«نه جنگ، نه صلح» و خطر فرسایش اجتماعی
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای هیئت دولت چهاردهم در بخشی از بیاناتشان تاکید کردند: «روحیه کار و تلاش را غلبه بدهیم بر حالت «نه جنگ، نه صلح»ی که دشمن میخواهد بر ما تحمیل کند

روزنامه آرمان امروز در گزارشی نوشت:
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای هیئت دولت چهاردهم در بخشی از بیاناتشان تاکید کردند: «روحیه کار و تلاش را غلبه بدهیم بر حالت «نه جنگ، نه صلح»ی که دشمن میخواهد بر ما تحمیل کند؛ یعنی یکی از ضررها و خطرهای کشور همین حالت «نه جنگ و نه صلح» است که خب خوب نیست، فضای خوبی نیست.» با توجه به این هشدار مقام معظم رهبری، میتوان این موضوع را نه تنها در سطح سیاسی و امنیتی، بلکه در بُعد روانشناختی و جامعهشناختی نیز تحلیل کرد، زیرا چنین فضایی جامعه را در وضعیتی مبهم و بلاتکلیف به سر می برد؛ حالتی که نه از انسجام و همبستگی ناشی از شرایط بحرانی و جنگ برخوردار است و نه از آرامش و اطمینان ناشی از صلح. روانشناسان در این رابطه معتقدند که «این وضعیت به تدریج نوعی فرسودگی روانی و نگرانی فراگیر در میان مردم ایجاد میکند که آثار آن در زندگی روزمره، اقتصاد، آموزش، آیندهنگری و حتی روابط اجتماعی آشکار میشود.» یکی از این روانشناسان دکتر شهرام صالحی است که باور دارد: «از نگاه روانشناسی فردی، مهمترین پیامد چنین فضایی افزایش اضطراب، کاهش احساس کنترل بر آینده و شکلگیری حالت درماندگی است. فرد وقتی نمیداند آینده در چه مسیری حرکت میکند، انرژی روانی خود را به جای برنامهریزی و رشد، صرف نگرانی و پیشبینیهای منفی میکند.»
وی در ادامه افزود: «در این شرایط یکی از راهکارهای مهم، تمرکز بر حوزههای کنترلپذیر زندگی است؛ یعنی فرد یاد بگیرد به جای درگیر شدن بیش از حد با متغیرهای کلان و غیرقابلپیشبینی، به آنچه در اختیار خودش است مانند خانواده، رشد فردی، مهارتآموزی و سلامت روان توجه کند. آموزش مهارتهای تابآوری، مدیریت استرس و ذهنآگاهی نیز میتواند به مردم کمک کند تا فشار ناشی از اخبار متناقض و آینده نامطمئن را کاهش دهند.»
این روانشناس مثبتگرا تأکید میکند که «امید تنها یک احساس مبهم نیست، بلکه یک راهبرد شناختی است. وقتی افراد یاد بگیرند هدفهای کوچک و عملی تعیین کنند، مسیر دستیابی به آن را ترسیم کنند و منابع حمایتی خود را فعال کنند، حتی در شرایط ابهام میتوانند کیفیت زندگی روانی خود را حفظ کنند.»
فرسایش سرمایه اجتماعی
این گفته ها در شرایطی مطرح می شود که جامعه شناسان نیز در این رابطه هشدار می دهند. از دیدگاه یک جامعهشناس اجتماعی، خطر بزرگ وضعیت «نه جنگ و نه صلح» در فرسایش اعتماد اجتماعی است. اردشیر گراوند در ادامه می افزاید: «جامعه وقتی در بلاتکلیفی میماند، سرمایه اجتماعی و اعتماد به نهادها به تدریج تحلیل میرود و افراد احساس میکنند در سرنوشت خود نقشی ندارند. در این شرایط بازتولید اعتماد اجتماعی اهمیت حیاتی پیدا میکند. شفافیت دولت، صداقت در اطلاعرسانی و پاسخگویی در برابر مردم میتواند مانع از گسترش بیاعتمادی و بدبینی شود. همچنین نقش نهادهای مدنی، فرهنگی در این میان بسیار برجسته است؛ این نهادها میتوانند با برگزاری فعالیتهای جمعی، برنامههای آموزشی و فرهنگی، و ایجاد شبکههای همیاری و داوطلبانه، فضا را از اضطراب و انزوا به سمت همدلی و مشارکت سوق دهند. جامعه وقتی درگیر فعالیتهای مشترک میشود، هم پیوندهای اجتماعی تقویت میشود و هم فشار روانی ناشی از بلاتکلیفی کاهش مییابد.»
نقش دولت و سازمان های مردم نهاد
این جامعه شناس در ادامه خاطر نشان می کند: دولت در این وضعیت مسئولیت مهمی دارد. اطلاعرسانی شفاف و منظم میتواند جلوی خلأها را بگیرد که خود یکی از منابع اضطراب است. توسعه خدمات روانشناسی عمومی و ارزان، حمایت از مراکز مشاوره و ایجاد خطوط ارتباطی برای کمک به افراد، از جمله اقداماتی است که میتواند به کاهش فشار روانی مردم کمک کند. سرمایهگذاری در آموزش و اشتغال جوانان نیز اهمیت حیاتی دارد، چرا که چشمانداز روشن در این حوزهها بزرگترین عامل کاهش نگرانی از آینده است. در کنار این اقدامات، خود مردم نیز میتوانند نقش مؤثری ایفا کنند. فرهنگ گفتوگوی امیدبخش در خانواده و جمعهای دوستانه، حمایت از اقشار آسیبپذیر، و تقویت سبک زندگی سالم جمعی از جمله کارهایی است که باعث میشود مردم به جای بازتولید اضطراب، امید و تابآوری را در میان خود گسترش دهند. تجربه نشان میدهد که فعالیتهای گروهی مانند ورزش، مطالعه جمعی یا برنامههای فرهنگی و معنوی، نه تنها پیوند اجتماعی را تقویت میکند، بلکه مانند سپری در برابر استرسهای جمعی عمل میکند.»
در پایان باید به این نکته اشاره کرد، وضعیت «نه جنگ و نه صلح» از نظر روانشناسی فردی به اضطراب، بلاتکلیفی و کاهش تابآوری منجر میشود و از نظر جامعهشناسی اجتماعی خطر فرسایش اعتماد و تضعیف سرمایه اجتماعی را در پی دارد. راهکار مقابله با این وضعیت، از یکسو تقویت تابآوری، امید و تمرکز بر حوزههای کنترلپذیر در سطح فردی است و از سوی دیگر اعتمادسازی، شفافیت و افزایش مشارکت اجتماعی در سطح کلان. بدین ترتیب، جامعه میتواند حتی در شرایط دشوار نیز توان روانی و انسجام اجتماعی خود را حفظ کند و مسیر حرکت به سوی آیندهای روشن را ادامه دهد.