EN
به روز شده در
کد خبر: ۴۵۲۰۲

نهاد سلامت را دریابید

اکنون چند سال است که نظام بهداشت و سلامت از طریق بخش آموزش آن تحت فشار شدید قرار گرفته است نظام بهداشت و سلامت کشور در کنار نظام آموزشی و نظام تامین و بیمه اجتماعی سه زیرساخت مهم اجتماعی کشور هستند که در نیم قرن اخیر تحولات و ارتقای چشمگیری را شاهد بوده‌اند

نهاد سلامت را دریابید
اعتماد

عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:

اغلب کارشناسان و به درستی خطر استهلاک زیرساخت‌های کشور را متذکر می‌شوند. در ادامه یادداشت پیشین به یکی از مهم‌ترین آنها یعنی بهداشت و درمان کشور اشاره می‌کنم؛ زیرساختی که چند تفاوتی جدی با حوزه‌های دیگر دارد. اول اینکه با تخریب آن، بازسازی و احیایش بسیار مشکل، سخت و زمانبر است. البته اگر اراده‌ای به احیا تعلق بگیرد. دوم اینکه برخلاف سایر موارد، به نظر می‌رسد که تخریب این زیرساخت آگاهانه و عامدانه صورت می‌گیرد. نظام بهداشت و سلامت کشور در کنار نظام آموزشی و نظام تامین و بیمه اجتماعی سه زیرساخت مهم اجتماعی کشور هستند که در نیم قرن اخیر تحولات و ارتقای چشمگیری را شاهد بوده‌اند. ولی اکنون چند سال است که هر سه نظام و بیشتر از همه زیرساخت نظام بهداشت و سلامت از طریق بخش آموزش آن تحت فشار شدید قرار گرفته است. یادداشت ۵ مهر ماه من نیز در همین باره بود و اکنون با عدد و رقم و جزییات بیشتر به این مساله می‌پردازم. ابتدا بگویم مساله مهم‌تر از تخریب این زیرساخت، وجود نیروهایی است که دنبال چنین تخریبی هستند. این نیروهای تخریبی در حوزه‌های گوناگون حضور دارند و مشغول انجام وظیفه  و ماموریت  هستند.

این اقدام از سال ۱۴۰۰ آغاز شد که تندروهای مخالف علم، عهده‌دار امور شدند. هدف اصلی آنها هم رشته‌های پزشکی و دندانپزشکی بود. بی‌اعتبار کردن نهاد پزشکی بزرگ‌ترین دستاورد برای شبه علم است. این کار را با رشته‌های مهندسی و علوم نمی‌توانند انجام بدهند. با علوم اجتماعی و انسانی نیز نیاز ندارند چنین کنند، چون خودشان را علامه این علوم جا می‌زنند! ولی نه می‌توانند خود را پزشک غالب کنند و نه می‌توانند مردم را از مراجعه به پزشک منصرف کنند. لذا با تخریب نظام و آموزش پزشکی این هدف را محقق می‌کنند.

در سال ۱۴۰۰، کل پذیرفته‌شدگان سالانه رشته‌های‌پزشکی و دندانپزشکی در دانشگاه‌های دولتی و آزاد نزدیک به ۱۰ هزار نفر بود. تغییر این ظرفیت تابع اصولی است. پیش از هر افزایشی در ظرفیت، باید تعداد مورد نیاز تخت آموزشی، اعضای هیات‌های علمی علوم پایه و بالینی، یونیت دندانپزشکی و کلاس‌های درس و فضای آموزشی، خوابگاه، ظرفیت سلف سرویس، همچنین تجهیزات پزشکی و... تامین شوند. انجام همه اینها نیازمند تامین بودجه است. البته در اغلب موارد بودجه نیز به تنهایی مشکل را حل نمی‌کند، ولی در هر صورت شرط ضروری آن است. 

در سال ۱۴۰۰ تصویب کردند که سالانه ۲۰ درصد بر ظرفیت رشته پزشکی و دندانپزشکی اضافه شود. اولین پرسش این بود که فرض کنیم اجرای این سیاست عملی بود، آیا چنین کاری با سایر سیاست‌ها و اهداف تطابق داشت؟ اسناد نشان می‌دهد که مطابق اهداف برنامه هفتم نیازی به این تعداد تربیت پزشک نیست و نبوده است، چون مطابق آن برنامه در پایان سال ۱۴۰۷، حدود ۲۰۰ هزار پزشک باید داشته باشیم که الان بالای ۱۷۰هزار هستند و ظرفیت قبلی با اندکی افزایش می‌توانست این هدف را محقق کند. ضمنا فراموش نکنیم که هدف تعیین شده احتمالا تنها هدفی از برنامه است که به صورت کمّی محقق می‌شود و همه اهداف جدی دیگر مثل برنامه‌های قبلی محقق نخواهد شد. مثل این است که تعیین کنند تولید شیر در کشور دوبرابر شود، چون این کار را نمی‌توانند انجام بدهند، به جایش به همان میزان آب می‌ریزند داخل شیر و می‌گویند تولید شیر دوبرابر شد. تازه آب شور می‌ریزند! و کل شیر را خراب  می‌کنند.

اگر از این مساله بگذریم، فرض کنیم که بودجه هم باشد، آیا ممکن است سالی ۲۰ درصد به ظرفیت اضافه و امکانات لازم را نیز تامین کرد؟ قطعا خیر. در ایران شاید بتوان سالانه ظرفیت پذیرش را ۵ تا ۷ درصد اضافه و امکانات آن را هم فراهم کرد. این به شرطی است که بودجه و امکانات باشد، در حالی که اصلا چنین بودجه‌ای نیست. طبق ادعای معاون آموزشی وزارت بهداشت فقط حدود ۱۰ درصد بودجه مورد نیاز این برنامه تامین شده است. براساس این مصوبه پذیرش دانشجویان پزشکی و دندانپزشکی در سال‌های گذشته چنین بوده است. (شامل دانشگاه‌های دولتی و آزاد) 

حالا ببینیم که کمبودها برای چنین ظرفیتی چگونه است؟ ۳۳۱۶۷ تخت آموزشی؛ ۳۳۵۳ عضو هیات علمی علوم پایه؛ ۳۴۲۹ هیات علمی بالینی؛ ۲۸۲۳ هیات علمی دندانپزشکی؛ ۳۸۵۴ یونیت دندانپزشکی. جالب است که همه این کمبودها در سال ۱۴۰۴ خیلی بیشتر از کمبودهای سال ۱۴۰۳ است. ظرفیت واقعی دانشگاه‌های پزشکی ایران برای پذیرش دانشجوی پزشکی عمومی و بر اساس استانداردهای کالبدی، اندکی بیش از ۴ هزار دانشجو است. اکنون بیش از سه برابر این ظرفیت دانشجو پذیرفته می‌شود. البته این ظرفیت براساس معیارهای تعدیل شده مصوب ستاد انقلاب فرهنگی حدود ۶۹۰۰ دانشجو است و براساس معیارهای جدیدتر شورای عالی انقلاب فرهنگی حدود ۷۶۰۰ نفر است که باز هم تعداد پذیرش دانشجو دوبرابر این رقم است.

نتیجه دیگر این افزایش ظرفیت حضور دانشجویانی با رتبه بالای ۶۰ هزار در میان قبول‌شدگان است. اینها قرار است که به مناطق محروم بروند! تا محروم‌ترین اقشار به وسیله کم‌سوادترین  پزشکان درمان  شوند.

در اجرای این مصوبه تمامی دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور نیازهای خود در زمینه سطح زیربنا، امکانات، تجهیزات، نیروی انسانی را همراه با بودجه لازم نوشته‌اند که تامین اعتبارات مورد نیاز آنان در توان بودجه‌های موجود نیست، بنابراین کیفیت کم می‌شود. مثل ریختن آب شور داخل شیر است. کلاس‌ها بسیار شلوغ است، به‌طوری که جا برای نشستن هم نیست. تصور کنید که یک دانشجو ایستاده و از لای در کلاس بخواهد درس استاد را دنبال کند. فقدان خوابگاه، فقدان تجهیزات، فقدان تخت آموزشی، تصور کنید که ده‌ها دانشجو دور یک تخت بیمار جمع می‌شوند! حتی حضور و غیاب هم از کلاس‌ها رخت بربسته است. تصاویر و فیلم‌های تولید شده از این کلاس‌ها و محیط‌های آموزشی، جز تاسف برای نابخردی سیاستگذاری حس دیگری را ایجاد نمی‌کند، سقوط رتبه و کیفیت آموزشی پذیرفته‌شدگان، سقوط در شاخص‌های امکانات و تجهیزات و استاد و... به صورت تصاعدی موجب سقوط کیفیت نیروی آموزش دیده خواهد شد. عوارض پزشک آموزش ندیده و کم‌سواد و بی‌تجربه برای سلامت و درمان کشور بسیار بیشتر از نداشتن پزشک است.

حالا کافی است که ببینید کدام جناح و گروه محدودی هستند که از این سیاست‌های ضد منطق دفاع می‌کنند؟ سیاست‌هایی که موجب نابودی زیرساخت بهداشت و درمان کشور خواهد شد. این افراد در همه حوزه‌ها هستند در سیاست خارجی، در اقتصاد، در صنعت، در بخش آموزش، در فرهنگ و...ا‌گرچه بسیار معدود و اندک هستند ولی با مهار نهادهای تصمیم‌ساز، مثل موریانه در حال پوک کردن تنه‌های تنومند این درخت هستند.

آیا کسی در دولت هست که برای این عملکردهای ویرانگر پاسخی شایسته  ارائه کند؟

 

ارسال نظر

آخرین اخبار