EN
به روز شده در
کد خبر: ۶۵۴۳۴

مولانای ایران یا مولانای ترکیه؟

این حرف تازه‌ای نیست که بین ما ایرانی‌ها و برخی کشورهای همسایه، بر سر هویت و حتی ملیت برخی مشاهیر ازجمله شاعران بزرگی چون نظامی، مولوی و سنایی رقابت و مجادله است.

مولانای ایران یا مولانای ترکیه؟
هم میهن

اسماعیل امینی در یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت:

این حرف تازه‌ای نیست که بین ما ایرانی‌ها و برخی کشورهای همسایه، بر سر هویت و حتی ملیت برخی مشاهیر ازجمله شاعران بزرگی چون نظامی، مولوی و سنایی رقابت و مجادله است. همچنین اینکه برخی مشاهیر و بزرگان امروز نیز گاهی در همین موضوع سخن گفته‌اند، گاهی به ملایمت و گاهی به تندی و خشم، این هم رخداد تازه‌ای نیست.

 

از دیدگاه من، این نوع مجادله‌ها و رقابت‌ها، چندان فایده‌ای ندارد؛ زیرا بزرگان اندیشه و هنر همواره فراسوی مرزها بوده‌اند، هستند و خواهند بود. هر که در هر جای جهان، مثنوی معنوی بخواند، دیوان شمس بخواند و فیه‌مافیه بخواند و لذت ببرد، مولوی هم‌وطن و هم‌خانه اوست و این بیش از هر جای جهان در ایران است که آثار بزرگانی چون مولوی خوانده می‌شود، تدریس می‌شود و دستمایه تحقیق، تحلیل و مباحثه علمی است.

 

این‌که مردم ایران به زبان فارسی سخن می‌گویند و به خط فارسی می‌نویسند و هرگاه بخواهند شاهنامه، هفت‌پیکر، الهی‌نامه، مثنوی معنوی و تاریخ بیهقی را به‌دست می‌گیرند و می‌خوانند، ثروتی بی‌همانند است. روشن است که بهره‌های دیگر از نام و آثار شاعران و ادیبان بزرگ، ازجمله برگزاری مراسم و جشنواره‌ها و یادمان‌ها، جذابیت دارد و توجه مخاطبان پرشمار و گردشگران را جلب می‌کند و موجب رونق فرهنگی و اقتصادی می‌شود.

 

این هم روشن است که نهادهای رسمی ما به این‌گونه کارها رغبتی ندارند، ازآن‌رو که موسیقی را چندان خوش نمی‌دارند و به جمعیت پرشمار، به‌ویژه گردشگران خارجی، به تردید می‌نگرند و نیز دستگاه فکری حاکم بر اشعار کهن را نمی‌پسندند؛ چندان‌که زمانی در برخی شهرها و دانشگاه‌ها، تدریس مثنوی را تعلیق کردند.

این‌ها را که بدانیم، درمی‌یابیم گلایه‌های استاد شهرام ناظری چه خاستگاهی دارد، بااین‌حال توقع بی‌جایی نیست که بگوییم؛ دل‌مان نمی‌خواهد استاد خوشنام و پرآوازه‌ای چون ایشان که خالق آن همه آثار ارزشمند و ماندگار است، تحت‌تأثیر جاذبه‌های زودگذر مراسم عُرس مولانا در قونیه، با هیجان و خشم سخن بگوید. من که چندین‌بار مراسم عُرس مولانا را در شهر قونیه از نزدیک دیده‌ام؛ در همان دیدار نخست به‌نظرم رسید که ملاحظات جذب گردشگر، بر همه‌چیز سایه افکنده است.

اگرچه همین جاذبه‌های گذرا به‌هرحال زمینه‌ساز رخدادهای اثرگذارتر است ازجمله نمایشگاه کتاب‌‌‌ها و آثار تحقیقی مرتبط با آثار مولانا، جشنواره موسیقی و مجموعه جلسات علمی و دانشگاهی که در کنار مراسم اصلی شکل می‌گیرد. یک‌بار کتابی را که درباره طنز در مثنوی معنوی نوشته‌ام، به کتابخانه مجاور مزار مولانا هدیه کردم. رئیس کتابخانه که به زبان فارسی مسلط بود، گفت در ایران تحصیل کرده است.

از من پرسید، چرا مسئولان فرهنگی شما به اینجا نمی‌آیند؟ برای این نمایشگاه کتاب که ده‌ها هزار علاقه‌مند به آثار مولوی در آن شرکت می‌کنند، از مسئولان ایرانی خواستیم که آثار چاپ‌شده در ایران را بیاورند، ولی هیچ پاسخی نگرفتیم. به‌هرحال کشور شما مهد اصلی زبان و شعر فارسی است و طبیعی است که باید حضوری فعال در این‌گونه مجامع داشته باشد.

من به ایشان گفتم که پیام‌شان را به مسئولان ایرانی خواهم رساند. مدتی بعد پیام را رساندم و حالا سال‌ها گذشته و البته هیچ خبری نیست که نیست. دو، سه سال قبل، جمهوری آذربایجان ادعای ملیت غیرایرانی نظامی گنجوی را مطرح کرد و ناگهان نهادهای رسمی ما یادشان افتاد که ما شاعری به‌نام نظامی گنجوی داریم و هنوز برایش کاری نکرده‌ایم. با شتاب تمام طراحی کردند که مراسم بزرگداشت برگزار کنند و مطابق معمول، پول‌هایی هزینه شد، چند سخنرانی مدیریتی و خلاصه خلاص شد رفت.

اینک جای تأمل است که چگونه ترکیه و آذربایجان می‌توانند با تکیه به اعتبار نام مولوی بلخی و نظامی گنجوی، گردشگر جذب کنند و درآمدهای چشمگیر و بازتاب رسانه‌ای جهانی بیافرینند؛ با آنکه زبان و خط فارسی را نمی‌دانند؟درمقابل چرا ما که در ایران هستیم، به زبان فردوسی، عطار و مولوی حرف می‌زنیم و می‌نویسیم، در این‌همه سال از اعتبار نام این‌همه بزرگانی که داریم، هیچ بهره‌ای نداشته‌ایم؟ 

بیایید با هم نام‌شان را بخوانیم؛ رودکی، فردوسی، سنایی، عطار، خیام، ابن‌سینا، فارابی، سهروردی، عین‌القضات، منوچهری، خاقانی، مولوی، سعدی، عبید، حافظ، ابوالفضل‌بیهقی، عطاءملک جوینی، جامی، صائب، کلیم کاشانی و... این سلسه‌نام‌های درخشان مانند ستارگان آسمان است که هرچه بشماری پایانی ندارد. ما ایرانیان مردمی هستیم که کلید این گنج‌های پربها را در اختیار داریم و آن همانا خط و زبان فارسی است. بااین‌حال سالیانی است که خط و زبان فارسی در میان مجموعه نظام فرهنگی و آموزشی ما به هیچ، انگاشته می‌شود و «ما هیچ، ما نگاه».

 

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار