با این تاکتیک برنده مذاکرات هستید
تنها راه جلوگیری از خطر نفوذ و تهاجم و مقابله با زورگوییهای آنها قوی شدن است؛ نه تنها در حوزههای دفاعی و نظامی، بلکه قوی شدن در همه چیز، اقتصاد، فرهنگ، سیاست، حفظ اتحاد و انسجام ملی و پرهیز از دو قطبی سازی و اختلاف.
فتح الله جوادی در یادداشتی روزنامه اطلاعات نوشت:
۱۳ آبان در تاریخ انقلاب اسلامی ایران با دو نام و دو رویداد شناخته میشود. ۱۳ آبان ۵۷ که روز حمله گارد به دانشگاه تهران و شهادت جوانان دانشآموز و دانشجویی بود که توسط نیروهای گارد شاه به رگبار گلوله بسته شدند. چهره دانشگاه تهران خونین شد و این روز را روز دانشآموز نام نهادند. در ارج نهادن به خونهای پاکی که بر زمین ریخت و چون پیش از آن ۱۶ آذر روز دانشجو نام گرفته بود و در این روز جدای دانشجویان جمعی از دانشآموزان هم شهید شده بودند، به روز دانشآموز مشهور شد.
اما سیزده آبان سال بعد یک اتفاق تاریخی رقم خورد. جمعی از دانشجویان مسلمان دانشگاههای تهران بهطور خودجوش از دیوار سفارت بالا رفتند و بدون آنکه هیچ نیروی نظامی یا مسلحی در کار باشد نیروهای حفاظتی را کنار زده و سفارت را تسخیر کردند. در آغاز همه حتی خود دانشجویان گمان نداشتند که بتوانند مدت زیادی در آنجا بمانند.
در گذشته هم یکبار نیروهای چپ البته اینبار با سلاح اقدام به اشغال سفارت کرده بودند، اما بلافاصله ناگزیر به تخلیه شده بودند. اما حال اوضاع فرق کرده بود. نگرانی از نفوذ دوباره، پذیرش شاه در آمریکا، درخواست استرداد شاه برای محاکمه و کشف فعالیتهای غیر دیپلماتیکی که با مأموریت سیاسی یک کشور فاصلهها داشت، سابقه تاریخی کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و... همه و همه باعث شده بود که اینبار حرکت دانشجویان با یک حمایت بینظیر مردمی همراه شود.
به عنوان یک شاهد عینی که شبهایی را گاه تا صبح در آن جمع به سر بردم میدیدم که چگونه دهها هزار نفر تا سحر در خیابانهای اطراف دانشگاه برای حمایت بیتوته میکردند، شعار همراهی سر میدادند و حتی اجازه نمیدادند کوچکترین آسیبی به آنان برسد یا دستور اخراج آنان صادر شود.
حتی به باور شخصی نگارنده شاید در آغاز شخصیتهای برجسته انقلاب هم گمان ادامه و استمرار اشغال را نداشتند اما حجم حمایت مردم انقلابی و مطالبه آنان و سپس همراه شدن رهبر انقلاب با این حرکت، آن را به یک نماد مقاومت ضد استکباری و یک حرکت کاملاً خودجوش مردمی بدل کرد.
به اعتقاد حقیر داوری در مورد حرکت دانشجویان و تسخیر سفارت که بعداً بهتر معلوم شد به نوعی لانه جاسوسی هم بوده، باید با درنظر داشت شرایط جامعه و مطالبه مردم انقلابی ستم دیده از مداخلات و سلطهگری و اعمال نفوذ استعماری ایالات متحده در وقت و زمان خویش صورت گیرد که تجربه نوع مواجهه آمریکا با انقلاب اسلامی هم نشان داد که ناشی از فهم و درک نادرستی نبوده است و به تعبیر رهبری در همین سخنرانی اخیر، نشانه تضاد ذاتی این حکومت با انقلاب و روحیه استقلالطلبی آن است که هم به تجربه تاریخی بر میگردد و هم به ماهیت ذاتی و هویتی که از هر دو جنبه و زاویه قابل بررسی است.
خوی قدرت طلبی و یکجانبهنگری و استیلاجویی و خود برتر بینی آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم نوعی استعمار جدید را فرماندهی میکند، دنیایی تابع خود میخواهد و به ویژه حمایتهای بیقید و شرط از رژیم بیآبرویی چون اسرائیل که سابقهای چنین سنگین و تار از جنایت و کشتار دارد، بیشتر و بهتر این ساختار سلطهجویانه را مینمایاند؛ لذا به تعبیر رهبری تسخیر سفارت آمریکا هویت حقیقی دولت آمریکا و نیز هویت واقعی و ذات انقلاب اسلامی را روشن کرد.
در ماههای اخیر این روحیه استکباری برای مردم ایران و در جریان جنگ ۱۲ روزه وضوح بیشتری یافت که درست در جریان مذاکرات غیرمستقیم تجاوز صورت گرفت و نشان داد تا چه حد قابل اعتمادند و به ادعای صلحطلبی آنان میشود اعتماد کرد و در نگاه آنان مذاکره چیزی جز قبول شرایط تحمیلی آنان نیست و تنها راه جلوگیری از خطر نفوذ و تهاجم و مقابله با زورگوییهای آنها قوی شدن است؛ نه تنها در حوزههای دفاعی و نظامی که بسیار ضروری و مهم است، بلکه قوی شدن در همه چیز، اقتصاد، فرهنگ، سیاست، توسعه، پیشرفت، تکیه به ظرفیت بالای مردمی، حفظ اتحاد و انسجام ملی و پرهیز از تفرقهافکنی و دوقطبی سازی و اختلاف.
این یک اصل است که برای جلوگیری از هر جنگی، باید متحد و قوی شد .قوی شدن در مذاکره هم یک برگ برنده اصلی است .