به روز شده در
کد خبر: ۲۵۷۱۵

از ترور تا تفرقه؛ تندروها چگونه امنیت ملی را گروگان گرفته‌اند؟

درحالی‌ که منطقه در آستانه تحولی خطرناک قرار دارد، تندروهای داخلی با زبان خشونت، تهدید به ترور و القای رعب، عملاً در زمین دشمن بازی می‌کنند.

از ترور تا تفرقه؛ تندروها چگونه امنیت ملی را گروگان گرفته‌اند؟
گروه سیاسی آوش

در روزهایی که توپخانه‌ها از کار افتاده و آتش‌بس موقت سایه‌اش را بر آسمان خاورمیانه پهن کرده، صحنه‌ اصلی منازعه آرام‌آرام از مرزهای جغرافیایی به متن سیاست داخلی ایران خزیده است. حالا دیگر برای برخی مهم نیست موشک‌ها از کجا شلیک شدند، مهم این است که برخی در داخل، از دل همین بحران، به‌دنبال بازتعریف معادلات قدرت‌اند. در چنین بزنگاهی، زبان تهدید و خشونت نه فقط سلاحی علیه دشمن خارجی، که ابزاری برای حذف رقبای داخلی شده؛ گویی برخی تندروها جنگ را پایان نیافته می‌خواهند، چون در سایه‌ آن بهتر عرض اندام می کنند.

صدای انفجار از آن‌سوی مرز، پژواک خشونت از درون

در روزهایی که منازعه ایران و اسرائیل به نقطه‌ای حساس و سرنوشت‌ساز رسیده بود، آنچه در زمین می‌گذشت، تنها بخشی از واقعیت جنگ بود؛ بخش دیگر، دقیقاً در داخل مرزها جریان داشت. در همین ایام، گروه‌هایی با گفتار و رفتار افراطی، عملاً به تداوم چرخه خشونت دامن زدند؛ گویی هم‌زمان با صدای موشک‌ها، صدای ستیزه‌جویی و حذف‌طلبی از درون هم اوج گرفته بود.

در شرایطی که افکار عمومی هنوز از شوک بمباران و هشدارهای جهانی درباره احتمال ورود به یک درگیری تمام‌عیار عبور نکرده بود، کانال بیسیمچی مدیا با انتشار تصویر حسن روحانی و محمدجواد ظریف نوشت: «عجیب نیست که اسرائیل فرماندهان سپاه، دانشمندان رو ترور کرد اما به امثال روحانی کاری نداره؟» جمله‌ای که بیش از آنکه پرسشی امنیتی باشد، ترور سیاسی را مشروع‌سازی می‌کرد. این تنها نمونه نبود. برخی تحلیل‌گران نزدیک به جریان تندرو نیز در رسانه‌های اصولگرا از «تونل جنگی بی‌پایان» سخن گفتند؛ تعبیر هولناکی که با هدف آماده‌سازی جامعه برای تداوم بحران، تولید وحشت و انسداد فضای سیاسی صورت می‌گرفت. اقتصادنیوز نوشت: «ما و اسرائیل در یک تونل جنگی هستیم که انتهای آن مشخص نیست… نباید با عادی‌سازی فضا تصور کرد جنگ تمام شده.» چنین ادبیاتی، دقیقاً در برابر عقلانیت و منافع ملی قرار دارد.

اما صداهایی هم بودند که در همین فضا، تلاش کردند روایت دیگری بسازند. علی لاریجانی در موضعی در گفت‌وگویی تلویزیونی با اتکا به داده‌های غربی و تحلیل‌های نظامی، روایت واقع‌گرایانه‌ای از جنگ ارائه داد. او گفت: «در سه روز اول، قدرت ۶۰ به ۴۰ به نفع اسرائیل بود، اما در نهایت ایران دست برتر را حفظ کرد.» او بدون قهرمان‌سازی، تلاش کرد عقل را به میدان روایت بازگرداند. همین رویکرد از سوی روزنامه‌های اصولگرا مانند فرهیختگان و خراسان تمجید شد: «لاریجانی کلاس درسی برای سیاست‌ورزان بود. روایتش آرامشی مبتنی بر تحلیل به فضا بازگرداند.»

هم‌زمان با این واکنش‌ها، اصلاح‌طلبان نیز به شکلی دیگر وارد میدان شدند. عمادالدین باقی در هم‌میهن هشدار داد که در برابر ماشین روایت‌سازی افراطی، نمی‌توان ساکت ماند: «اگر نیروهای عقلانی سکوت کنند، میدان برای تسلط روایت‌های جنگ‌طلبانه خالی می‌ماند. میدان جنگ اگر روایت نشود، به میدان حذف تبدیل می‌شود.» احمد زیدآبادی نیز  نوشت: «پیامدهای سیاسی جنگ ۱۲ روزه، محیرالعقول خواهد بود. صف‌بندی‌های تازه‌ای در حال شکل‌گیری‌ست که سرنوشت ایران را هم جابه‌جا می‌کند.»

اما تندروها به زبان تهدید بسنده نکردند. در روزهای پس از آتش‌بس نیز همچنان به دمیدن در آتش جنگ با بیان جملاتی با لحنی هشدارآمیز  ادامه دادند، چنانکه گفته می شد اگر تعرض ادامه پیدا کند، چیزی به نام بازار باثبات انرژی نخواهد ماند و.. هم‌زمان، برخی رسانه‌های شبه‌امنیتی نیز تلاش کردند به جای تحلیل سیاسی از جنگ، آن را به مثابه فرصتی برای تصفیه‌حساب درونی معرفی کنند. این در حالی بود که علی مطهری، در گفت‌وگویی با «آوش» تأکید کرد: «دیدگاه‌های افراطی تأثیری بر روند دیپلماسی ندارند. تصمیم‌گیری‌ها در شورای عالی امنیت ملی و با عقلانیت انجام می‌شود… این دیدگاه‌ها مانعی برای بازگشت به دیپلماسی نیستند.»

در شرایطی که منطقه بر لبه تیغ ایستاده و هر کلمه می‌تواند به جرقه‌ای برای یک بحران تازه بدل شود، بازخوانی نقش چهره‌هایی که همواره بر آتش تفرقه دمیده‌اند، ضرورتی حیاتی یافته است. آن‌ها نه‌تنها با گفتار خشونت‌محور، بلکه با تلاش برای عادی‌سازی ترور سیاسی، امنیت روانی جامعه و انسجام ملی را به گروگان گرفته‌اند.

در همین فضا بود که عباس عبدی هشدار داد: «جنگ ممکن است پایان یافته باشد، اما منطق جنگ‌طلبانه اگر در سیاست داخلی بماند، آینده ایران را خواهد سوزاند.» او نوشت: «بحران، حالا از منطقه به سیاست داخلی منتقل شده. اگر زبان خشونت بر گفت‌وگو غلبه کند، خسارت‌ها جبران‌ناپذیر است.»

راه نجات، نه در تکرار شعارهای پیروزی، که در بازتعریف منافع ملی از منظر عقلانیت و مدارا است. هرچه زبان صلح و گفت‌وگو بلندتر شود، شانس بیشتری برای حفظ امنیت و حیثیت ملی در جهانی پرآشوب خواهیم داشت. در برابر جریانی که از جنگ، بهره‌برداری جناحی می‌کند و از بحران، ابزار حذف می‌سازد، سکوت صرف دیگر نه عقلانی‌ست و نه مسئولانه. این روزها، مسئولیت از هر زمان سنگین‌تر است.

ارسال نظر

آخرین اخبار