات مقامات درجهیک و دو کشور لو میرفت
نمیتوان گفت در آن ۱۲ روز مفهومی از ایران ظهور کرد اما از سال بعد در کتابهای درسی، مفهوم همان چیزی باشد که قبلاً بوده است. یعنی در نظام فرهنگی از مفهوم ایران خبری نباشد. شما نمیتوانید ببینید در بالاترین سطح نفوذیها بودهاند و اطلاعات شما را لو دادهاند. باید پرسید دستگاه عریض و طویلی که طی ۴۵ یا ۴۶ سال به نام گزینش داشتهایم، چگونه به یکباره در اوج جنگ جلسات مقامات درجهیک و دو کشور لو رفته است.
هرکسی یک گوشهای را برای خودش پیش میبرد
*به نظر شما این نتیجه همان گزینش است؟
نیازمند بازنگری جدی هستیم. نظام حکمرانی ما اساساً از همگسیخته است. یعنی سیاست صنعتی ربطی به سیاست دفاعی ندارد، سیاست دفاعی ربطی به سیاست اجتماعی ندارد و سیاست اقتصادی ربطی به سیاست خارجی ندارد. هر کسی یک گوشهای را برای خودش پیش میبرد. این ازهمگسیختگی دهها بحران تولید کرده است. به علاوه یک شکاف گستردهای بین ما و حتی کشورهای همسایه وجود دارد. اگر با همین مسیر پیش برویم در ۱۰ تا ۱۵ سال آینده احتمالاً شکاف گستردهای از نظر ظرفیت و هوش مصنوعی و ... میان ما و کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس شکل میگیرد.
بزرگترین آرزوی من برای این روزهای کشور این است که در جلسات محرمانه زنان و مردان شجاع داروی واقعیتها را بگویند
این جنگ یک محک برای این داستان بود. یکی از خاصیتهای جنگ این است که شما همه تصورات قبلیتان را به محک تجربه قرار میدهید و میبینید که چقدر صحت دارند. بزرگترین آرزوی من برای این روزهای کشور این است که در جلسات محرمانه، جلسات دولت و در جلسات سطوح ۱، ۲ و ۳ حکومت مردان و زنان شجاعی باشند که واقعیت را آنچنانکه هست بازگو کنند، نه آنچنانکه جوّ جلسه اقتضا میکند. آدمها بیرون جلسه موضعگیریهایی دارند و در گروههای تلگرامیشان چیزهایی مینویسند اما وقتی وارد جلسه شدند، آدم دیگری میشوند. یکی از بزرگترین آرزوهای من برای کشور این است که در جلسات واقعیتهای تلخ و شیرین گفته شود. فاصله ما با دشمنان و حتی برخی کشورها در حال افزایش است. این واقعیت را باید دید. اما پاسخ نهایی چیست؟ لسان باید به تغییرات گفتاری و کرداری در عرصههای مختلف منجر شود. در عرصه اقتصاد هم اقدامات دیر هنگام اثر میکنند و هم دست دولت بسته است. سیاست خارجی، سیاست داخلی، فرهنگ، اجتماع نیز نیازمند تغییر هستند.
در دوران جنگ سران برای پاسخ به اسرائیل جلسه گذاشته بودند، از آن سو برای مردم پیامک حجاب ارسال میشد
جلسه سران در زیرزمین برای اینکه چگونه پاسخ اسرائیل داده شود، تشکیل میشود اما سروری که پیامک حجاب میفرستد و دوربینی که عکس مردم را میگیرد هنوز سر جای خودش است! یعنی سه روز طول میکشد یکی به آن مسئول بگوید «آقا آن را قطع کن!» این ازهمگسیختگی خیلی فاجعه است.
هنوز مقامات با مردم صحبت نکردهاند
*آیا سیگنالی از حاکمیت دریافت میشود که بخواهد در این زمینهها اقدامی انجام دهد؟
به گمان من هنوز مقامات با مردم صحبت نکردهاند. بارها به مردم گفته شد که هیچکس جرأت حمله به ما را ندارد و دست اسرائیل به ما نمیرسد و آمریکاییها نمیتوانند حمله کنند حالا که این اتفاق افتاده باید پاسخ و توضیح داده شود.
حکومت در سطح رئیسجمهور که شاید بارزترین فرد مسئول اداره کشور در حال حاضر است باید مشخص و شفاف با مردم حرف بزند. جامعه نخبگی و جامعه سیاسی ایران امروز و حکومت به چیزی نیاز دارند که به گمان من باید نامش را «نظریه ایران» بگذاریم.
ایران بر لبه تیغ قرار دارد
من در سال ۱۴۰۰ کتابی به نام «ایران بر لبه تیغ» منتشر کردم. در یکی از گروهها کسی نوشت «آقای فاضلی بعد از اینکه همه فرضیههایش نقض شده هنوز همان حرفهای قدیمیاش را ادامه میدهد.» من به صراحت نوشتم دیگر باید چه اتفاقی بیفتد که ما فرض کنیم و ایمان بیاوریم که ایران واقعاً بر لبه تیغ است؟
بحران فرونشست زمین، بحران آب، گردوخاک، بمباران تأسیسات هستهای، ترور فرماندهان ارشد کشور، شهادت شهروندان در جنگ ایران و اسرائیل و درگیر شدن با بزرگترین قدرتهای نظامی جهان آیا اینها به معنی اینکه ایران در لبه پرتگاه قرار دارد، نیست؟
از یکی از متخصصان ژئوپولیتیک شنیدم که آمریکا به تنهایی دارنده ۵۳ درصد قدرت نظامی جهان است. همه جهان یک طرف، ۵۳ درصد قدرت نظامی جهان در اختیار آمریکاست. فقط ما با آمریکا مواجه بودیم؟ انگلستان، فرانسه، آلمان و دیگر کشورهای غربی نیروی نظامیشان را به حمایت از اسرائیل نفرستادند؟ بعد از آتشبس این همه هواپیمای باری به مقصد اسرائیل نرفت؟ شما با یک کشور با GDP حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد دلار و با جمعیتی نزدیک به ۹۰ میلیون نفر مواجه هستید. آیا این موضوع چیزی غیر از اینکه «ایران بر لبه تیغ» قرار دارد، معنا نمیدهد؟
آیا حاکمیت به اندازه این بحران با مردم صحبت میکند و به اندازه این بحران تصمیم میگیرد؟ میدانید از چه میترسم؟ متنی سال ۹۶ به نام «جَلّاسان گِردگو» نوشتم. اینها آدمهایی هستند که زیاد به جلسه میروند و شغلشان رفتن به جلسه است. در آن جلسات هم گرد حرف میزنند. گرد حرف زدن یعنی، نوعی حرف میزنند که گوشه نداشته باشد، مبادا گوش کسی بر بخورد، مبادا آن حرف خراشی به صندلی آنها بیندازد و مبادا خراشی به آینده شغلیشان وارد شود. میترسم در این لحظات پس از جنگ عرصه دست همین «جَلّاسان گِردگو» باشد. بزرگترین آرزوی من این است که این جلسات آنها نباشند و یا اگر هستند برای لحظاتی به خاطر ملت، آینده، نسلها و تاریخ دست از این گردگویی بردارند.
این آدمها که کلاً شغلشان جلسه رفتن است فرصت فکر کردن، کتاب خواندن، بررسی کردن گزارشها، ترندهای جهانی و خبردار شدن را ندارند. آدمهایی که بعد از مدتی در این جلسات تکراری شرکت میکنند، مثل همانها میشوند، یک مشت حرف و ایده تکراری که دیگر چیزی جدیدی از آن در نمیآید. ما ضربات زیادی از این آدمها خوردهایم؛ آدمهایی که قابلیتهای ما را خیلی زیاد جلوه دادند و قابلیتهای طرف مقابل را بسیار کم نشان دادند، دستورکارهای انحرافی تعریف کردند که مبادا خراشی به صندلی آنها وارد شود اما اگر خراشی به ملت، منافع ملی، تاریخ ایران و جمهوری اسلامی بخورد، مهم نیست.
بیحجابها، غیر دینداران، منتقدان، کرواتیها و بیریشها هم جزو آن 90 میلیون نفر هسته سخت نظام هستند
*حاکمیت حاضر است برای جذب مردم هزینه بپردازد؟
نشانهها نامتوازن است. برای نمونه آقای قالیباف، رئیس مجلس، میگوید «هسته سخت قدرت ۹۰ میلیون نفر جمعیت است.» این حرف بسیار مهم است اما اگر معنای عملی پیدا کند. اگر ۹۰ میلیون نفر هسته سخت باشند در این ۹۰ میلیون باحجاب و بیحجاب، دیندار و غیردیندار، قومیتها، مذاهب، انواع سبک زندگیها، منتقد و غیرمنتقد، کراواتی و غیر کراواتی، ریشدار و بیریش باید معنا پیدا کنند.
اگر این ۹۰ میلیون نفر «هسته سخت» هستند، بُعد رسانهایشان چی میشود؟ بُعد اجتماعی و فرهنگیشان چی میشود؟ این ۹۰ میلیون نفر با همه فرهنگشان چگونه معنا پیدا میکنند؟ شما در کشوری زندگی میکنید که در اوج لحظات جنگ، ارکستر سمفونیک تهران زیر برج آزادی اجرا شده است. اگر میخواستید یک ماه و یا یک روز قبل از جنگ ارکستر برگزار کنید، چقدر باید دوندگی و چند نفر را در چند هزار دفتر راضی میکردید تا به شما مجوز دهند؟ چند نفر نوازنده ارکستر باید از کانالهای گزینشی و تاییدصلاحیت عبور میکردند؟ آیا کسی به نوازنده خانمی که ویولن مینوازد، نمیگفت که لاله گوشت از روسریات بیرون نباشد؟
در برخی شهرها خانمها نمیتوانند روی سن بروند و بنوازند و اگر هم بنوازند باید مواظب باشند که لاله گوش آنها از روسری بیرون نباشد.
براساس همان جمله 90 میلیون نفر هسته سخت نظام هستند، ارکستر سمفونیک تهران از این به بعد باید بتواند بدون مجوز اجرا کند
*فکر میکنید وضعیت در آینده چطور خواهد بود؟
من هنوز پاسخی برای این سوال ندارم. براساس موضوع هسته سخت از این پس ارکستر سمفونیک تهران باید بتواند بدون مجوز اجرا کند. اینها موارد خیلی ساده است که میگویم، فکر نکنید انتهای خواسته من این است.
*قالیباف به عنوان رئیسمجلس از این وضعیت انتقاد میکند، از طرف دیگر کارشناسان و فعالان هم انتقاد میکنند. بنابراین اقدامات تند چگونه انجام میشود؟
جمهوری اسلامی باید تصمیم بگیرد که میخواهد حکمرانی واحد با قواعد روشن، محدود و فراگیر داشته باشد و یا شکل دیگری میخواهد. برای نمونه اعلام کنند از این لحظه به بعد مشاغل غیرحساس نیاز به گزینش ندارند. اما برای سمت معاون وزیر یا وزیر، گزینش و استعلامات امنیتی لازم است.
اعلام شود از این به بَعد برگزاری کنسرتها نیاز به مجوز ندارد و نیروی انتظامی هم موظف است امنیت کنسرتها را برقرار کند و قاعده در اصفهان و مشهد متفاوت نیست. اگر اینگونه باشد نظام آسیب میبیند. جامعهای خوب است که با تعداد هرچه محدودتری از قواعد فراگیر اداره شود.
از عصر مشروطه تا امروز ایرانیها دنبال بهرسمیت شناخته شدن هستند
چند روز پیش در یک جلسه شنیدم تعداد تحصیلکردگان خروجی آموزش عالی ایران ۲۱ میلیون نفر است. یعنی از این ۹۰ میلیون نفر، یک چهارم آنها تحصیلکرده و دارای مدرک لیسانس و بالاتر هستند. این جامعه گوشی و اینترنت دارد و خودش را مقایسه میکند و کتاب میخواند. هربار که به کتابفروشی میروم از تعداد کتابهای تألیف و ترجمه شوکه میشوم.
شنیدهام یکی از مقامات صداوسیما در جایی گفته بود «صداوسیما حدود ده میلیون مخاطب دارد. شما چند ده هزار میلیارد تومان بودجه به رسانهای میدهید که برای این تعداد اداره شود؟ چیزی که جامعه را به بحران میرساند نشنیدن صدا است.
جمهوری اسلامی نیاز دارد از آسمان تصوراتش یک فرود آرام داشته باشد
به رسمیت شناخته شدن یعنی من هرچه که هستم ببین، بفهم، درک کن و خواستههایم را بشنو. نسل زد هستیم، جوانیم، دینداریم، بیدینیم، سکولاریم، تحصیل کردهایم، غربگرا و شرقگرا هستبم، اسلامگرا، مجلسی، مسجدی هستیم، هرچه که هستیم باید همه بدانند که چیزی به نام «حقوق شهروندی» وجود دارد.
3 روز کشور زیر موشک بود، از آن طرف پیامک حجاب برای مردم ارسال میشد
چگونه شد سه روز تهران زیر موشک بود، شهرهای دیگر موشک خوردند و ضربه دیدند اما هنوز یک نفر پیامک حجاب میفرستاد؟ از منظر سیاست عمومی این مهم میتواند، موضوع رساله دکتری باشد. همبستگی همان گوهر دردانهای بود که دنبالش میگشتند اما کماکان سرور یک نفر روشن بود و دوربینها، عکس میگرفت و پیامک میفرستاد و سخنگوی دولت دو سه بار بابت این موضوع عذرخواهی میکرد. دولتی که باید به فکر حفظ کشور در بحران موشکی میبود همه فکرش این بود که پیامکها را چه کار کند. این سطح از پارهپاره بودن حکمرانی تاملی عجیب میطلبد. کتاب «ایران بر لب تیغ» را بخوانید و ببینید درباره ویژگیهای از همگسیختگی و پارهپاره بودن حکمرانی در ایران چه گفتم.
درگیری با ۷۵ درصد قدرت نظامی جهان یک بحران عمیق است
*شما از اعضای کمپین انتخاباتی آقای پزشکیان بودید، حتی در صداوسیما شاهد بودیم به همراه آقای رئیسجمهور در مناظره حضور داشتید اما الان دولت با شرایط خاصی روبروست. برخی به دولت انتقاد میکردند و بعضاً بد اخلاقیهایی علیه دولت صورت میگرفت و حتی بحث استیضاح رئیسجمهور مطرح شد. ارزیابی شما از این موارد چیست؟
این موضوع بخشی از همان فقدان نظریه ایران و بخشی از همان از همگسیختگی حکمرانی محسوب میشود. من ترجیح میدهم بهجای واژه «جمهوری اسلامی ایران» از «مجمعالجزایر جمهوری اسلامی» استفاده کنم؛ مجموعهای از جَرگههای قدرت که هرکدام قواعد و ابزارهای خاص خود را دارند و شما اصلاً نمیتوانید یکپارچگی و انسجام واقعی را در آن ببینید. من میفهمم چه میگویم. شما یک کشور با اقتصاد ۳۰۰-۴۰۰ میلیارد دلاری، با توان نظامی متعارف، با دو قدرت اتمی و متحدانشان که ۷۰-۷۵ درصد قدرت نظامی جهان را دارند، درگیر شدید. این یک بحران عمیق است.
میانه جنگ دادگاه نتانیاهو به تعویق افتاد اما عدهای در داخل از استیضاح پزشکیان گفتند
در اوج بحران عدهای میخواستند رئیسجمهور را استیضاح کنند. در بسیاری از کشورهای دنیا هر اختلافی که با رئیسجمهور و قدرت حاکمه دارند، وقتی در جنگ هستند، اختلافات سیاسی را تعلیق میکنند تا انسجام حفظ شود. برای مثال در اسرائیل که دشمن است نتانیاهو مشکلات زیادی دارد اما در بحبوحه جنگ بارها دادگاه نخست وزیر رژیمصهیونیستی به تعویق انداخته شد تا ثبات سیاسی حفظ شود. کشورهای مختلفی هستند که در لحظات جنگ انتخابات را تعلیق میکنند و یا به تعویق میاندازند تا قدرت حاکمه را برای حفظ امنیت کشور مستحکم نگه دارند.
نمیدانم در چند کشور دنیا در لحظه جنگ، مجلس آنها سراغ استیضاح رئیسجمهورشان رفته است
چه اتفاقی باید در یک کشور بیافتد تا بفهمیم قبل از ایران، حکمرانی در بحران قرار دارد؟ چه اتفاقی بیافتد تا فکر کنیم این رفتار که رئیسجمهور یک کشور در اوج بحران و وسط آتشبس که معلوم نیست یک روز دیگر، یک ساعت دیگر، 10 روز یا 6 ماه دیگر دوباره جنگ شود، تهدید به استیضاح میشود. نمیدانم در چند کشور دنیا در لحظه جنگ، مجلس آنها سراغ استیضاح رئیسجمهورشان رفته است
استیضاح رئیسجمهور در شرایط جنگ نشاندهنده یک مرض درونی است
من این رفتار را میگذارم کنار رفتار مجلس که در اوج بحران انجام داد و بهدنبال استیضاح دولتی رفت که شعارش وفاق بود، دولتی که حتی پایگاه فکریاش با مجلس فاصله زیادی دارد، با این مجلس راه آمده، بداخلاقی نداشته، رئیسجمهور اخلاقی رفتار کرده و رهبری هم از او حمایت کردهاند، اما در این شرایط از استیضاح رئیسجمهور سخن میگویند که به نظر من نشاندهنده مرض دورنی است، کشور دچار یک بیماری خودایمنی است. بیماری خود ایمنی به این ترتیب است که سیستم ایمنی بدن به جای اینکه به عوامل خارجی مثل میکروب و باکتری حمله کند، به خودش حمله میکند. یعنی سیستم ایمنی به سلولها و اعصاب خودش آسیب میرساند. من این وضعیت را در سطوح مختلف کشور مشاهده میکنم. برای مثال در دانشگاهها، استادی که قدرتمند و کارآمد است و منتقد هم هست طی یکی دو سال حذف میشود. در سیستم اداری فردی که بهترین عملکرد را دارد، کنار گذاشته میشود. حتی رئیسجمهوری که بیشترین تعهد را نشان داده مورد هجمه و فشار قرار میگیرد. این نکته مهمی است.
آقای پزشکیان در مصاحبهای اعلام کرد که مورد ترور قرار گرفته است. او زیر بمباران همه جلسات کابینه را برگزار کرد، در میدان انقلاب حضور داشت و در مراسم تشییع پیکر و عزاداری شرکت کرد. یعنی رئیسجمهوری که بنابر اصول امنیتی و حفاظتی نباید هیچکدام از این اقدامات را انجام دهد، شجاعت به خرج داد و کنار مردم ایستاد، درحالی که اکثریت مردم تهران را ترک کردند اما او سرجای خودش ماند و کارش را انجام داد و در بمباران پا پَس نکشید اما میخواهند این فرد را استیضاح کنند.
اگر مذاکره نمیکردیم حکومت نمیتوانست جلوی مردم بایستد و بگوید به من و مذاکرات خیانت شده است
فرقی ندارد پزشکیان چه کسی است. من در کمپین او بودم یا نه. امروز نسبت به مذاکره انتقاد میکنند اما تردید نکنید اگر جمهوری اسلامی وارد مذاکره نشده بود و در اثر مذاکره نکردن بمباران میشد، نمیتوانست جلوی مردم بایستد و بگوید به من و مذاکرات خیانت شده است. چراکه اکثریت مردم میگفتند اگر مذاکره میکردید بمباران نمیشدیم و حکومت متهم شماره یک جنگ شناخته میشد. من تردید ندارم به احتمال بالای 90 درصد اگر رقیب پزشکیان رئیسجمهور بود، هیچ مذاکرهای شکل نمیگرفت.
من تردید ندارم اگر قانون عفافوحجاب به طور کامل اجرا میشد ما هیچگاه شاهد این انسجام و همبستگی در زمان جنگ نبودیم. فکر کنید شش یا هفت ماه قانون عفافوحجاب اجرا میشد، حتی اگر به شورش و اعتراضات شبیه سال 1401 نمیانجامید اما زخمهایی که در اثر اجرای این قانون بر پیکر مردم وارد میشد، در لحظه جنگ چگونه بروز پیدا میکرد؟
اگر حکمرانی میخواهد اصلاح شود، باید بامردم وارد بازی نشانهها شود. اینکه قالیباف میگوید 90 میلیون نفر هسته سخت هستند، یک نشانه است. مجموعه این نشانهها باید در حرف و عمل بروز کند تا مردم باور کنند که از این 12 روز درسی حاصل شده است. زمان به سرعت در حال تنگ شدن است، به حالت اولیه یعنی سختشدن برمیگردد که در این شرایط مردم میگویند ظاهراً هیچچیز نمیتواند درسی ایجاد کند. این وضعیت یکی از خطرناکترین لحظاتی است که امکان دارد هر نظامی با آن مواجه شود.
*نکته پایانی؟
آرزوی موفقیت و سلامت برای مردم ایران دارم. امیدوارم ایران با تمام شکوه تاریخیاش روی نقشه بماند، از تله بقا بیرون بیاید، مسیر توسعه و پیشرفت را طی کند، وضعیت اقتصادی مردم بهتر شود و مهمتر از همه نظام جمهوری اسلامی که امروز به صورت مجمع الجزایری از قدرتها درآمده به حکمرانی واحد، منسجم و قانونمند برسد تا بتواند عمق استراتژیک واقعی خود را نشان دهد.