ایستاده بر اصول
راهی که دیپلماسی ایران باید بپیماید

قادر باستانی تبریزی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:
در روزهای گذشته، فضای دیپلماتیک شاهد نوسانات آشکاری در مواضع امریکا بود. از یک سو، برخی اظهارات حاکی از پذیرش سطحی از غنیسازی در چارچوب توافقات احتمالی بود و از سوی دیگر، در فاصلهای کوتاه، همان منابع با لحنی متفاوت، امکان هرگونه ادامه فعالیت غنیسازی در ایران را مطلقا رد کردند. این تناقضگوییها، بلافاصله دستاویز جریانهای تندرو در داخل شد تا بار دیگر بر طبل بیاعتمادی بکوبند و مذاکره را عبث و طرف مقابل را فاقد صلاحیت گفتوگو معرفی کنند، اما آیا چنین نگاه بدبینانهای، چارهساز وضع پیچیده ماست یا صرفا به تقویت بنبست میانجامد؟! در بزنگاههای سرنوشتساز، آنچه ملتها را به سوی سربلندی هدایت میکند نه شعارهای تند و تصمیمات هیجانی، بلکه اتکا به عقلانیت، صبر و گفتوگو است. حال که فضای جهانی در آستانه تحولات تازهای قرار گرفته و دیپلماسی ایران با آزمونی تاریخی روبهرو است، زمان آن فرارسیده که با نگاهی ژرف، ابزار مذاکره را نه به مثابه نشانه ضعف که به عنوان شاخصی از بلوغ سیاسی بازشناسیم. سرمشق ما نه باید بر حسب هیجانات زودگذر، بلکه بر پایه اصول پایدار عقل سیاسی بنیان نهاده شود. مذاکره با هر طرفی ـ حتی دشمنترینشان - شیوه و قاعده خاص خود را دارد. هدف از مذاکره، لزوما رسیدن به توافق نیست؛ گاه صرف گفتوگو، نشان دادن عقلانیت، متانت و ایستادگی بر منطق، خود دستاوردی بزرگ است. چهبسا گفتوگویی بینتیجه بماند، اما مسیر درست را روشن کند؛ اینکه کدام سو بر جاده عقل و انصاف ایستاده و کدام سو اسیر هیجان، لجاجت و تنگنظری است. مذاکره، روش است نه ماهیت و این روش، در زمانهای که تندرویهای کمهزینه و پرطرفدار فضا را مسموم کردهاند، شجاعت و سواد و تدبیر میطلبد. لابد تندروی، چون نیاز به تفکر و پیچیدگی ندارد، غالبا پیروز میدان ظاهر میشود؛ چراکه ذهن خسته و ملول جامعه، با سادهانگاری همدلی بیشتری دارد؛ بهویژه در فضای رسانهای امروز که «نه» گفتن، کف و سوت بیشتری برمیانگیزد تا منطقآوری و تلاش برای تفاهم. اما آیا میتوان با هیجان، کشتی متلاطم سیاست خارجی را از صخرههای تحریم و انزوا عبور داد؟
پاسخ روشن است. دیپلماسی، زبان عقل است؛ زبان اقناع. طرف گفتوگو ایستادن، دشوار است، زیرا باید با زبان احترام و استدلال سخن گفت، حتی وقتی طرف مقابل، با مشت گره کرده تهدید به حمله میکند. در چنین شرایطی شما ممکن است به ظاهر کوتاه آمده باشید، اما در حقیقت دارید از خود و دیگری در برابر آسیب غیرضروری محافظت میکنید.
نشانههایی از بازگشت گفتوگو میان ایران و امریکا، امیدهایی هرچند شکننده برانگیخته است. اظهارات اخیر ویتکاف نشان میدهد که دولت ترامپ همچنان در حال آزمون و خطاست. تغییر مواضع، عقبنشینی در برابر برخی اعضای کابینه و مواضع متناقض درباره برنامه هستهای ایران، همگی گواه آن است که طرف مقابل، خود در تردید و بیثباتی غوطهور است. این بیثباتی البته بهانه خوبی برای کنارهگیری ما از مذاکره نیست، بلکه فرصتی است برای ایستادن بر اصول خود و نشان دادن ثبات و پختگی.
شگفت آنکه برخی در داخل، با وجود شعارهای ضدامریکایی، عملا بیش از آنکه به ظرفیتهای داخلی اعتماد داشته باشند، قدرت تحلیل و توان درک طرف مقابل را برتر میدانند. اینان، گاه در لباس «غربستیزی» چنان فریفته «غربباوری» شدهاند که در هیچ رفتاری از سوی غرب، نشانی از خطا نمیبینند، اما در برابر هر تصمیم و موضع ملی، سختگیر و بیاعتمادند.
فراموش نکنیم که قدرتهای جهانی نیز از تصمیمهای اشتباه مصون نیستند. ترامپ با سوابق آشوبانگیز در سیاست مهاجرتی، تعرفههای تجاری، تقابل با دانشگاهها و رسانهها، بارها نشان داده که درک دقیقی از سیاست پیچیده جهانی ندارد. رفتار امریکا در قبال ما نیز تابعی از همین آشفتگی است؛ گاه نماینده اعزام میکنند، گاه موضع را تغییر میدهند و گاه حتی از توافقات گذشته عقبنشینی میکنند.
در این میان وظیفه ما چیست؟ ما باید راه خود را برویم. مذاکره را، نه به عنوان راهحل نهایی، بلکه به عنوان یکی از ابزارهای کمهزینه و موثر برای دفاع از منافع ملی، همواره در دست داشته باشیم. اصل مذاکره را نباید قربانی ناپختگی یا بازیهای جناحی کرد. باید بر سر آن اجماع ملی ساخت؛ مگر آنکه طرف مقابل چنان رفتاری نشان بدهد که هرگونه گفتوگو را بیمعنا و زیانبار بسازد.
البته این بدین معنا نیست که از آمادگی دفاعی و امنیتی غافل بشویم. همانگونه که سیاست صلحجویانه در بستر دیپلماسی معنا مییابد، دفاع هوشمندانه و آمادهباش دائمی، پشتوانهای است برای آن دیپلماسی. این دو، بالهای پرواز سیاست خارجیاند. نباید در هم تداخل یابند یا یکدیگر را نفی کنند. باید موازی و هماهنگ حرکت کنند تا نتیجه بدهد.
اکنون وقت آن است که بپذیریم سیاست خارجی، میدان شجاعت است؛ اما نه شجاعت در مشتافشانی، بلکه شجاعتی از جنس عقلانیت، صبوری و شناخت چارچوبها. اگر راه درست را انتخاب کنیم، حتی اگر نتیجه آنی نگیریم، به مردم خود و تاریخ پاسخ روشنی دادهایم: ما در سمت درست ایستادهایم.
در روزگار آشفتگی و فریادهای خشونتبار، نجواهای عقل ممکن است به گوش نیاید، اما همین زمزمههاست که بنای فردا را میسازد. ما محکوم نیستیم که همیشه واکنشگر باشیم؛ میتوانیم کنشگر، خلاق، پیشبرنده و طراح مسیر باشیم. ایستاده بر اصول، میتوان راه گفتوگو را پیش گرفت، بدون آنکه از منافع و عزت ملی عقب نشست. مذاکره، اگر با فهم، انسجام و پشتوانه ملی همراه باشد، نه عقبنشینی که گشودن افقهای نوین است. اما اگر این راه را نیز با خودزنی و تردید بسپاریم، تاریخ نه تنها از ما نخواهد گذشت، بلکه آیندگان از ما خواهند پرسید: «آنگاه که کشور چشم به راه تدبیر بود و زمان، آزمون عقلانیت، چرا سکوت پیشه کردید و عرصه را بیدفاع به فریادهای بیخرد سپردید؟!»