«وفاق دیپلماتیک»؛ ظرفیتی چارهساز برای عبور از بحرانها
روابط ایران و امارات متحده عربی در سالهای اخیر الگویی پیچیده و چندلایه از تنش و همکاری همزمان را به نمایش گذاشته است؛ الگویی که میتواند به عنوان مدلی برای تعاملات پرمناقشه اما عملگرایانه در عرصه بینالملل، به ویژه در روابط ایران و ایالات متحده، مورد توجه قرار گیرد.
آرمان امروز در یادداشتی نوشت:
روابط ایران و امارات متحده عربی در سالهای اخیر الگویی پیچیده و چندلایه از تنش و همکاری همزمان را به نمایش گذاشته است؛ الگویی که میتواند به عنوان مدلی برای تعاملات پرمناقشه اما عملگرایانه در عرصه بینالملل، به ویژه در روابط ایران و ایالات متحده، مورد توجه قرار گیرد.
علی بیگدلی، استاد دانشگاه در گفت و گو با روزنامه آرمان امروز در این رابطه، گفت: امارات به عنوان یکی از همسایگان جنوبی ایران، در دهه گذشته بارها در مجامع بینالمللی، از جمله شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب، بیانیههای رسمی علیه ایران صادر کرده و بر مالکیت خود بر سه جزیره ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی تأکید ورزیده است.
وی افزود: این ادعاها، که از منظر حقوق بینالملل و اسناد تاریخی فاقد اعتبار حقوقی هستند، عمدتاً در پاسخ به تحولات منطقهای یا رقابتهای ژئوپلیتیکی مطرح میشوند. با این حال، همین امارات که در عرصه دیپلماتیک و رسانهای علیه تمامیت ارضی ایران موضع میگیرد، در عرصه اقتصادی و عملیاتی به شریکی کلیدی برای تهران تبدیل شده است.
بیگدلی ادامه داد: در شرایطی که ایران تحت شدیدترین تحریمهای تاریخ خود قرار دارد، امارات به ویژه از طریق بندر جبلعلی و منطقه آزاد دبی، به گلوگاهی امن برای دور زدن تحریمها بدل شده است. کالاهای وارداتی ایران، از قطعات صنعتی گرفته تا دارو و مواد غذایی، اغلب از طریق بنادر اماراتی وارد میشوند و مجدداً به ایران صادر میگردند. شرکتهای ایرانی در دبی دفاتر متعددی دارند و بسیاری از تجار ایرانی از پاسپورت یا اقامت اماراتی برای فعالیتهای بینالمللی استفاده میکنند.
وی افزود: حجم مبادلات تجاری دو کشور در سالهای اخیر حتی در اوج تنشهای سیاسی، به بیش از ۲۰ میلیارد دلار در سال رسیده است. در مقابل، ایران نیز همکاریهای محرمانهای با امارات دارد؛ از جمله در حوزه امنیت دریانوردی، تبادل اطلاعات در مورد قاچاق و حتی هماهنگی ضمنی در برخی بازارهای انرژی.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: این الگوی همزیستی تنش و همکاری، نشان میدهد که کشورها میتوانند اختلافات بنیادین را به صورت موقت مسکوت نگه دارند و بر نقاط مشترک تمرکز کنند. این دقیقاً همان مدلی است که میتواند در روابط ایران و ایالات متحده به کار گرفته شود. آمریکا و ایران دهههاست که درگیر اختلافات عمیق ایدئولوژیک، سیاسی و امنیتی هستند؛ از مسئله هستهای و حمایت ایران از گروههای مقاومت گرفته تا نقش آمریکا در تحریمها.
وی افزود: اما تاریخ نشان داده که حتی در اوج خصومت، همکاریهای عملی ممکن است. نمونه بارز آن، همکاری ضمنی دو کشور در مبارزه با داعش در عراق و سوریه بود؛ جایی که نیروهای مورد حمایت ایران و ائتلاف آمریکایی به طور غیرمستقیم علیه یک دشمن مشترک عمل کردند.
بیگدلی خاطرنشان کرد: یکی از مهمترین حوزههای همکاری بالقوه، بخش انرژی است. ایران دومین دارنده ذخایر گازی و چهارمین دارنده ذخایر نفتی جهان است و آمریکا بزرگترین مصرفکننده و بازیگر بازار انرژی.
وی افزود: در شرایطی که جهان به سمت انرژی پاک حرکت میکند، اما همچنان به نفت و گاز وابسته است، همکاری در توسعه میادین مشترک، انتقال فناوری، سرمایهگذاری در پالایشگاهها و حتی مدیریت قیمت جهانی میتواند برای هر دو طرف سودمند باشد.
ایران میتواند از فناوری آمریکایی برای افزایش برداشت از میادین خود استفاده کند و آمریکا میتواند از بازار مطمئن ایران برای صادرات تجهیزات و خدمات بهره ببرد.
حوزه دیگر، امنیت منطقهای است. خلیج فارس و آسیای میانه از مناطق راهبردی جهان هستند که بیثباتی در آنها هزینههای سنگینی برای همه طرفها دارد.
ایران و آمریکا میتوانند در ایجاد مکانیسمهای امنیت جمعی دریایی، مبارزه با دزدی دریایی، تضمین آزادی کشتیرانی و حتی مدیریت بحرانهای زیستمحیطی مانند نشت نفت همکاری کنند. همچنین، در آسیای میانه، جایی که طالبان دوباره قدرت گرفته و تهدیدات تروریستی همچنان وجود دارد، ایران با نفوذ فرهنگی و جغرافیایی خود و آمریکا با توان نظامی و اطلاعاتی، میتوانند در جلوگیری از گسترش افراطگرایی همکاری کنند.
مبارزه مشترک با گروههای تروریستی و اسلامگرایان تندرو، حوزه دیگری است که منافع مشترک آشکاری دارد. ایران سالهاست که با داعش، القاعده و شاخههای آنها درگیر است و هزینههای انسانی و مالی سنگینی پرداخته است. آمریکا نیز این گروهها را تهدیدی برای امنیت جهانی میداند. همکاری اطلاعاتی، تبادل دادهها و حتی عملیات هماهنگ میتواند مؤثرتر از تقابل باشد.
در نهایت، بازار ۸۵ میلیونی ایران، با جمعیتی جوان، تحصیلکرده و تشنه کالاهای باکیفیت، فرصتی طلایی برای اقتصاد آمریکا است. شرکتهای آمریکایی در صورت رفع موانع، میتوانند در حوزههای فناوری، خودرو، کشاورزی، دارو و زیرساخت سرمایهگذاری کنند.
ایران نیز از انتقال فناوری، ایجاد اشتغال و کاهش وابستگی به چین سود میبرد. این همکاریها نیازمند مسکوت گذاشتن موقت اختلافات است؛ نه حل آنها. همانطور که امارات ادعاهای ارضی خود را در بیانیهها نگه میدارد اما در عمل با ایران تجارت میکند، ایران و آمریکا نیز میتوانند بدون حل مسئله هستهای یا نقش منطقهای، در حوزههای مشترک همکاری کنند.
این مدل عملگرایانه، نه تنها تنش را کاهش میدهد، بلکه به هر دو کشور اجازه میدهد از فرصتهای اقتصادی و امنیتی بهره ببرند و در بلندمدت، زمینه اعتمادسازی برای حل اختلافات عمیقتر را فراهم کند. تاریخ دیپلماسی نشان داده که همکاریهای عملی، اغلب پیشدرآمد کاهش خصومتهاست.
رویه ای که شاید نیاز به یک وفاق دیپلماتیک عملی و جدی دارد.