EN
به روز شده در
کد خبر: ۴۰۵۵۱

دلواپسان همیشه دلواپس و بی‌اعتنا به دلواپسی مردم

در فضای سیاسی کشور، جریانی وجود دارد که همواره با برچسب «دلواپسان» شناخته می‌شود؛ جریانی که نه به آرامش سیاسی می‌رسد و نه به وفاق ملی. این جریان هر روز با دستاویزی تازه، صدای مخالفت خود را بلند می‌کند؛ از طرح عدم کفایت و استیضاح گرفته تا تهدید به برکناری و محاکمه.

دلواپسان همیشه دلواپس و بی‌اعتنا به دلواپسی مردم
آرمان امروز

روزنامه آرمان امروز در گزارشی نوشت:

در فضای سیاسی کشور، جریانی وجود دارد که همواره با برچسب «دلواپسان» شناخته می‌شود؛ جریانی که نه به آرامش سیاسی می‌رسد و نه به وفاق ملی. این جریان هر روز با دستاویزی تازه، صدای مخالفت خود را بلند می‌کند؛ از طرح عدم کفایت و استیضاح گرفته تا تهدید به برکناری و محاکمه.

دلواپسان در مقاطع مختلف با طرح ادعاها و فشارهای پیاپی علیه مسئولان و مقامات دولتی، تلاش کرده‌اند فضای سیاسی کشور را ملتهب نگه دارند. نمونه‌هایی از این رفتارها در گذشته نیز دیده شده است؛ از فشار بر تیم‌های مذاکره‌کننده تا تهدیدهای آشکار نسبت به چهره‌های سیاسی و نظامی.

این پرسش مطرح است که چرا این جریان هیچ‌گاه روحیه وفاق و همراهی با شرایط کشور را نمی‌پذیرد؟ حتی زمانی که بالاترین مقامات نظام بر ضرورت آرامش و کاهش تنش‌ها تأکید کرده‌اند، این گروه همچنان بر طبل مخالفت کوبیده و نشان داده‌اند که توانایی کنترل خود را ندارند.

اصل «دلواپسی» در سیاست، به خودی خود امری نامعقول نیست؛ در هر جامعه‌ای، گروه‌هایی نسبت به روندها و تصمیمات سیاسی حساسیت دارند. اما زمانی که این حساسیت از مرز اعتدال عبور کند و به مخالفت بی‌وقفه با هر تصمیمی تبدیل شود، نتیجه‌ای جز انسداد مسیر توسعه و ایجاد مانع برای اصلاحات در بر نخواهد داشت.

به همین دلیل، دلواپسی‌های افراطی نه تنها اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌کند بلکه خود به عاملی برای نگرانی جامعه بدل می‌شود. تداوم این رفتارها نشان می‌دهد که این جریان قصدی برای پایان دادن به چرخه بی‌پایان مخالفت ندارد و همچنان می‌خواهد با دامن زدن به تفرقه، نقش «دلواپس همیشگی» را در سپهر سیاسی کشور ایفا کند.

در فضای سیاسی ایران، هرگاه سایه بحران پررنگ‌تر می‌شود، صدای تندروها نیز بلندتر شنیده می‌شود. گویی آنان در هر بزنگاه، فرصت را غنیمت می‌شمارند تا با طرح پرونده‌های کهنه و جنجال‌های تازه، ابتکار عمل را در دست بگیرند. امروز هم که بحث فعال شدن «مکانیسم ماشه» دوباره به محور سیاست خارجی بدل شده، دلواپسان بار دیگر عرصه مجلس را به میدان تسویه‌حساب‌های سیاسی کشانده‌اند؛ از تهدید عباس عراقچی، وزیر خارجه، تا باز کردن دوباره پرونده محاکمه حسن روحانی.

اگر به عقب برگردیم، ماجرای انتقام‌جویی از روحانی از همان روزهای پایانی دولت دوازدهم کلید خورد؛ روزهایی که او کلید پاستور را به رئیسی تحویل داد اما مخالفانش عطش حمله به او را فرو ننشاندند. کناره‌گیری روحانی از قدرت به‌جای آنکه کینه‌ها را فروبنشاند، آتش خشم افراطیون را شعله‌ورتر کرد. این روزها نیز پس از اظهارات اخیر او درباره برجام و قطعنامه‌ها، همان زخم کهنه بار دیگر سرباز کرده است. روحانی گفته بود اگر قطعنامه‌ها کاغذپاره بوده و برجام بد، پس چرا اکنون از بازگشتشان نگرانید؟ پرسشی که به مذاق مخالفان خوش نیامد و آتش توپخانه آنان را دوباره روشن کرد.

اما حملات فقط متوجه روحانی نیست. عراقچی نیز در میانه این طوفان قرار گرفته است. او که مأمور گفت‌وگو با تروئیکای اروپا و آژانس انرژی اتمی است، به‌جای آنکه حمایت شود، در مجلس زیر بار تهدید استیضاح و محاکمه قرار گرفته است. نمایندگانی چون حاجی‌دلیگانی و حسینی‌کیا حتی مذاکرات اخیر وزارت خارجه را با «ترکمنچای» مقایسه کرده و هشدار داده‌اند که کوچک‌ترین عدول از قانون مجلس، هزینه سنگینی برای عراقچی در پی خواهد داشت.

در این میان رسانه‌های اصولگرا و برخی چهره‌های سیاسی نیز با حملات هماهنگ، بر شدت فضا افزوده‌اند. از تیترهای جنجالی خبرگزاری تسنیم گرفته تا اتهامات کوچک‌زاده درباره تحصیل روحانی در لندن و حتی ادعای او مبنی بر نقش روحانی در سقوط هواپیمای اوکراینی. برخی یاران قالیباف هم با زبانی دیگر همین خط را پی گرفته‌اند تا نشان دهند این فشارها محصول یک «تقسیم وظایف» سیاسی است.

واقعیت اما این است که پشت پرده چنین رفتارهایی بیش از آنکه دغدغه منافع ملی باشد، به تسویه‌حساب‌های جناحی شباهت دارد. تندروها با بزرگ‌نمایی تهدیدها و حمله به معماران برجام، سعی در القای این تصویر دارند که هر ناکامی امروز، میراث دولت‌های پیشین است. به نظر می‌رسد مطرح کردن طرح‌هایی چون خروج از NPT یا بستن تنگه هرمز بهانه‌ای است تا کشور در فضای تنش دائمی باقی بماند؛ فضایی که بیش از هر چیز به نفع آنان برای تداوم قدرت سیاسی‌شان تمام می‌شود.

با وجود همه این جنجال‌ها، پرسش اصلی همچنان پابرجاست: در شرایطی که کشور با تهدیدهای جدی خارجی و فشارهای اقتصادی دست‌به‌گریبان است، آیا اصرار بر شیوه‌های فرسوده و جدال‌های سیاسی می‌تواند راه‌گشا باشد؟ یا آنکه بار دیگر تجربه ثابت خواهد کرد که لجاجت و تندروی، جز افزایش هزینه‌ها و تضعیف منافع ملی، دستاورد دیگری ندارد؟ پاسخ به این پرسش نه فقط آینده سیاست خارجی ایران، بلکه مسیر کلی کشور را رقم خواهد زد.

 

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار