فرصت کوتاه، تصمیم بزرگ
تروئیکای اروپایی با ارسال نامهای به شورای امنیت سازمان ملل، روند فعالسازی مکانیسم ماشه را آغاز کردند. حالا ایران و سه کشور اروپایی کمتر از ۳۰ روز زمان دارند تا به توافقی با یکدیگر دست یابند. برخی از ناظران معتقدند امکان رسیدن به توافقی که منجر به تمدید مکانیسم ماشه شود، هنوز وجود دارد.

روزنامه شرق گفتگوئی را با رحمن قهرمانپور منتشر کرده است:
تروئیکای اروپایی با ارسال نامهای به شورای امنیت سازمان ملل، روند فعالسازی مکانیسم ماشه را آغاز کردند. حالا ایران و سه کشور اروپایی کمتر از ۳۰ روز زمان دارند تا به توافقی با یکدیگر دست یابند. برخی از ناظران معتقدند امکان رسیدن به توافقی که منجر به تمدید مکانیسم ماشه شود، هنوز وجود دارد. درعینحال تهران مشروعیت اروپا را برای فعالکردن مکانیسم ماشه رد کرده و به همین دلیل هم تا امروز به ماجرای تمدید تن نداده است.
اروپاییها با اصرار بر خواستههایی همچون بازگشت ایران به گفتوگو با آمریکا و همچنین غنیسازی صفر، تهران را تحت فشار قرار دادهاند. در ایران همزمان برخی از چهرهها از امکان خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای حرف زده و حتی پای تنگه هرمز و بستهشدن آن را به میان کشیدهاند. در چنین فضای غبارآلودی، پیشبرد دیپلماسی با تکیه بر منافع ملی کار آسانی نخواهد بود.
«شرق» با رحمن قهرمانپور، کارشناس دیپلماسی و مسائل بینالملل، درباره ابزارهای ایران برای مقابله با فعالشدن احتمالی مکانیسم ماشه به گفتوگو نشسته است.
سه کشور اروپایی، همانطور که انتظارش میرفت، با ارسال نامه روند آغاز مکانیسم ماشه را کلید زدند. تحلیل کلی شما از آنچه رخ داده است، چیست؟ چرا این اتفاق افتاد و پیشبینی شما چیست؟
درواقع چنین اتفاقی عجیب نبود؛ بسیاری انتظار آغاز روند فعالشدن مکانیسم ماشه را داشتند و تذکر هم داده بودند. هفته گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه احتمال دارد در نشست ژنو میان ایران و اروپا درباره تمدید مکانیسم ماشه توافقی صورت گیرد. این نشان میدهد که در داخل ایران، بخشی از نیروهای سیاسی طرفدار تمدید مکانیسم ماشه بودند. اما وقتی این توافق صورت نگرفت، معلوم شد اختلافها هنوز به شکلی است که دو طرف نمیتوانند به توافق برسند. بنابراین اروپاییها هم فرایند فعالسازی مکانیسم ماشه را آغاز کردند.
اروپاییها ملاحظات روششناختی نیز داشتند؛ مثلا اینکه در اول سپتامبر کره جنوبی ریاست شورای امنیت را بر عهده دارد و در اول اکتبر روسیه میتواند بر روند همراهی کشورها اثر بگذارد. به همین دلیل کمی عجله کردند. اما نکته مهم این است که هنوز تا دهم آبان برای اجرای عملی مکانیسم ماشه و بازگشت عملی تحریمها فرصت بسیار کوتاهی وجود دارد تا ایران بتواند به توافقی دست پیدا کند. بنابراین توافق هنوز منتفی نیست.
بااینحال، واقعیت این است که رسیدن به توافق آسان نیست. پذیرش شروطی که اروپاییها مطرح کردهاند، از نظر ایران سخت است. ازجمله این شروط باید به ازسرگیری همکاری با بازرسان آژانس و بازدید از تمام تأسیسات، مذاکره و توافق با آمریکا و رسیدن به غنیسازی صفر یاد کرد. اینها مسائلی هستند که ایران تاکنون نپذیرفته است. بنابراین با وجود اینکه امکان توافق هست، نمیتوان چندان به توافق در این ۳۰ روز خوشبین بود.
ایران در این ۳۰ روز فرصتی دارد که از نظر دیپلماتیک دست به ابتکار عملی بزند؟ بهطور کلی امکانات تهران چیست و چه اقداماتی را میتواند انجام دهد تا در نهایت بتواند مانع از فعالشدن مکانیسم ماشه شود؟
به جایی رسیدهایم که چندان نمیشود روی ابتکار عملها حساب کرد. شرایط بهگونهای است که دیگر نمیتوان روی تکیه بر برخی بحثهای حقوقی حساب کرد. مثلا گفته میشد روسیه و چین از برجام خارج شوند تا برجام بیموضوع شود یا نامه ایران به شورای امنیت مبنی بر نقض برجام از سوی اروپا و... . اما اینها بیشتر روی کاغذ است. واقعیت این است که باید دید معادلات قدرت چه میگوید. ضمن اینکه ایران تنها با یک کشور طرف نیست، بلکه هم با آمریکا طرف است و هم با مجموعه کشورهای اروپایی و نمایندگیهایشان. از طرف دیگر، بعد از حمله ۲۳ خرداد اسرائیل به ایران، نگران آن هستیم که آنها کل بازی را به هم بزنند. بنابراین خیلی نمیتوان به راهحلهای ابتکاری دل خوش کرد. اگر قرار بود چنین راهحلهایی نتیجه بدهد، تا حالا داده بود.
منظور من این است که همه میدانیم ایران در معرض تصمیمهای سخت و دشوار قرار دارد. در اتخاذ تصمیمهای سخت و دشوار، یکی از مواردی که مهم است، توانایی نظام سیاسی در گرفتن چنین تصمیمهایی است؛ بدون اینکه آنها اثرات منفی بر روی موقعیت، کارآمدی یا مشروعیت سیستم بگذارد. همچنین مسئله اجماع داخلی نیز اهمیت دارد. در برخی نظامهای سیاسی، حزب حاکم ولو با وجود مخالفت دیگران، تصمیم را پیش میبرد، اما در برخی نظامهای دیگر، اجماع درون حاکمیت ضروری است.
جمهوری اسلامی هماکنون نیاز به اجماع درون نظام تصمیمگیری دارد تا برای توافق با آمریکا و اروپا به نتیجه برسد. البته اصل ماجرا توافق با آمریکاست؛ چون یک شرط اروپاییها نیز توافق با آمریکاست. تا زمانی که مذاکرات آغاز نشود و اروپاییها به این جمعبندی نرسند که ایران برای توافق جدی است، احتمال بازگشت مکانیسم ماشه همچنان بالاست؛ مگر اینکه ایران در این فاصله مذاکرات جدی با آمریکا را آغاز کند و آمریکا هم وارد مذاکرات شود؛ چون یک مشکل دیگر ما این است که در حال حاضر آمریکا هم تمایل چندانی به مذاکره ندارد.
بنابراین دو گزینه وجود دارد؛ تمدید ششماهه مکانیسم ماشه یا بازگشت آن. به نظر میرسد طرحهایی که روسیه و چین مطرح میکنند (بهویژه روسیه، چون چین چندان حرفی نزده) بدون جلب رضایت اروپا و آمریکا نمیتواند چندان مؤثر باشد.
به نظر شما امکان اینکه تمدید را شاهد باشیم وجود دارد؟ ایران از نظر شرایط اقتصادی و منطقهای دچار مشکلات زیادی است، اما در عین حال به نظر میرسد قصد ندارد مشروعیت اروپا را برای فعالکردن مکانیسم ماشه به رسمیت بشناسد.
امکان تمدید وجود دارد، اما همانطور که گفته شد، شرایط میان ایران و اروپا پیچیده است؛ هم ایران به اروپا بهشدت بدبین است و هم اروپا نسبت به ایران. بعد از جنگ اوکراین، اروپا موضعی رادیکالتر در قبال ایران گرفت. همچنین در جنگ ۱۲روزه اسرائیل علیه ایران نیز از اسرائیل حمایت کرد و این موضوع خشم تهران را برانگیخت.
سه دور مذاکرهای هم که میان ایران و اروپا صورت گرفت، تقریبا همه با تنش و تشنج و افزایش لفاظیهای سیاسی همراه بود. نخستین بار منجر به این شد که رافائل گروسی گزارش خود را زودتر منتشر کند. در اجلاس استانبول هم به نتیجه نرسیدند و در اجلاس ژنو نیز نتیجه این شد که اروپا نامه فعالسازی مکانیسم ماشه را ارائه کرد بنابراین، شرط موفقیت در تمدید مکانیسم ماشه این است که هر دو طرف کوتاه بیایند؛ هم ایران نیاز به این تمدید دارد تا بتواند در داخل اجماعسازی کند و هم اروپا نمیخواهد این برگ برنده را بهراحتی از دست بدهد.
شما اشارهای به عملکرد روسیه کردید که احتمالا چندان کارساز نخواهد بود. چرا مسکو این شانس را ندارد تا نظر اروپا را درباره پرونده ایران به خود جلب کند؟
درباره نقش روسیه و چین باید گفت نهتنها روسیه، بلکه چین هم نمیتواند کاری اساسی انجام دهد. اساس مکانیسم حل اختلاف در برجام بهگونهای طراحی شده که هر یک از اعضا، ازجمله اروپا و چین، میتواند آن را فعال کند و دیگران نمیتوانند مانع شوند. روسیه تمایل دارد اقدامی انجام دهد، اما از نظر حقوقی دستش بسته است؛ چون مکانیسم ماشه درواقع برای دورزدن حق وتو طراحی شده و اکنون روسیه حق وتویی برای استفاده در این زمینه ندارد. نهایتا روسیه میتواند اجرای مکانیسم ماشه را چند روزی به تعویق بیندازد یا در تشکیل پنل تخصصی کمیته تحریمها اندکی تعلل ایجاد کند، اما فراتر از آن امکان خاصی ندارد.
در ضمن روسها درگیر پروندههای متعدد دیگری هستند؛ الان بحث مذاکرات پوتین و ترامپ در آلاسکا برای آنها جدی بوده و اولویت آنها مسئله اوکراین است. طبیعتا اگر بین اقتضائات صلح اوکراین و مسئله ایران تعارضی پیش بیاید، موضوع اوکراین برای آنها اهمیت بیشتری دارد. حتی در موضوع سوریه نیز دیدیم که در نهایت نتوانستند از بشار اسد آنطور که باید حمایت کنند و عقبنشینی کردند. این نشان میدهد مشکل روسیه نخواستن نیست، بلکه دستش بسته است.
چین برعکس روسیه توانایی بیشتری دارد، اما مسئله اصلی این است که چین نمیخواهد به اندازه روسها ریسک کند و رودرروی آمریکا و غرب بایستد. بنابراین برخلاف روسها که میایستند ولی توان چندانی ندارند، چین توان دارد ولی نمیخواهد.
بخشی از پرونده مذاکره با آمریکا و اروپا و موضوع مکانیسم ماشه در دست شورای عالی امنیت ملی است و بخشی را وزارت خارجه پیگیری میکند. با توجه به بحرانهای داخلی و مخالفت شدید تندروها با مذاکره که حتی موضوع خروج از انپیتی را مطرح میکنند، پرسش این است که آیا وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی میتوانند اجماعی در داخل شکل دهند یا نه؟
امکان اجماع وجود دارد، اما در نظامهایی مثل ایران سیاستمداران باید هزینه بدهند. کمااینکه ممکن است از عرصه سیاست هم کنار گذاشته شوند. اجماعسازی بدون هزینه نیست؛ همانطور که در تحول روابط چین و آمریکا دیدیم، برخی از اعضای حزب کمونیست کنار گذاشته شدند تا روند پیش برود.
در ایران هم چنین امکانی وجود دارد، اما کسی حاضر به پرداخت هزینه نیست. بسیاری از سیاستمداران قدیمی با هر ابزاری تلاش میکنند در قدرت بمانند و فراموش نشوند. بخشی از نظام تصمیمگیری هم در دست افرادی است که ابتکار، خلاقیت و ذهنیت کارآمدی ندارند و همچنان با همان مشاوران قدیمی پیش میروند؛ مشاورانی که در طول سالها فرمول بقا در سیستم را یاد گرفتهاند. همین مسئله روند تصمیمگیری را دچار مشکل کرده است.
افرادی باید این حلقه بسته را بشکنند و هزینه بدهند. اما واقعیت این است که تعداد کسانی که حاضرند هزینه بدهند، بسیار کم است. مشکل، فقدان اجماعسازی نیست؛ اگر با تکتک تصمیمگیران در خلوت صحبت کنید، همه اذعان دارند که شرایط سخت است و قبول دارند، ولی وقتی پای جمع و تصمیمگیری جمعی به میان میآید، هیچکس حاضر به ریسککردن نیست.
پرسش این است که در این زمان کوتاه، نهادهای تصمیمگیر چه کاری میتوانند بکنند؟
واقعیت این است که کارهای زیادی از دستشان برمیآید، اما این تصمیم، تصمیمی عادی نیست. نمیشود بنا بر رویههای معمول نشست، گفتوگو کرد و با خیال راحت چای نوشید تا ببینیم چه میشود. کشور در شرایط خاصی است. از یک طرف نمیخواهند مردم نگران شوند و از طرف دیگر تصمیمگیری واقعا کار دشواری است. سیاستمدار نگران آینده خودش و جایگاهش است و همه اینها را در نظر میگیرد و ملاحظه میکند.
بنابراین هم فرد و هم نهاد در این تصمیمگیری اهمیت دارند. بااینحال، در هر دو حوزه مشکل وجود دارد. افراد حاضر به ریسک نیستند، هزینه نمیدهند و بیشتر به بقای خود در سیستم فکر میکنند. نهادها نیز به دلیل ضعف در سیستم جذب و گزینش، فقدان شایستهسالاری و فرسایش ساختاری، قدرت تصمیمگیری قاطع را ندارند. بنابراین برای گرفتن چنین تصمیم بزرگی، نیاز به تعامل هر دو است؛ یعنی افرادی که حاضر به ریسک باشند و در نهادی معتبر بنشینند و هزینه را بدهند. نهادهایی مانند شورای عالی امنیت ملی یا سران سه قوه و... چنین امکانی دارند.
در اینجا نقش فرد و نهاد باید همزمان عمل کند. برخی امیدوار بودند که با حضور آقای لاریجانی، چنین نقشی ایفا شود، اما تا این لحظه نشانههای روشنی از آن دیده نشده است. باید منتظر باشیم و ببینیم فرایند اجماعسازی در چند روز آینده شدنی است یا نه.
بهتازگی شاهد انتصاب علی باقری بهعنوان معاونت بینالملل شورای عالی امنیت ملی بودیم که با انتقادهایی همراه شد. پرسش این است که آیا چنین تغییراتی میتواند فضا را بهبود دهد و اجماعی میان دولت، وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی ایجاد کند یا برعکس کار میکند؟
واقعیت این است که این بحثها داینامیک است. نمیتوان با قطعیت گفت که حتما شکست میخورد یا موفق میشود. بستگی دارد به اینکه افراد در شرایط سخت چقدر با هم تعامل داشته باشند، چقدر گفتوگو و چانهزنی کنند، جلسات مداوم برگزار کنند، با افراد مختلف مشورت کنند و یکدیگر را قانع کنند. اگر چنین فرایندی شکل بگیرد، میتوان امیدوار بود که تصمیم بزرگ و اجماع مورد نیاز شکل بگیرد.
اما با روندهای معمولی تصمیمگیری و اداری کشور، با کندی که در سالهای اخیر دیدهایم و با وجود افرادی که حاضر به ریسک نیستند، ایده روشن ندارند و هر روز موضعی متفاوت میگیرند، نمیتوان چنین تصمیمی گرفت. اگر ارادهای جدی در کشور شکل بگیرد، شاید امیدی وجود داشته باشد، اما اگر قرار باشد همان رویههای گذشته تکرار شود، متأسفانه چشمانداز چندان امیدوارکنندهای وجود ندارد.